سخن از ساویز شفایی ست, از شاعر, پژوهشگر, جامعه شناس و کوشنده ی سیاسی ای که در آستانه ی پنجاه سالگی جهانی را که می خواست در آن " جشن عشق" و " ضیافت زندگی" بر پا کند, وانهاد و رفت.
"...................
جشن عشق است
ضیافت بودن
فصل رنگین کمان باور هاست
میهمانی نور و عریانی
آشکارا به مهر بالیدن
جشن عشق است
ضیافت هستی
گاه آشتی ست با صداقت خویش
فصل پیدا یی و خود یابی
..................................."
ساویز پیش از آنکه مشتی خاکستر شود, در حد خویش نقش آتشین عشق و دانایی برپیکر نفرت , پیشداوری , تعصب و نادانی زد .
"............
لاشه من را بسوزانید
شعرها را نه
شاید یک پیغام
سال های سال
بعد از من
آشنا بر گوش یک نا آشنا گردد
لاشه من را بسوزانید
خواب های جوهرینم را نگه دارید
..........................
گور و بارویی نمی خواهم
مشتی خاکستر ز بودم را
بدست هرزه گردباد بسپارید
در میان بستر هیچ رود نام آور
معرفت یا عشق یا تقدیس جاری نیست
جویباری کوچک و گمنام هم کافیست
تا با زلال آب
آمیزم"
در همان آغاز دوستی من و ساویز, به سال 1996, اندیشه و کردار این جان شیفته, آب سردی شد برته مانده ی پیشداوری های تعصب آلود من در باره همجنس گرایان. و تازه داشتم پدیده ی همجنس گرایی و او را بیشتر می شناختم که سرطان , مثل همیشه بی خبر و ناباورانه, از راه رسید و پرپرش کرد.
ساویز در 8 شهریور ماه سال 1329 ( 30 آگوست 1950) در تهران به دنیا آمد. پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و متوسطه در تهران ,در رشته "عمران ملی" دانشگاه پهلوی شیراز, فوق لیسانس گرفت. سال 1976 به امریکا مهاجرت کرد و در دانشگاه " سیراکیوس" نیویورک به ادامه ی تحصیل پرداخت. پس از اخذ فوق لیسانس در رشته ی جامعه شناسی و مدد کار اجتماعی , در" سازمان رفاه خانواده" در شهر اورلاندو( فلوریدا) مشغول به کار شد.
ساویز شاعر بود, شاعری که شعرش بازتاب سیما ونیازهای فردی و اجتماعی انسانی ستایشگر و پرستشگر مهربانی , عشق و آزادی است , ویژگی هایی که او از دوران نوحوانی تا هنگام مرگ در اندیشه و کردارش باز تاباند.
بی تردید اگر وسواس بیش از حد اوعمل نمی کرد , پیش از مرگ اش می توانست چندین دفتر شعر منتشر کند. *
ساویز در زمینه ی نقد ادبی ( شعر و رمان ) نیز آثاری خواندنی منتشر کرد. اوعاشق رقص و باله بود ,و رقص و باله را از همان نو جوانی در" باله ملی ایران" آموخته بود.
"............
گه به جنبش پای می کوبم
گه چو ماری می خزم بر خاک
گه چو کبکی بال می گیرم
گه چنان ماهی به آزادی
در بلوری از زلال آب های پاک
غوطه ور در آب بازی ها
نرم نرمک گاه
با خود می کنم نجوا
گاه چون فریادها در هر کران پیدا
غلغل رقص است که می جوشد
از تنم آتشفشانی سر کشد هر دم
هیمه های شوق چه گرما بخش
شعله های سر کش و مفتون چه پر غوغا
از مذاب وجد فرشی داغ گسترده
التهاب پایکوبی چه سوزان است
رقص پرواز است
روح پروازم چه آزاد است
................................................"
ساویز کارهای پژوهشی اش ر ا در زمینه های عمرانی و اجتماعی با یک گروه تحقیقاتی در دانشگاه پهلوی شیراز( در سال 1351) آغاز کرد. او در همان هنگام در باره " چگونگی بر خورد با روابط همجنس گرایانه در ایران " مقاله ای تحقیقی ارایه داد که مورد بحث و استقبال قرار گرفت.
برجسته ترین ویژگی زندگی این شاعر , پژوهشگر و جامعه شناس آزادیخواه و عدالت جو دفاع جسورانه ی او از حیثیت, هویت , حقوق فردی , اجتماعی , قانونی , آزادی و امنیت همجنس گرایان بود. در فضایی سرشار و آلوده به شایعه , بهتان , تهدید و ارعاب او تن به کرنش در برابر افراد و جریان های متعصب ,عقب مانده و نا آگاه نداد. او به عنوان حق فردی و فردیت انسانی اش , نه فقط هویت جنسی خود را پنهان نکرد بل که آن را سرود , به پژوهش کشاند و فریاد کرد.و این اما خالی از رنج طاقت فرسای تحمل پیشداوری و تعصب اطرافیان و جامعه نبود. ساویز همجنس گرا بودن اش را در سال 1976 علنی کرد.از آن پس بیش ازهرکس وجریانی از هموطنان " فرنگ دیده " اش زخم خورد , تهدید, تحقیر و تحریم بسیاری از ایرانیان سا کن شهر اورلاندو زندگی او و مادرش را سخت و تلخ کرد, او اما" بید"ی دیگر گونه بود. در چنان فضایی, پیکار گرانه و بیش از پیش, بر فعالیت های علنی خود افزود و خواستار حق خود و حقوق دیگر همجنس گرایان شد. ساویزبا تلاشی جانانه این حق را در شعر ها , نقدها ,پژوهش ها , سخنرانی ها, کنفرانس ها , و درمحافل فرهنگی و سیاسی امریکایی بیان کرد وبرآن بود آن را بدست آورد. این گونه تلاش ها , جدا از ارزش های ادبی, پژوهشی و اجتماعی, حکایت جسارتی نمونه وار نیز بود. حضور علنی و پر شوراش در گرد همایی ها و تظاهرات همجنس گرایان در اورلاندو, مقاله های ارایه شده و سخنرانی های اش در کنفرانس پژوهش های زنان ( سال 1998 – واشنگتن دی . سی), دردانشگاه کارلتون ( اتاوا) ,کنکوردیا( مونترال) و.... نمونه هایی از این دست اند.
ساویز از فعالین " گروه دفاع از حقوق همجنس گرایان ایران" – هومان- بود و نقش موثری در تهیه , انتشار و توزیع مجله ی هومان داشت. او مسیول ویرایش هومان شماره 14 ( سال1997) نیز بود. برخی از اشعار و مقاله های ساویز در شماره هایی از هومان به چاپ رسیده است.
ساویز هر کجا می بود در شکل گیری ، فعالیت و تقویت جمع های سیاسی , فرهنگی و هنری ترقیخواه نقش ایفا می کرد. او در شهر اورلاندو جمع فرهنگی " دیدار و گفتار" را بر پا کرد, و در فعالیت های" کانون فرهنگی ایرانیان شهر اورلاندو" تاثیر گذار بود. ساویز به خاطر کوشش های اجتماعی و سیاسی اش جوایز متعددی نیز از تشکل های مترقی امریکایی در یافت کرد.
ساویز در 18 سپتامبر سال 2000 از میان ما رفت. اگوست همین سال می دانست , که" آخرین سفر"ش را پیش رو دارد , و سرود:
" ....................
شمارش روزها را معنایی دیگر است
که مرگ را دندانی کند است
و تعداد روز ها را با نوسان درد بیاد می آورم
بوده ام
نظاره گر
بوده ام در تلاش
بوده ام در کلام و گویش
و هنوز زیستن را با توان هایم می سنجم
"…………………
***************************
زیرنویس:
* مجموعه ای از شعرهای " ساویز شفایی " بزودی منتشر می شود.
چند شعر از" ساویز شفایی"
----------
پیراهنی از بلور
----------
برهنگی مان را
پیراهنی از بلور در بر می کنیم
صداقت را
ردایی از تابیدن
اندیشه را
رسایی آواز می بخشیم
قلب خواهش را
سخاوت طپیدن
طرح های خیال را
به زیور رنج می آراییم
زمزمه ها را
نشاط موسیقی می آموزیم
گام هایمان را
به تحرک رقص می سپاریم
واستواریمان را قامت حضور می دهیم
به جشن عیان عشق
پرده ها را بر می چینیم
غبار هراس را می روبیم
سکوت را انفجاری صریح
به رعشه ای می شکنیم
رنگین کمان
ضیافت پیدای
رنگ هاست
نور است در سرور شکفتن
آغاز ما نهایت ما نیست
برصحنه های زیست
شفاف و چون صداقت رخشان
برهنه ایم
معلوم چون بلور
سبکبال چون خیال
زلالیم و بی نیاز
در ما
حضور راستی ماست
در جشن پر غرور توانایی
ماییم بس فروتن و آزاده
----------
برف
----------
شهری گم
در پنجره ای از برف
و برودتی محزون که بر اندامی برهنه می بارد.
از نوازش پوششی می سازم
از بوسه پناهی
جوانه های سالم آشتی
بر دشت تن
بهاری می گستراند
گیاه را از سنگ حذر نیست
باروی زمستانی شرم
تبخیر می شود
شهری از برف
آنسوی پنجره ای کور
هیاهوی دنیای سرد را
در موسیقی موج اندام مان نشنیده می گیریم.
----------
ندا
----------
بی تشویش
دور از دغدغه های شاعرانه
صداقت برهنه ات را مشتاقم
بر حریر لبخندت آرامشی موزون است
و نجوایت التیامی بر اندوهایم
جادویی آسمانی نیستی
که زمین رسم نیایش خویش را می داند
و بی شگردی
میزبان فروتن توست
از افسون خواب بر می خیزم
تا به نظاره ات
دل خوش دارم
و شوری بیکرانه را با توهمبازی شوم
بر طناب آسمان
پرده رنگین کمان را آویخته ای
----------
برتر از آنی که خدایی آفریده باشدت
----------
برتر از آنی که خدایی آفریده باشدت
نگاهت پر طمانینه تر از برف
زمستان را آرامشی سپید می بخشد
جوانه های لبخندت
بهاران را سر سبزی می آموزد
هرم خواهش تنت
تابستان را با طربی گداخته زینت می دهد
و پاییز
ترانه خش خش گام هایت است
بر براده طلایی برگ
لبا نت سکری است در عسل
شهد بوسه ات را با شراب بیامیز
و حریر داغ لذت را بر بسترمان بگستر
خدایان را در میعاد گاه ما جایی نیست.
Recently by mnoghrekar | Comments | Date |
---|---|---|
پزشکان و سیاست , مسعود نقره کار | 1 | Nov 23, 2010 |
در حاشیه هجمه ی" دین خویان" دانشگاهی به آرامش دوستدار | 3 | Oct 28, 2010 |
شکست توهم | 9 | Jun 15, 2009 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Gays & families
by Pedram (not verified) on Thu Oct 25, 2007 12:30 PM PDTHamid,
Etefaghan tahghighat neshoon mide ke bachehaye khanevadehaye gay hamoonghadr az salaamate zehni va ravaani barkhordaaran ke bachehaye khanevadehaye digeh...
Albateh ba harfet movafegham..asoon nist va bache dar ye maghta-e zamaani ba in masale bayad kalanjaar bere..vali in dar morede bachehaye aghaliyathaye digeh ham sedgh mikone... yani bacheye ye khanevadeye mazhabi-e eslami dar gharb, bacheye ye khanevadeye sikh dar england, bacheye ye khanevadeye che midoonam armani yaa yahoodi dar yeki az shahrhaye mazahbiye iran... hastand mavaaredi ke bache chon khanevadash jozve aghaliyat hastand, morede aziyate digaran gharaar migire ya moshkele hoviyati payda mikone..chizi ke dar moroore zaman ba tarbiyate dorost mishe azash jelogiri kard... Baa in hame, baaz dalil nemishe ke 2 zan ya 2 mard nayaan ye bacheye yatim ro az parvareshgah ya ye keshvar afrighayi nejaat bedan va baa eshgh bozorgesh konan.
Dar zemn mataalebe khodeto bekhoon ta motevajeh beshi manzooram az oghdehaye jensi chiye. You have an obsession with anal penetration :D lol
and my response
by hamid (not verified) on Wed Oct 24, 2007 10:22 PM PDTman keh nagoftam Iran az in khabara nist!goftam? pas in hameh akhoondeh bi sharaf chi hastand?
rasti yebar jomleyeh khodeto bekhoon: ke betoonan ye zendegiye aadi dashte baashan, kaar konan, dars bekhoonan, khanevade tashkil bedan zahmat mikeshan.
KHANEVADEH? ina momkeneh farzand adopt konan, oon farzandeh bad bakhteh sareh rahi be ki begeh maman be ki begeh baba. Be ooni keh too kooneh oon yeki mikoneh bayad begeh baba, be ooni keh too koonesh mikonan bayad begeh mamman. SHIT!!!!!!!AHHHHHH
Be jayeh in mozakhrafat be fekreh keshvaretoon bashid keh 4 milion motad, 5 milion divooneh, va ye alameh bad bakhtieh digeh dareh. Shoma ha keh moshkeli too kharej barayeh ham digaro kardan nadarid. khob digeh be iran chi kar darid. Dar zemn man nagoftam hamjensgara boodan yani bacjheh baz. Mikhastam bebinam mardom che joori fekr mikonan keh maloom shod shoma khodetam az in ghazieh mitarsi. Chon sari gofti too iran moalemeh bacheh baz ziadeh. Maghe man goftam hamjens baz bacheh bazeh. Hatman hast keh shoma zoodi be zehnet omad diegh!!!!!!!
Here's an explanation
by Pedram (not verified) on Wed Oct 24, 2007 10:54 AM PDTKhaak bar saret baa oon nazaret Hamid!!! :D
Badbakhti ine ke aksare iraniha mese khodet hanooz fekr mikonan hamjensgaraa boodan avalo akharesh sex-e. Do nafar hamejensgaraa mese har kase digeh dar zendegi sex daran (halaa khoob ya badesho bezar be tashkhise khodeshoon) vali chizi ke baaes mishe yek gorooh biyad va baraye ehyaye haghesh zahmat bekeshe va maghale benevise, ine ke afradi mese to ro roshan konan. Agar feministha mikhan biyan va az hoghooghe zanha tarafdari konan, aya kesi azashoon miporse chera? Chon hageshoon zaaye shode dar jame'e va laazeme ke az hagheshoon defaa konan. Goroohe hamjensgara ham baraye in ke betoonan ye zendegiye aadi dashte baashan, kaar konan, dars bekhoonan, khanevade tashkil bedan zahmat mikeshan.
Etefaghan moalem va yaa afraade bachebaaz too iran kam nadarim.. hame jooresham hast... gay or straight... too iran enghadr oghdehaye jensi vojood dareh, ke har aadame "normali" ro be ye marize jensi tabdil mikone... vaghan agar dar moredesh fekr koni mibini kheyli az moshkelaate ejtemaai-e ma naashi az hamin oghdehaye jensiye ke az tarighe mazhab va farhange sonati vaarede jaame shode.
Be har haal, baa nazaret kaamelan mokhalefam!! :)
Would u plz explain
by Hamid (not verified) on Wed Oct 24, 2007 02:40 AM PDTMan vaghean ye soal daram keh khob hamjens gara boodan iradi nadareh, yani khob adam mitooneh kooni basheh. Khob basheh vali dighe hey lazem nist jar bezaneh. akheh ye mard ba ye mardeh digeh chejoori hal mikoneh. majbooreh SODOMY koneh digeh, khob in pedareh babayeh oon passive gay ro dar miareh keh.az nazareh pezeshki hameh doktor ha etefagheh nazar daran. Man mokhalefeh in keh ye hamjens baz hagheh zendegi dareh nistam, in ye defficeincy hast keh khoda dar zateh ina be vojood avordeh. Khoda be oonha hagheh hayat dadeh va ma hagh nadarim hagheh hayat ro az oonha begirim, vali soaleh man ineh keh aya hich kodoomeh az shoma ha keh roshanfekritoon gooosheh falak ro por kardeh hazerid pesareh toon ro keh madreseh mireh be moalemi besporid keh gay hast?
Badesham sarzamineh ma iran moshkelseh kooni haash nistan, felan hezar ta bad bakhtieh digeh dareh. Kooni ha felan yekam tahamol konan, shakheh derakhti, botri coca, ya ye dasteh bili peida konan ta vaghti hameh moshkelatemoon hal shod barayeh oon ham ye fekri mikonim.
Doostaneh azizi keh dar kharej az keshvar be amreh ekteshafeh atom eshteghal darid, lotfan ye fekri barayeh hoghoogheh asaieh adamhayeh adieh irani nokind keh 98% jameh ro tashkil midan. kooni hayeh aziz ham felan mozahem nashavand...:D