مستی دنیا
شاهی که مست چشم تو شد تاج و تختش را فروخت و رانده شد در این تجارت کی خرید و چی فروخت خواب رخوت از
شاهی که مست چشم تو شد تاج و تختش را فروخت و رانده شد در این تجارت کی خرید و چی فروخت خواب رخوت از
این ابر سیاه با من بدنیا آمد و چرخید هزاران بار با روند دریغ از باران عشقی نبود تا دلم پاسخ دهد پاکی نبود تا
مشکل این نیست که ما رسوای شهریم با خود رازی نداریم که ما بیگانه و مستیم مشکل این نیست که غروری شکست حیف دنیا شد
گم میشوم در جمع گمنام بدنبال سایه إی ساده و آشنا خود فراموش میکنم برای حفظ بقا راز حادثه إی زیبا که به اسم من
ه هلال ماه تاب دار آویخته به شب بی التهاب گرما بختک زده بر ما فرا به انتظار سحر باز شده گل
من مردم برای این زمین که خوابیده امروز در تاریکی جهل من مردم برای این زمین که زیر خورشید
کو ه و دشت خاموش شده زیر شلاق باد بیرحم سکوت قاعده زمان شده برگ خزان افتاده به پای درخت
I’m back from a trip to the Greek island of Crete and as usual took some photos. You feel your self as if you are
اینجا دور از همه جا باد میشکافد قلب فضا رهسواران میخندند به فنا اینجا دور از همه جا صحرا چشم را
روز خسته روز بسته وقت سردردهای سنگین روز ابری روز پیری وقت تعطیلی غمگین این سفر آرزو رو محو میکنم با هوس نغمه إی دیگر
بر میگردم به حقیقتی ساخته شده بر پایه دروغ درد گرفته این سری که پر شده از هیاهو پژمرده شده این دلی که رنجیده ازحرف
دستم بسته است به گیسوانت قلمی نیست که بنویسد این حال خرابم دستم نمیرسد به دنیا یت زندانیم زندانی چشمان سیاهت زندگیم شده یک سفر
بیا این اشک شریک شو که نمکش از وفا می آید سوزشش با صفا می آید رطوبتش یاد کوچه باغها گرمایش از آتش قلبها بیا
حسودم, به این دل حسودم که از عقل گریخت ازمنطق که پناهی بود و سوخت در شب سرد آن دل گردبادی بود رفت بسوی عرج
بیا با من چند قدم در شب برای دیدن ماه بیا دنیای مرا دریاب تا درک کنی آشفتگیم را بیا با من بر بال این
زیر باران ایستاده ام به انتظارش میرسد هراسان از دور با چتر سیاهش چکه باران میرقصد با کرشمه نیازش غبار آسمان گرفته سبزی چشمانش زیر
قدرت پرواز در سبکی است و آواز لرزش پنجرها میبرد از ضمیرم این سراب زندگی شده بی بها زمزمه زمان و تصویر ندا ای پرنده
روی ابرها خانه إی دارم با دری سفید و بی جدار روی ابرها یاوری دارم که میداند مرا بی نام روی ابرها همدمی دارم سنگ
ترجمه آهنگ فرانسیس کابرل je l’aime à mourir من هیچ بودم و امروز شده ام برایش نگهبان شبگرد خوابش چون میمیرم زعشقش میتوانید خراب کنید
چو روحی سرگردان وقتی که غبار مخدوش رویا بر گرفته زمین تلخ حقیقت را میگیرم راه رنگین کمان را چو یهودی سرگردان در هیاهوی دریای
I visited Washington last week and took some photos: 12 next › last »
مستم از بوی گل یاس خمارم جدا از دل یار چشم روزگاربیرحم ببین چه حیف میشود کار آسمان گوش زمین پست بشنو صدای پای غم
زندگی شکستنی روزی ما گرفتنی سکوت ما شنیدنی طوفان زمان حقیقتی شک ما مصیبتی عشق ما بیتفاوتی فردای ما دیدنی لذت ما بسادگی زندگی شکستنی
Translation of song “Dejeuner en Paix”, written by Philippe Djian/Stephan Eicher ول میکنم روی صندلی روزنامه روز را خبرها بدند از هر کجا که می
فصل سوم حبابی شکست بهشت شد یک نگاه خستگی تردید را گرفت او که رقصید با سراب سیاه بگو نسیم آزادی کجا رفت نترسید ندا