شنا

وقتی توی اتاق خوابم جلوی آینه رختامو می کندم که مایومو بپوشم، تو آینه دیدمش


Share/Save/Bookmark

شنا
by Parinaz Samii
08-Mar-2009
 

صداش پای تلفن مثل صدای یک پسر خیلی جوون بود.  گفتم "بسته تون پیش منه.  مسافر آورده، آدرستونو بدین تا پست کنم."  گفت "زحمت نکشید.  اگه این آخر هفته منزل تشریف دارید، میام میگیرم."  دلم برای تنهاییش توی غربت سوخت.  گفتم ا"گه شنبه ظهر بیایید، میتونیم باهم نهار بخوریم. اگه دلتون میخواد مایوتون را هم بیارید، میتونید با خواهرزاده ام افشین برید استخر."  خوشحال شد و گفت "باشه."

شنبه صبح وقتی داشتم ناهار درست می کردم، افشین زنگ زد و گفت سرما خورده نمیتونه بیاد.  گفتم "تو چله’ تابستون چه وقت سرماخوردگیه، طفلکی!"  سر ظهر آمد.  پسر بیست و پنج شش ساله’ خوش قد و بالایی بود و موهاشو پشت سرش دمب اسبی کرده بود.  نهار آوردم.  یک پارچ سانگریای خوشرنگ و خوشمزه هم درست کرده بودم که با هم می خوردیم و گپ میزدیم. صحبتمان بعد از نهار به خانواده اش و تحصیلش کشید.  دانشجوی دکترا بود.  تعجب کردم.  گفتم حتما خیلی باهوشی!  لبخند خجولی زد.  نمیدونم چرا شیطون رفته بود زیر پوستم و دلم می خواست سر بسرش بذارم.  گفتم "دوست دختر نداری؟"  گفت "دیگه نه.  با یکی تو تهران دوست بودم، تا آمدم بیرون رفت با دوست صمیمیم دوست شدو دلمو شکست."  دلم براش سوخت.  حالا خیلی راه داشت تا اصلا بفهمه قلبش کجاشه و چطوری بعد از این بار ها و بارها خواهد شکست.  باری، خیلی حرف زدیم از همه جا و همه چیز، از زندگی در ایران، از زندگی در خارج.  پرسید "افشین خان نمیان؟"  تازه یادم افتاد بهش بگم افشین سرما خورده.  یادم آمد بهش گفته بودم میتونه بره استخر.  گفتم "دلت می خواد بری شنا؟"  گفت "تنهایی؟  نه."  گفتم "باشه منم باهات میام."

وقتی توی اتاق خوابم جلوی آینه رختامو می کندم که مایومو بپوشم، تو آینه دیدمش.  دنبالم اومده بود پایین.  نمیدونم چرا نترسیدم.  به روی خودم نیاوردم و توی آینه نگاهش می کردم.  آمد وسط اتاق خواب و به من نزدیک شد.  چشمامون توی آینه به هم قفل شده بود.  وقتی از پشت بغلم کرد و پشت گردنمو بوسید، همانطوری وایسادم.  هیچ حرکت دیگری نمیکرد، فقط گردنمو می بوسید.  از گرمای لبهاش و نفس هاش یک نقطه’ داغ در بدنم شروع به حرکت کرد و راه افتاد تا توی دستام، روی قفسه’ سینه ام، روی پستونام و همینطور رو به پایین حرکت میکرد.  برگشتم و لبامو گذاشتم روی لباش.  یک چیزی توی ذهنم فقط برای چند ثانیه مقاومت می کرد.  "از من جوونتره.  با من چیکار داره."  اما سئوال بیخودی بود که جوابش اصلا به من مربوط نبود.  لا اقل اگر به مغزم مربوط بود، مغز من الان مرکز بدنم نبود.  مرکز بدنم ناحیه’ کمر و شکمم بود که الان توش غوغا به پا بود.

همانطور اونجا وایسادیم و همدیگر رو می بوسیدیم.  دستاش آمد بالا و از توی تاپ مایوم، یکی از پستونامو گرفت.  دستش می لرزید؟  ترسیده بود؟  فکر کردم او چند وقته با زن نبوده اما نه میخواستم بپرسم نه می خواستم بدونم.  با لبهاش روی پستونم بالا و پایین میرفت تا اینکه رفت سراغ اون یکی.  یک لرزش عجیب و غریبی افتاده بود به تن من.  دستمو بردم پایین تا رسیدم به کمر بندش و اونو باز کردم و دکمه’ شلوار و زیپش را هم باز کردم.  زانو زدم و آلتشو در آوردم.  سفت و آماده بود.  گرفتمش توی دهنم.  طفلکی زود گفت "نه! " بدون این که لبامو بردارم گفتم "چرا؟"  گفت "آخه نمیخوام زود بیام."  خندیدم.  دستاشو گرفتم و کشیدم تا وادار شد اول بشینه و بعد وادارش کردم بخوابه روی زمین.  وقتی سرمو روی شکمش خم کردم موهام ریخت روی شکمش.  صدای ناله شو شنیدم.  خم شدم و خوردمش.  به خودش می پیچید اما ولش نمی کردم.   به زودی آمد.  وقتی آبش فواره زد روی صورتم و توی دهنم و روی موهام، با لبخندی بهش نگاه کردم.  خجالت کشید و به نقطه’ دیگری نگاه کرد.  سرمو روی سینه اش گذاشتم و پیشش دراز کشیدم.  گفت "چرا این کارو کردی؟"  گفتم "چون من حوصله’ عشق بازی با آدم عجول بی تجربه ندارم!"  خیلی بدش آمد، گفت ""من بیست و هفت سالمه، تجربه هم دارم.  تازه مگه تو چقدر از من بزرگتری که با من اینطوری حرف میزنی؟"  خندیدم.  می خواست چیزی بگه اما نذاشتم..  لبامو گذاشتم روی لباش و بوسیدمش.  نرم و گرم و طولانی، طولانی، طولانی.  دستامو کشیدم روی سینه اش و بغلش کردم.  می دیدم کیرش دوباره سفت و بلند شده.  اما هنوز زود بود.  گفتم "بیا بریم شنا."  گفت "مایوم بالاست."  گفتم "مایو نمیخواد."

 از در شیشه ای اتاق خواب رفتیم توی حیاط و شیرجه زدیم توی استخر.  بعد از چند دور شنا، نشستیم لب استخر و همدیگرو بوسیدیم.  وقتی که دیگه طاقتمون تموم شد،   برگشتیم توی اطاق خنک و باهم عشق بازی جانانه ای کردیم.  سفتی تنش، قدرت بدنیش و اشتیاقش به یادگیری و کسب رضایت من برایم خیلی هیجان انگیز بود.  خسته نمیشد.  نمیدانم چند بار دوباره شروع کردیم.  حریف جوانم سیری ناپذیر بود.

طرفهای غروب وقتی دیدم به چرت شیرینی فرورفته،  رفتم دوش بگیرم.   زیر دوش ایستاده بودم و آب گرم از روی سرم روی بدن سیراب شده ام میریخت.  صورتم از زبری ریش هایش می سوخت.  لبهایم از شدت مکیدن حساس شده بود.  زانو هایم می سوخت و می لرزید.  وقتی چشمهامو باز کردم و بیرون در شیشه ای دیدمش، درو باز کردم و گفتم بیا تو.  زیر  آب شستمش، سرشو، تنشو، کیرشو، پاهاشو.  او هم لیف را روی سینه ام می کشید و نوک سینه هام که ناسور شده بود می سوخت.  لیفو کشید لای پام و کسمو شست.  با دیدن آلت بلند شده اش خنده ام گرفت!  این پدرسوخته سیرمونی نداشت؟  این بار لب پاشوره’ وان ایستادم و دولا شد باز هم منو خورد.  مثل این که فقط اون پدرسوخته نبود که سیرمونی نداشت!  موجهای رسیدن که بدنمو برای بار چندم تکون داد، ایستاده همدیگرو کردیم.  این بار زیر آب و ایستاده، رسیدن یک شکل و یک مزه’ دیگه داشت.

شب که بدرقه اش می کردم گفت: "من مجبور نیستم شب برم.  می تونم بمونم."  بهش گفتم "اما من قرار دارم، خونه نیستم."  قیافه’ خوشگلش به هم ریخت.  مثل بچه ای که قهر کنه.  گفت "من فردا هم بیکارم."  گفتم "اما من فردا هم قرار دارم."  تو چهره اش معلوم بود که از این پاسخ ها خوشش نیامده اما نمیداند چه بگوید.  گفت "میشه به شما تلفن بزنم؟"  گفتم "فکر نکنم فکر خوبی باشه."  گفت "چرا؟  مگه خوب نبود؟"  گفتم "چرا خیلی خوب بود.  اما بود.  دیگه نیست.  نمیتونه باشه.  من و تو باهم هیچ سنخیتی نداریم.  وجه مشترکی نداریم.  اگه قرار باشه وجه مشترک من و یک مرد فقط سکس باشه، یک ارتباط مداوم با کسی به جوانی تو برای من جالب نیست.  قلبم هم پیش کس دیگریه."  توی صورتش هزار تا سئوال و حرف بود، اما بهش فرصت عنوانشونو ندادم.  وقتی درو بستم و رفتم داخل، فکر می کردم طفلکی امروز نمیدونه چه هدیه ای بهش دادم اما چند وقت دیگه میفهمه.  آزادی روح برای کسب تجربه های جدید، کم هدیه ای نیست.

 شاید یه وقت دیگه باز از آزادی روح براتون نوشتم.


Share/Save/Bookmark

Recently by Parinaz SamiiCommentsDate
تلفن زدم
21
Oct 26, 2009
معاشرت کردم
42
May 01, 2009
مذاکرات سکس
26
Mar 22, 2009
more from Parinaz Samii
 
Sadeg

یقین دارم که خود شما هم محصول همین نوع معاشقه های مادرت هستی.

Sadeg


پریناز عزیزیقین دارم که خود شما هم محصول همین نوع معاشقه های مادرت هستی.کاش یکبار مثل کارهائی که برای  اون جوون دانشجوی دکتری غریبه، که مسافر براش بسته آورده بود، کردی برای شوهر سابقت که بیست و شش سالش بیشتر نبود میکردی چون او هم به گردن تو حق داشت.


default

"I’m glad that the culture

by D (not verified) on

"I’m glad that the culture of sexual liberation and sexual expression is starting to get accepted by Iranians."

Ey baba this is what JJ was trying to say every time!

We are just starting. Except we and Iranians should be limited to those who still have the question of whether or not Leili was a man or a woman.

In all likelihood this question will always remain for those who want it to remain. On the other hand those who have read books about Leili know that she was a woman.


default

To Farhad you are right. She

by ffi (not verified) on

To Farhad
you are right. She is a great writer.
Please make sure your mother, your sister and your wife all enjoy reading the articles by Parinaz. I am sure they can learn something new.
She is great writer and i agree with you.


Farhad Kashani

I’m glad that the culture

by Farhad Kashani on

I’m glad that the culture of sexual liberation and sexual expression is starting to get accepted by Iranians.

Great story.

 


default

the pic

by mas (not verified) on

the pic in this article is nice. is that her? if yes, then wow


default

lolololololol!

by Roya145 (not verified) on

lolololololol!

Keyvan555 your response was more entertaining than this story!


capt_ayhab

?

by capt_ayhab on

This is the second story I have read of the writer and being perfectly honest I am not getting it.

First, I can not understand all the googoo and gaagaa about poorly written erotic/porn piece. Some people act like its the first time they have seen such a fantasy on paper.

second, If this is supposed to be an erotic story, can't the writer come up with a better description/name for penis than [ALAT]?  Is she replacing [holes] [k*s] with Alat now?

I do consider myself a very healthy/active sexual man, with healthy[active] marital relationship but truthfully, her stories rather turn me off instead of the other way around.

May be it is me, may be it is her way, in which she dives into [so to speak] BOKON BOKON rather than creating a romantic and lustful ambiance. Shayad man mongholam, I am just not getting her.

Sorry for being blunt

-YT

P/S I suggest manhood for Alat and womanhood for holes and k*s. Trust me I ain't bashful. 


default

After 18 years

by HM (not verified) on

It reminds me of when I was 16 years old and reading R.Etemadi's book. I'm sure there are teenagers out there who totaly enjoy reading it but for me going through comments and poeple's reactions is the fun part.

You guy are hilarious. It was fun.

Thnx.


Souri

I don't like this writer's style neither...........

by Souri on

But, baba jan, don't read them!! Live and let live.

Some people like to write those kind of stories, some others like to read
those kind of stories. You can't stop a stream that already exist.
Iranian, non Iranian, that's it! The lady chose this stream. She
had adopted the style, she may change her style later on, maybe yes,
maybe not!

Meanwhile, coming to her blog each time, to say the same critic,  is pointless......  Either too late or too soon for changing her mind about her style.

Also now that I'm here to comment, I might say, this last story was much better than her previous stuff. It was more original and a little bit, more feminine ;-)


default

Stop these nonsense

by Sami Minaii (not verified) on

What are these non-sense erotic stories? Your stories are good to turn on some of your readers.

It is not even written beautifuly. It is not that hot either. When it doesn't ahve literal value, w ecan conclude that it is rubish, because it is out of moral standard of our community too. Why do we want to immitate everything? Why can't we read nicely writen stories writen by normal people? REad one stroy from Jamalzadeh and see the depth of intelectual stock! Read Hedayat, read Hafez, read Dolatabadi, and many other master pieces. We have enough nice works to read in persian.


default

Why do we Iranians insist on

by BeYouSelf (not verified) on

Why do we Iranians insist on being something other than we are?

All these "erotica experts" giving hints and advice to a so-called Iranian erotic writer so she can at least persuade her readers that she truly is a woman. Why? What are we trying to prove? And to whom?

This is pathetic. Be who you are. I would rather read an old style Persian poem, than some phony unauthentic Iranian erotica.


Nkminea

I wonder...

by Nkminea on

No doubt "erotic writing" is a style mastered by many cultures and not necessarily limited to western countries. While its goal is "to turn the reader on" and therefore includes a wide range of styles; I doubt however the goal of such style would be to nauseate the reader using wording deeply rooted in the dark side of one's cultural background. I read somewhere that “Erotica” is more than just a long sex scene. Like any other story, erotica needs a plot, interesting characters and other non sexual elements that would make the story stand out, even the shortest one. I wonder if this writer could come up with any other way of narrating erotism in Farsi other than this one. There might lay her challenge. Writers such as Ahmad Mahmood have included erotica in their masterpieces without being “vulgar”. If this is "erotic writing" it needs serious improvements. If it is pure porn then I doubt it has its place in the front page of the Iranian.


default

Too mechanical

by Anonymous3D (not verified) on

I'd like to read about the heartbeat, the heat of the blood rushing through one's head and not going directly to her genitalia before traveling through all the rest first... (the way it happens)

I like a little more suspense, a little more mystery, a little more time to know the characters, or at least just the narrator and develop some sort of anticipation for the actual event.

I like to know what she likes about the guy besides her phd and that he's young. I like a tender moment, a soft touch, a little more insight on her thoughts...

I wanted to know that her heart is with someone else and feel it by reading her contemplate the situation and her decision in regards to the one she loves who left her...

This is a cougar-like approach to sex, maybe I haven't been there yet. That's why I can't relate to this kind of sexual encounter. It's probably why people think a man wrote it. It's too hurried and too mechanical.


default

It's not Henry the V!

by SALTY on

You are being too critical. The sailor in me really likes her stories and it's well written for what it is!


default

شنبه صبح وقتی

logocian (not verified)


شنبه صبح وقتی داشتم ناهار درست می کردم

i think there is flaw in her writing. i would imagine in the morning she would be making breakfast and not lunch
also amazing she does not respond to any comments but comes back with a different name ans always in every thread says:
i enjoyed your writing, please continue.

my take on her education level is less then 9th grade.


MinaKinner

پریناز خانم

MinaKinner


پریناز خانم داستانها چه واقعی یا خیالی بسیار جالبند . حتما ادامه دهید. 

 


Anahid Hojjati

Wow! So much outrage over a

by Anahid Hojjati on

Wow! So much outrage over a simple article.  Even though I did not care for some of the terminology used in this story, overall I liked it.  It is interesting that even on International Women's Day, we have to quiet some woman's voice because we do not agree with it 100%.  If Iranians harnessed all this outrage and focused on real problems of society, we would be far ahead.  Live and let live.


Ari Siletz

Liked the piece

by Ari Siletz on

The characters nudge in the direction of Benjamin and Mrs. Robinson. Early telegraphing about her heart being with someone else would have added more color and dimension to the sex action.  The seduction by teasing felt very Iranian female.

default

more!

by ParinazFan (not verified) on

I read Parinaz Samii’s stories all the time and enjoy them very much.They may not be the best Farsi stories ever but they are different and full of life.I don’t even wonder whether they are true or not.I like it that they are sensual stories written by an Iranian woman in Farsi.Thank you for sharing Parinaz khanom.I know you are a woman,I never doubted it.Don’t be discouraged by all the janamaz abkesh people and hasood types who come to your stories every time and rain on everybody’s parade! One time they say it’s too polite,one time too crude,one time too true, and one time they call ita lie, one time you are heartless and one time you are too soft,one time they do a psychoanalysis on you and one time they rip your grammar apart.They are just jealous because everybody wishes they could write something that everybody wants to read.Please write again soon and tell us more stories.

To The Mrs.: where is the perfect sexy story you said you were going to write?I see you showing up and criticizing Parinaz again like you always do.gar to behtar mizani bestan bezan digeh!


default

God speed..

by 99 cent Whopper (not verified) on

Some people claim that supposedly it has been the case with them, who on one summer day, afternoon or night, we intentionally or unintentionally let loose, and brought that naughty little or sometimes big, stranger or friend,distant visiting cousin we never knew existed, etc........ into the private confines of our bedroom, back seat of the car, or heck sometimes even our kitchen table, And really got down and dirty, attempting to discover their hidden, some of it, talents.

Really? You guys were that easy going in the care-free -afternoon- swimmig world va ma nemidonestim? Ajab. This must be one reason why Dr. Holakoee's Buisness is Toope toop these day, with a deluge of calls coming from those who are "trapped" in bad relationships or marriages. Akh bemiram. Some people should have learned the skill of maintaining a marriage rather than taking free lessons on How to hook up with boys 101.

But, Hey. Who am i to say anything. No offense ladies. Carry on. Doing a good job.


default

khoob shod tu cheshesh naraft.....

by DBK (not verified) on

well....as a culture, a peoples, a demographic, if you will, we have a long way to come to lower, reduce, elliminate, or otherwise hinder our physical inhibitions and our judgments about sex.

that being said, I'm glad to see that although not many of the comments are positive, no one has out-right dropped te "J" word on Parinaz. Rather only called her a liar. Perhaps if your prose were more convincing Parinaz, you could have earned yourself that coveted title. However, for now, I will tell myself that you not being called "jendeh" is not because of your stylistic defficiency, but rather a very small positive movement of the Iranian communal psyche, albeit limitted to on-line forums.

Mr. Ghiassi....you really need to rub one out. Seriously bro!

Parinaz, it seems that you have an affinity towards this particular genre. That's fine. There has been great works written in this field, however most of them are not in Farsi. With some work, this could become "your thing," but only with some work (I mean....you can't just start writing about sex in Farsi, and automatically expect to have a big steaming bowl of erotica when you're done.) I was totally tantilized by the usage of "senkhiyyat" in the last paragraph. Though it didn't sit too well in the sentance, it still glistened -no pun intended- with an originality only a Persian cougar could have, allegedly, pulled off.


default

My stage name is Buck Naked!

by SALTY on

It reminds me of when I was a young Pizza delivery boy. I once

this story reminds me of when I was a young pizza delivery boy. Once, I delivered pizza to this big house. A blonde lady with nothing but a robe opened the door. She told me to bring the pizza to the kitchen. Once there she told me that she had no money and if there was a way she could repay me for the pizza. All of the sudden I started hearing disco music from back ground and all hell broke loose  ;-)

PS I also have story about the time that my car broke down in Canadian Rockies in the middle of winter, and a truck driver named Buba picked me up. It was cold and I really needed the ride....


default

Dear TheMrs

by ShahvatiNashodam (not verified) on

Thanks for teaching us the heap terminology of “Khali Bandi”, I loved it. In return I will let you in on a secret; you should not judge an erotic porn story by its facts, the writers have poetic license for “Khali Bandi”. The way it excites your sexual senses should be the standard of judgment.


Sahameddin Ghiassi

Love or Sex

by Sahameddin Ghiassi on

Sahameddin Ghiassi

من اولین بار که نوشته خانم پرناز را خواندم فکر کردم که ایشان مشگل عشقی و سکسی دارند  و لی با خواندن بقیه نوشته هایشان حال یا خیالی و یا واقعی  این طور بنظر میرسد که ایشان دنبال عشق همراه با سکس نبوده است بلکه بیشتر پی سکس و هوس های آنی بوده است.  البته هر زن و هر مردی آزاد هست که هر چه بدنش میخواهد  به آن بدهد  و تا مادامیکه کسی را در این راه قربانی نکند شاید از نظر برخی جامعه شناسان کارش بد نباشد.  و نیز هیچگونه زیانی  احساسی بکسی نزند.  متاسفانه زن و یا دختری زیبا همیشه قربانی میشود ولی اگر زنی و دختری در شرایطی باشد  که سکس بدون عشق را قبول کند  و او هم آماده باشد که رابطه ای کوتاه مدت داشته باشد  موضوع فرق میکند.  من هنگامیکه در آلمان معلم بودم خیلی میشنیدم که مادران به دختران خود میگفتند اگر پسری را خیلی دوست نداری  و نمیتوانی با او برای همیشه باشی با او نخواب. 

 

 

 و نیز شرقی ها را شیاد در عشق بازی میدانستند.  و میگفتند که آنان فقط سکس میخواهند و پس از انجام سکس فرار میکنند.  اکنون هم باحتمال زیاد اکثر مردان حاضر نیستند با زنی و یا دختری ازدواج کنند که براحتی با هر کسی خوابیده است . هیچ رابطه شدید عشقی نداشته و فقط برای سکس با مردان مختلف سرگرم بوده است.  حتی در آمریکا هم رابطه ها با مقدماتی همراه است.  و معمولا هیچ زن و یا دختری حاضر نیست بدون مقدمه  وبا سرعت و بدون شناخت با مردی هم خوابه شود.  زنان سهل وصول حتی برای مردان هوسران جاذبه ای ندارند.

 

  البته آنچه من مینویسم  ثمره  برخورد های من است و ممکن است حالتی کلی هم نداشته باشد.   بهر حال تا مادامیکه  قلب و روح کسی در این ماجرا کشته نشود  و کسی زیان معنوی نبیند لااقل در آمریکا مشگلی پیش نمیاورد.   خود خانم نویسنده هم بار ها اشاره کرده است که مطالب وی برای فرهنگ شرق هضم شدنی نیست.  همانطوریکه دزدی و فساد مالی نکوهیده است  که هوسهای آنی هم پسندیده نیست بخصوص اگر یک طرف قربانی شود و یا طرف دیگر را عمیقا دوست  بدارد.   هنگامیکه در دانشگاه بودم یک دوست من که استاد بود با یک خانم استاد مهمان چینی دوست شد و به وی خیلی علاقه مند شده بود.  با وجود اینکه خانم چینی بوی گفته بود که  نمیتواند با او ازدواج کند  ولی چون وی علاقه شدیدی به خانم چینی داشت او را رها نکرد و شاید همیشه امید داشت که زن چینی تغییر عقیده دهد .  خانم تغییر عقیده نداد   این بود که پس از یکسال که ماموریت خانم در آمریکا تمام شد و او میخواست به چین برگردد.   سامان از من خواست که او را به فرودگاه ببرم   زیرا او نمیتوانست  خانم را به فرودگاه برساند و شاهد رفتن وی باشد.  من زن چینی را به فرودگاه بردم  و در تمامی دو ساعتی که با او بودم به پهنای صورتش اشک میریخت و میگفت   امیر من با سامان نخوابیده ام  چون نمیخواستم با او ازدواج کنم .   ما فقط دوست بودیم و مثل دوستی نوجوانان که باهم معاشقه  میکنند و لی با هم نمیخوابند.  من نمیدانم که چرا او نمیخواست با سامان ازدواج کند.  در حالیکه سامان یک معلم تمام وقت بود و درآمدی سرشار داشت.  و هنوز هم برای من یک معما است که چرا این عشق شدید به ازدواج  نیانجامید.   لی خانم چینی میگفت که او هم سامان را خیلی دوست دارد ولی نمیتواند با او ازدواج کند.  لی بهمان ماچ و بوسه ها و همان عشقبازیها بچگانه قانع بود.  با اینکه آنها روزها و بعضی شب ها هم با هم بودند ولی بقول قدیمی ها همان عشق پاکشان را نگه داشتند.  البته من فکر میکنم اگر سامان با او خوابیده بود احتمال ایکه لی چین را رها کند و از پدر و مادرش دست بکشد وجود داشت.   و چرا سامان هم از مرحله ماچ و نوازش جلو تر نرقته بود نیز برای من معما است.  وقتی پسری و یا مردی زنی را آنقدر دوست دارد   خیلی مشگل است که خود دار باشد.   

 لی با چشمانی گریان از آمریکا رفت و لی  حتی دیگر نامه ای هم برای سامان ننوشت.   نمیدانم چرا میخواست اورا فراموش کند.   پدر و مادر لی هر دو پزشکان مهمی در چین بودند و خودش هم با وجود سن کم حدود سی سال رییس دانشکده فنی بود و دکتری مهندسی داشت.   نمیدانم عشق به وطن و به فامیل و یا داشتن دوست پسری دیگر و یا نامزدی در چین  او را وادار کرده بود که  معشوق واله و شیدا را رها کند  وبه میهن باز گردد.  بنظر من این یک عشق بسیار عمیق بود که به مناسبت هایی که برای من  درکش مشگل است به ازدواج نیانجامید.   میبینید که عشق بسیار پیچیده است.  پرناز براحتی به آغوش مردی که یک ساعت پیش با او آشنا شده میرود و لی  به عاشقی دلباخته و یکسال معاشرت دایم نمیرود  .   اگر داستان پرناز خیالی و یا غیر خیالی است   این داستان یک واقعیت تمام عیار است.   من دوسته صمیمی سامان بودم و بدین ترتیب با لی هم دوست شدم.   ولی آنهمه دوستی وعشق و علاقه و آن همه در آغوش هم بودن و در آغوش هم خوابیدن و باهم بودن به یک سکس همراه با آن عشق شدید پایان نپذیرفت و معشوقه چینی سامان به چین پرواز کرد و ساما ن این عاشق دلسوخته را با خود نبرد و حتی نشانی خود را در چین به عاشق صادقش نداد.   آن همه شور و عشق و آن همه دوستی و بوس و کنار و با هم بودن  ها به یک ازدواج پیایان نگرفت.  


default

They stopped making these movies in 80's

by PornGraduate (not verified) on

Give us something fresh, new, something that we could believe. From 1 to 10, I give it 3. Although it could be a Post Modernist take of 60's porn. It's a good start and her time has come. Next!


default

Very boring, mechanical, and

by Anonymous- (not verified) on

Very boring, mechanical, and void of any emotions. It did not feel real, nor exciting, the way an erotic story should be.


TheMrs

Khali bandi

by TheMrs on

Oh come on people, haven't you ever invited a total stranger and then asked them to go swimming and then left your bedroom door open when you change? and stare at yourself in the mirror and think: you da man...and then notice the dude is looking at you???

Bi zahmat in agha pesare 26 saleh ke khoshgeleh va vulnerable hast va dar zemn phd mikhooneh ro telephonesho email kon be man. Manam doost daram rooham azad she.

Khosh be hali ooni ke delet pishesheh! It's a free for all. May I sugges you incorporate a three way into the next episode?


default

sounds familiar to me !

by Pishgoo (not verified) on

Sounds like Hadi Khojinian's way of writing !!!??


Red Wine

...

by Red Wine on

Hmmm ... I don't read anymore articles by this autor .

Sorry


default

I am wrong, you are right and I am sorry.

by shavatiNashodam (not verified) on

I agree with cyclicforward the author must be male. The story is too mechanical and fast paced about sex and lacks sensual and detail orientation of a woman toward sex. Unless the woman is a professional (I say this with all due respect and do not mean any disrespect to the author or the professional women in general).
The whole point of talking about sex is to get aroused or educated. At this stage I have given up on the former and do settle for the later. But, this story did not do it for me.