STORY
Getting away from the madness of every day’s life I retreat to my small sailing boat moored in MDR almost every weekends, it’s quite refreshing to sleep in the boat with latch open above your head, gazing at the star at night or watching the birds fly over during the day while the bed rocks gently, it’s a lullaby by itself, it reminds me of my childhood memories of sleeping on poshtebaam (rooftop) during the summer time. One day while reading my favorite book I saw a couple of tiny birds arrived and sat on the boat next to mine, I didn’t think of it much until I noticed one is chirping his heart out while the other is carrying small sticks to making a nest under the main sail cover, wow, I was amazingly surprised to have couple lovers in my neighborhood
>>>
STORY
این آمریکایی ها عادت کرده اند به همه از بانک و شرکت های کردیت مقروض باشند و بعد درعین بی خیالی بازهم سفر بروند
دفترچه قرض الحسنه اسم دفترچه ای است که فعلا توش لیست بدهی هایم را نوشته ام. اینکه به چه کسی و چه قدر بدهی دارم. عمده بدهی هایم معطوف به شرکت های بزرگ سوپر مارکت ها و فروشگاههای معتبر است. می پرسید چه طوری؟ آهان. الان بهتان می گویم. این شرکت ها و سوپر مارکت ها که مثل کاسبهای ایران حساب دفتری و مرام و معرفت ندارند که وقتی پول نداری ازشان نسیه بگیری و بعدا بهشان پس بدهی برای همین این حقیر در اقدامی خودجوش و انتحاری اقدام به انجام عمل خداپسندانه نسیه به شیوه حرفه ای گرفته ام تا در اسرع وقت، زمانی که از زیر دیون وبدهی های کردیت و بانک خلاص شدم، حساب آنها را صاف کنم.
>>>
HANNAH ARENDT
مسئولیت شخصی در دوران دیکتاتوری - اثر هانا آرنت
هانا آرنت متفکر و فیلسوف یهودی تبار در سال ١٩٠٦ در شهر هانوفر آلمان به دنیا آمد. پدرش را در هفت سالگی از دست داد. مادرش به سوسیال دموکراسى گرایش داشت و مذهبی نبود. با به قدرت رسیدن حزب ناسیونال- سوسیالیست آلمان و تشدید آزار یهودیان در آلمان، در سال ١٩٣٣ به فرانسه گریخت و در آنجا به همکاری با سازمانهای یهودی برای مهاجرت کودکان یهودی پناهنده به فلسطین مشغول شد. درسال ١٩٤١ در حالیکه بخشی از کشور فرانسه تحت اشغال قوای آلمان بود، به آمریکا مهاجرت کرد. شرایط تاریخی و دوران سیاه نظام توتالیتر که شاخص نیمۀ اوٌل قرن بیستم بود، هانا آرنت را که علاقهای به سیاست نداشت، به وادى اندیشه و نظریه پردازی سیاسی کشاند. او اعتقاد داشت که تنها با تحلیل دقیق و درک کامل فجایع نازیسم و کمونیسم میتوان با طبیعت این نظامها آشنا شد و علل رشدشان را کشف نمود.
>>>
POETRY
If anguish were to choose
A permanent mistress,
Forgiveness must own the night,
Vengeance has no chance.
If truth’s pill must be swallowed
So sparrows can take that flight,
Bitter taste is the wine,
Not out of a candy jar
>>>
POETRY
... hug under cosmic illumination!
The new Prophet stands lightly
On top of Her chosen books
Stacked up as high as the moon.
They are the books of sciences,
The books of true poems, stories and arts
And different holy books.
Of different nations, times and. Lands.
The people are waiting for the Prophet to speak
>>>
IRAN-U.S.
Despite the debris left behind by history, we have to move forward
In the fall of 2004, at a time when the American and European governments were threatening Iran with retribution over the nuclear program, the municipality of Tabriz unveiled a new statue of Howard Baskerville. It may seem unusual that in a country ruled by Shiite clerics, an American Christian missionary who came to Muslim lands would be honoured by of all things, a statue, which is a form of bodily representation that Islam traditionally considered idolatrous. Yet, the fact that Baskerville was an American, or a Christian, or a missionary, is not as important as the fact that he was a courageous and selfless individual who battled for the betterment of his fellow human beings
>>>
STORY
Every village has its secrets
Thirty miles or so south of Shiraz, lies the little village of Qalat, situated among rich orchards of pomegranates and figs. It is a narrow, cramped Sassanian village, constructed on the side of a steep mountain streaked with horizontal lines, as if mauled by a gigantic lion. It was a place, I had been told, where nothing remarkable had ever taken place, where poetry has been written and roses had fallen from their stems in silence, a place whose inhabitants had disguised their missions of love and hate behind the privacy of high walls and closed lips for centuries. There was really nothing to interest anyone there
>>>
ELECTIONS
از توقف گشتهای ارشاد تا تغییر در قانون اساسی
بازار تبلیغات انتخاباتی در ایران روز به روز گرمتر میشود و نامزدهای ریاست جمهوری در رقابت با یكدیگر به صفآرایی پرداختهاند. در این تبلیغات، هر یك از نامزدها تلاش دارند به مردم وعده تازهای بدهند تا شاید در طیف عظیم مردم بیتفاوت هیجانی بیآفرینند و در روز رأیگیری تعداد هرچه بیشتری از آنان را به هواداری از خود به پای صندوقهای رأی بكشانند. این مسابقه در «وعده دادن» به خصوص در بین دو نامزد اصلی جناح اصلاحطلب یعنی آقایان كروبی و موسوی شدید تر است. اظهارات و وعدههای این دو نامزد مسایل متعددی از توقف گشتهای ارشاد تا تغییر در قانون اساسی را در بر گرفته است. برخی از این اظهارات در قاموس جمهوری اسلامی تابو شكنی تلقی میشود. ولی چه انگیزهای در پشت این وعدهها خوابیده است؟ آیا نامزدها خود به آنچه میگویند اعتقاد دارند و واقعا به دنبال اجرای این وعدهها هستند؟
>>>
MOSSADEGH
تمام استدلال موحد بر این اساس مضحک استوار است که مصدق وقوع کودتای دوم را هم میدانست
چند سالی از انتشار کتاب «خواب آشفتهٌ نفت، دکتر مصدق و نهضت ملی ایران» Vol 1 2 3 نوشتهٌ محمدعلی موحد میگذرد. آنچه بالاخره وادار به نوشتنم کرد ارجاع های بیموردی بود که دیدم چند جا به این کتاب داده شده است و نیز استفاده هایی توأم با سؤنیتی که برخی اشخاص از آن میکنند. از همهٌ اینها هم گذشته دیدم مدتهاست که نقد کتاب ننوشته ام و جا دارد که بعضی نقدها را که نسیه مانده است تأدیه کنم. یکی از مشکلاتی که در تاریخ نگاری و تحلیل تاریخی دوران مصدق وجود دارد این است که هنگام سنجش سیاستهای وی در درجهٌ اول به وجه نفتی آن و سیاست خارجی توجه میشود و بخش داخلی آن که اصلی بود و متوجه به تجدید حیات میراث مشروطیت در سایهٌ امری قرار میگیرد که در نهایت وسیله ای بود برای رسیدن به هدف داخلی نهضت ملی
>>>
POETRY
کاش میشد که هرروز خدا
جای رفتن سر کار
جای رفت و آمدنهای سریع و پر شتاب
جای حرف زدن با ایاب و ذهاب
جای ایستادن جلوی اینهٔ بی چشم و رو
جای خط چشم و ماتیک و مداد ابرو
جای قهوه خوردن و صبحانه بد اشتها
زندگیم در تو خلاصه میشد و این بچه ها
>>>
POETRY
Every year at tax time
we necessarily fight.
"Why is this paper
missing from its file?"
"If you did the filing
you'd know yourself!"
The room, the bed is covered
with sheets numbered
>>>
IRAN-U.S.
Letter to President Obama
Let us suppose a worst case scenario through which Iran will produce, by 2015, enough fissile material for 5 atomic bombs, will actually decide to make them, and then sends these bombs over Israel. There is a good chance that one or two of them will misfire, one or two will probably be intercepted, and one or two may actually pass through. If the missiles are accurate, they will hit one or two targets; but the chances are that they will miss their targets, because of low accuracy. All of this to achieve what? To risk a massive retaliation, from Israel and the US, that may annihilate the whole country? One thing is for sure: the leaders of Iran do not operate in a suicidal mode
>>>
ELECTIONS
Iranians once again must believe in themselves and the power of THE PEOPLE
It is easy to sit outside and tell those who have to live every day under the current oppressive regime of Iran not to vote. But the undeniable fact is that the Islamic Republic is in power and everything possible must be done to reduce the power of its extremists. If voting for someone more moderate can help achieve and open the smallest channels to breath even a little more and to help somewhat soften the policies of the government in the international arena, ... that option should be examined. The experiences of the past 30 years have clearly proven that not voting has played directly in to the hands of the least tolerant elements within the regime
>>>
ABDUCTION
I think to myself: What can I do now?
On March 27, 2009, another little girl disappeared, this time closer to home for me. Eight year old Sandra Cantu was reported missing from the Tracy mobile home park where she lived with her mother. Her face was immediately on the nightly news, her rounded cheeks and innocent smile engulfed my thoughts those first few nights. I found myself thinking of her as I drove the highway, searching for her face to call out to me in the back of every white passenger van being driven by a menacing old man. I found myself looking out the window more at work, focusing intently on the faces of little girls walking past even though before I would barely have paid attention to passerby; I was just hoping to find her
>>>
HERITAGE
سال گذشته سال کشف گنجيه های برزگ در رامهرمز بود
رامهرمز يکی از شهرستان های استان خوزستان و در شمال شرقی آن قرار دارد و، مثل بيشتر نقاط خوزستان، انباشته از آثار تاريخی است ـ به طوری که حدود 200 تا 250 تپه باستاني متعلق به دوره هاي ايلامي و هخامنشی در آن وجود دارد که اگر حکومتی دلسوز در آن سرزمين بکار مشغول بود می توانست با بيرون کشيدن اصولی و صحيح بناها و آثار خفته در دل آن ها و به نمايش گذاشتن شان برای گردشگران داخلی و خارجی، علاوه بر ايجاد کار و رفاه برای مردم آن منطقه درآمد سرشاری را نصيب کشور کند. اما، متأسفانه، چنين نيست و من در اين جا فقط چند مورد از اين گنجينه های ملی و بشری فقط اين شهر را که يا ويران شده و يا در حال ويرانی اند و چندين سال است که بوسيله گروهی موسوم به «حفاران غير مجاز!» بصورتی بی وقفه چپاول می شوند برايتان ذکر می کنم.
>>>