Definition: Having the qualities of a woman; becoming or appropriate
to the female sex; as, in a good sense, modest, graceful, affectionate,
confiding; or, in a negative sense, weak, nerveless, timid,
pleasure-loving, effeminate.
>>>
PROSE
نوشتن برای خبری است که در لابلای ورق خوردن کاغذهاست . کاغذها مانع خبرها هم هستند. کاغذها پیامشان را پنهان می کنند تا نوشته شود و ماندگار بماند و در گیرو دارو هرج و مرج ، در انفجارها و خرابی ها ، در تمام آبادیها و تمدنیا ، در حفره ها عمیق و سطحی ، تنها کاغذها باشند که پیام را می برند. وقتی باد پاییزی در پیچ کوچه و خیابان مارپیچ می تازد کاغذ ها در برابرت از زمین برمی خیزند و تا سطح بی اعتنایی سقف ماشینها پر می کشند. این باد بادآورده برگهای خشک پاییز را در بی خبری به هوا می برد و کاغذها همراهشان در باد می خرامند. و بی آنکه بخواهند با خبرهاشان برمی خیزند و همراه با باد بی آنکه بخوانیشان از راه می رسند و به پنجره های بسته پناه می بردند
>>>
POETRY
It's been a while
since your beliefs are gone,
since this apathy
made you spend your way
to your last home,
a refugee, now in heaven
now in hell
>>>
I can't think of "healthier" or "any easier" loobia polo. I only know this recipe.
>>>
A PressTV report about a children cancer clinic in Iran run by charity.
>>>
a Persian/Iranian synthpop mix i made back in Feburary!
>>>
A question we all must ask ourselves:
>>>