TERMINOLOGY
کلمات برای هر کسی معنای خود را دارند. من به شما فرهنگ ایرانی با اقطباس
شخصی خودم را تقدیم میکنم. فعلأ سه حرف اگر خوشتان آمد بقیه را خواهم نوشت. الف:
* آرزو: چیزی که میخواهیم ولی میدانیم که بدست آوردنش سخت است: مثال آزادی در ایران
* آزادی : آرزوی قدیمی که تحمل نمیکنیم به مخالفان خود بدهیم
* آهنگر: شغلی که از بین میرود. مشهورترینشان کاوه نام داشت.یک درفش داشت
که افتاد زمین. از آن موقع به بعد هیچکس جرات ندارد آن را بردارد چون
ایرانیهای پشتیبانی بلد نیستند ولی پشت پا خوب میگیرند . همه نشسند منتظر
امریکا یا مریخیها.
>>>
HUG
You feel blue, I have been blue, let me, Amma (Mamma) hug you
Alexandra Palace in north London on a grey morning in December – a Thursday. An Indian-looking man in a bright orange parka is guarding the driveway to the grand Victorian exhibition centre at the top of Alexandra Park. A banner next to him announces the presence of Amma – born Mata Amritanandamayi – "The hugging saint." White women in white saris, men clad in white, wearing beards, smiles, or looks of utter seriousness, make their way in and out of the main hall which, as their feet testify, you can only enter in socks
>>>
TANZ
آخه یکی نیست به این پهلوی ها بگه، بابا حالا جرأت نمیکنین ایران برین اقلاأ یک سر تا ترکیه برین دلتون بازشه
یکی نبود به بینظیر بوتو بگه تو هم از این فرح خانوم خودمون یاد بگیر. الان سی ساله آزگار توی آمریکا و اروپا پرسه میزنه، کیفشو میکنه، کنسرت میره، به این موزه پول میده، از اون یکی خرید میکنه، عشق میکنه، روسری هم سرش نمیکنه! هرچند سال یکبار هم یکدونه ازون نطقهای چیزم به طاقی غم انگیز میکنه، که آدم دلش کباب میشه که چطور زنی با داشتن میلیارد، میلیارد دلار پول نقد، باز میتونه صداشو اونجور گه مرغی کنه
>>>
TANZ
اپرت در سه به علاوه ی يک پرده
دريغ است ايران بماند به جای
خوش ايرانِ ويران ز سر تا به پای!
خوش آن لحظه ی خوب بمباردمان
که آتش ببارد ز بام جهان
خوش آن دم که در گرد و خاک اتم
ز نقشه شود کلّه ی گربه گم
پس آنگه رسد نوبت دست و پا
که گردند از پيکر او جدا
چو بی دست و پا گردد و نيز سر
در آريم از او قلوه، معده، جگر
>>>
CHAMPIONS
بله، در سرزمین کوران مرد یک چشم شاه است و طبیعتا چند قهرمان نیز بیرون دادیم،
آقا این واقعاً چیز عجیبی است، از آن روزی که ما پا را توی این آمریکا گذاشتیم، از هر پنج مرد ایرانی که ملاقات کردیم، دوتاشون ادعا داشتند که در ایران قهرمان شنا بوده واز دست شاهپورغلامرضا (ع) یا فلان تیمسار مدال قهرمانی گرفته اند! قول میدهم برای شما هم یکی دوبار این اتفاق افتاده باشد. آدم از تعداد قهرمانان گمنام آن مملکت مبهوت میشود! اولین سئوالی که پیش میاید آنستکه چرا اصولاً ارتش در کار شنا و ورزش دخالت میکرد، و اگر خیلی عرضه داشت زیر کون خودش را باید بیل میزد، که تحت توجهات ملوکانه کار مملکت به اینجا نکشد؟ غلط عرض میکنم؟
>>>
MILK
خانم من واقعا حیرت میکنم. خوب نذارین سینه تون در اختیارش باشه. خودتونو بپوشونین
با شنوندۀ ارجمند بعدی گفتگویی خواهیم داشت. رادبو مرز پر گهر، بفرمایید.
الو با من هستین؟
بله خانم بفرمایید.
سلام آقای دکتر. ممنون از وقتی که به من دادین.
خواهش میکنم بفرمایید.
آقای دکتر من یه مشکلی با پسر شیش ماهم دارم.
بله بله.
بله آقای دکتر. تا یکی دو ماه اول خوب شیر میخورد. ولی بعد از اون شروع کرد بازی درآوردن.
خودتون بهش شیر میدین؟
>>>
SATIRE
حسین درخشان: جلد دوّم کتاب «ناتوی فرهنگی» را من برای کیهان خواهم نوشت
حسین، جواني است پرنشاط و کلّه شق، سخت كوش، غیر فداكار و غیر وفادار ولی کمی باهوش... از دوران بچّگی در مکتبخانهء نیکان در جوار فرزندان بزرگان نظام پرورش یافت و آیت الله ... در نخستین فراش، برایش صیغه عقد جاری کرد، امّا بدلیل همان نا پختگی های جوانی، غیر وفاداری و کلّه شقی مفرط، دل از دامان اسلام برید و به آغوش باز فرهنگ غرب رفت؛ حسین درخشان نویسنده جلد دوّم کتاب «ناتوی فرهنگی» قرار است به جمع ما در کیهان بپیوندد، از نبوغ و هوش او در این فضای مجازی کسی نیست که چیزی نداند
>>>
LA-ABAD
If you are a psychologist or anthropologist perhaps you can give me your take
Persian culture has never ceased to surprise me. Ever since I came to Los Angeles, the number of such cases has increased exponentially!!! And so has been the fun of ever increasing shock! When I first came to Los Angeles, I learned that Iranians are an integral part of the business in the society. Any normal person would think:” Oh wonderful! I'm sure people of my land are more sympathetic, as we experience the same feelings in exile.“ Alas I was so damned wrong! I don’t want to bore you by going through the details of my unfortunate events with Iranian-based businesses, so I confine myself to the world of beautification.
>>>
HYPOTHETICAL
Innocent question for you Iranians, who happen to be Muslim
"I am 35 years old, and live in Iran," he tells you. OK. 35? This is not IranianSingles.com. The guy looks at least 55 for God's sake. But fine, you let it go.
"Ehhhhhhh iroonee hasteed? Pas cheraa zoodtar nemeegeed? Cheh lahjatoon khoobeh. Taazeh oomadeed? Kojaa veezaaa gerefteed?"
Ignoring you, he continuous: "Life is not bad, although it could be
better. There's a corrupt group of individuals that are powerful and
run the show, and the central government has not been very stable, but,
personally, I can't complain too much. I want to see my country
prosperous, Iranians good to each other, and world peace."
>>>
HUMOR
بعد از کریسمس دوباره کمی داد وقال در مورد ایران خواهند کرد،
- میگم عباس آقا، این جریان آقای بوش چیه که میگن دستگاهای اطلاعاتیش
ریدمون زدن، و هرچی در مورد غنی سازی اورانیوم در ایران میگفتن غلط از آب
در اومده؟ راسته؟
- نه بابا، اینا همش برنامه است. مگه بلا نسبت شما، اینا خرن، که بیان
برضد خودشون حرف بزنن ورئیس جمهورو بیخودی کنف کنن و بگن اشتباه کردیم؟
این از جای دیگه آب میخوره.
- آخه اینا که میدونی آمریکائی ان، تا یخورده دستشون به آدم میخوره، زود میگن "آیم ساری" شاید ازین نظره؟
>>>
SMILE
داشتن يك عمو ي پولدار خيلي خوب است
by Abdy S
خاله
------
معناي لغوي : خواهر مادر
معناي استعاره اي: هر زني كه با مادر رابطه ي گرم و صميمي داشته باشد .
نقش سمبليك : يك خانم مهربان و دوست داشتني كه خيلي شبيه مادر است و هميشه براي شما آبنبات و لباس مي خرد .
غذاي مورد علاقه: آش كشك .
ضرب المثل : خاله را ميخواهند براي درز ودوز و گرنه چه
خاله چه يوز. خاله ام زائيده، خاله زام هو كشيده. وقت خوردن خاله
خواهرزاده رو نمي شناسه. اگه خاله ام ريش داشت، آقا داييم بود .
>>>
ANNAPOLIS
Photo essay: Middle East peace talks – again!
by
Asgharagha >>>
HUMOR
آخه نونت نبود آبت نبود، خب لامسب زرده به کون میکشیدی، خونه میموندی، یه چیزی هم همونجا کوفت میکردی دیگه
"به به سلام، چه عجب از این طرفها آقا! خیلی خوش آمدین. مگه اینکه دیگرون دست شمارو بزور بکشند و بیارنتون اینجا، خودتون که اصلاً یادی هم از ما نمیکنین! نه باکفش بفرمائین، تورو خدا در نیارین، صفا اوردین، بفرمائید بریم تو ایوون همه اونجان، بفرمائین." و ماهم با عرض ادب، خضوع و خشوع معمول و چاق سلامتی با شیرین خانم و شوهرشان ایرج خان و چند تن دیگر از میهمانان ایشان که مثل بنده و دوستم مسعود قدری زودتر رسیده بودند دست دادیم و وارد منزل زیبای ایشان که در منطقه با صفائی بنام "پاسیفیک پلی صید" مجاور تپه های سر سبز "سانتا مونیکا" قرار گرفته است شدیم.
>>>
LOS ANGELES
همه با یکدیگر رقابت میکنند که به کون لغات انگلیسی
پسوندهای فارسی ببندند
بذار ببینم، 21 بعلاوه 4 میشه 25 دلار، یکدونه دوغ 3 دلار، ماست و موسیر
هم حالا میگیم 5 دلار، خوب اینکه میشه 33 دلار، دو دلار هم مالیاتش، این
35 دلار، پس چرا اون از ما 41 دلار گرفت؟" ضمن رانند گی داشتم حساب میکردم که یارو گفت چلوکبابش "تو- فور- وان" یعنی
دوتاش به قیمت یکی. پس چطور شد دوباره رودست خوردیم و شش دلار از ما
زیادی گرفت؟
>>>
HUMOR
خوب که فکرش را بکنید ما ایرانیها هر کدام یک ایوان پاولف هستیم منتها در راه غلط
وقتی خوب حّلاجی کنید، متوجه خواهید شد که اصولاً نه برای همهُ مردم ولی برای بسیاری از افراد زندگی عبارت از تلاشی مداوم و پیگیر برای پنهان کردن و یا تغییر شخصیت واقعی شان است. لباس شیک، عطر گرانقیمت، سروصورت بزک شده و عوام پسند، لحن کلام بیش از حّد مودبانه و برما مگوزید، ستایش و خایه مالی، کاسه لیسی گفتهِ شما، حتی آنچه که شما خود کاملاً آگاه به دروغ بودن آن هستید
>>>