دو نکته

در ارتباط با پيش نويس قانون اساسی پيشنهادی «حقوقدان های جنبش سبز مردم ايران»


Share/Save/Bookmark

دو نکته
by shokooh.pasargad
14-Nov-2009
 

خانم ها و آقايان، حقوقدان های گرامی

تهيه و تنظيم پيش نويس يک قانون اساسی نوين هميشه يکی از مهمترين کارهايي بوده که مردمان با فرهنگ کشورهای پيشرفته، با ياری حقوقدان های خود، در شرايط معلق يا دگرگونی  (آن چنان که ايران امروز ما در آن قرار دارد) انجام داده اند. برای انجام چنين کاری به شما تبريک می گويم. و مايلم دو نکته را با شما در ميان بگذارم.

1 ـ چرا نبايد مردم کسانی را که دست به چنين کار بزرگی (يعنی تهيه و تنظيم قانون نوين اساسی) می زنند بشناسند؟ من درک می کنم که ممکن است نام برخی از شما برای مردمان پيش داوری بوجود آورد ولی به نظر من اين پيش داوری به مراتب کم ضررتر از آن است که مردمان با افرادی پشت پرده، هر چند محترم و دلسوز، روبرو باشند.

2 ـ در پيش نويس قانون اساسی نوشته شده به وسيله ی شما به يک مساله بسيار مهم ـ که اتفاقا ربط مستقيم و مهمی با آينده سرزمين ما دارد ـ توجه نشده است. و آن «حفظ ميراث طبيعی و ميراث فرهنگی» ايرانزمين است. در کشورهای پيشرفته حفظ و نگاهداری اين ميراث (که از يکسو از نفت گرفته تا منابع آبی، جنگل ها و خاک سرزمين و، از سوی ديگر، ميراث فرهنگی و تاريخی، بعنوان روح و هويت مردمان يک سرزمين را شامل می شود) از وظايف دولت هاست و در قوانين اين کشورها به آن توجه شده است اما در پيش نويس شما اين موارد مورد توجه قرار نگرفته است.

الف: در مورد ميراث طبيعی: اگرچه در اصل چهل و دوم پيش نويس شما از بهره برداری منابع طبيعی و توزيع آن، و در اصل چهل و چهارم از حفظ محيط زيست به عنوان «وظيفه ای عمومی» ياد شده است اما ـ به شهادت آن چه که در اين سی ساله شاهد بوده ايم ـ اين گونه پيش بينی های غير مستقيم و کلی و بی تضمين عملی نمی توانند جلوگير دست اندازی ديگران به اين ميراث ها شوند. هم اکنون کشورهايي چون روسيه و جمهوری های تازه به استقلال رسيده اطراف آن از يکسو، و کشورهای اطراف خليج فارس، از سوی ديگر، با دست انداختن بر منافع ايران در اين آب های بين المللی و نيز آلوده کردن و برداشت های غير استاندارد از آن ها مشغول سلب مالکيت و تخريب دایم اين ميراث ها هستند. همچنين باز گذاشتن دست بخش خصوصی داخل و خارج ايران در امر برداشت های غير اصولی از اين منابع  با پشتوانه ی کامل دولت ايران انجام می شود. و اين در حالی است که عموم (يا حداقل اکثريت مردم آگاه و علاقمند)، و به خصوص بسياری از حقوقدان های ايران، به طور مرتب به اين روش ها اعتراض کرده اند. بنابر اين، پرسش اين است که آيا وقت آن نرسيده تا برای حفظ و نگاهداری اين منابع در قانون اساسی کشور پيش بينی های مؤثر و عملی صورت گيرد؟ 

ب: در مورد ميراث فرهنگی و تاريخی: در همه ی کشورهای متمدن، به خصوص کشورهايي که چون ايران ميراث تاريخی و فرهنگی عمده ای دارند، حفظ و نگاهداری از اين ميراث ابتدا از وظايف دولت و سپس از وظايف سازمان ها و موسساتی است که يا زير نظر دولت کار می کنند و يا داوطلبانه از جانب مردمان علاقمند بوجود آمده و دولت ها در تحقق اهداف شان به آن ها کمک می کنند. متاسفانه در سی سال گذشته، و به خصوص در چند سال اخير، چپاول اين ثروت های ملی از يک سو و تخريب و نابودی آن ها از سويي ديگر سر توقف نداشته است. فقدان توجه کارآمد به حفظ ميراث فرهنگی و  تاريخی در قانون اساسی يک کشور می تواند نتايج زيان باری به دنبال داشته باشد. به خصوص که شما، به عنوان حقوقدان های جنبش سبز، حتما توجه داشته اید که رهبران راه حفظ نظام جمهوری اسلامی در اين «جنبش» در هيچ شرايطی حاضر نبوده اند که حتی يک کلمه در مورد ضرورت حفظ و نگاهداری آثار فرهنگی و تاريخی سرزمين مان بر زبان آورند؛ و حتی، در حال حاضر، سخنی در نکوهش حذف بخش هايي از تاريخ ايرانزمين از کتب درسی بچه ها و نوجوانان ـ تحت عنوان غيرعلمی و عوام فريبانه ی «حذف سلسله های شاهنشاهی» ـ از آنان شنيده نشده است. يعنی در واقع اپوزيسیون و پوزيسيون مذهبی در اين مورد خاص همسو و همراه بوده اند. من فکر می کنم که سکوت شما در اين مورد نيز بی شک از اهميت کاری که می کنيد بشدت می کاهد.

با مهر و احترام

شکوه ميرزادگی

12 نوامبر 2009  

* سايت حقوقدان های جنبش سبز.

*برای ديدن پاسخ اين نامه از سوی حقوقدان های جنبش سبز لطفا به سايت آن ها و شماره 81 در بخش ديدگاه ها نگاه کنيد


Share/Save/Bookmark

Recently by shokooh.pasargadCommentsDate
روز کورش بزرگ
13
Oct 15, 2012
دیوار جهنم زنان بلندتر می شود
7
Aug 10, 2012
حق حذف؟
11
May 05, 2012
more from shokooh.pasargad
 
oktaby

Anonymity is the enemy of democracy

by oktaby on

Any attempt at a constitution at this point in time is premature and questionable, if not suspicious. This particular one has words like 'Mashroo' invoking a religious subtext and on that basis alone it is null and void.

 There are several steps yet to be taken before we get to constitution as referenced in your article and the first comment. Unless one has less than honorable intentions, the basic requirements of a new constitution are quite easy to ascertain based on what we have learned since Mashrooteh. Interesting how these things float out of the blue. Like their publishers and benefactors that are anonymous and of unknown origins and intentions.

OKtaby


benross

رفراندم

benross


در شرایطی که رژیم اسلامی رو به زوال است و انبوه  شهروندان ایرانی در اعتراض به مبانی اساسی این رژیم به خیابان‌ها ریخته‌اند، تلاش‌های گوناگونی در مهیا کردن ایران آینده آغاز شده است و کاملاً قابل درک است که گروهی از حقوقدان‌ها نیز، به سهم خود، و به تناسب رشتهٔ تخصصی خود گامهایی دراین جهت برداشته باشند.

کاستی بنیادی تهیهٔ یک پیشنویس قانون اساسی در شرایط کنونی در این است که سندی که بناست ساختار همیشگی جامعهٔ ایران باشد لاجرم در محدوده‌ای بسیار تنگ به نظرخواهی و داوری گذاشته خواهد شد. این در نفس خود مشکلی نیست چنانچه طراحان این پیشنویس در خصوص جایگاه آن در تحولات کنونی ایران متانت بیشتری از خود نشان بدهند.

نظرخواهی دربارهٔ این پیشنویس مخاطبان بسیار محدودی دارد ولی با سرنوشت جمعیت بسیار پرشماری سر و کار دارد. اگر این تلاش اهداف خود را با محدودیت‌هایش تطبیق داده بود، اگر هدف، تکمیل پیشنویسی بود که در آینده‌ای نامشخص ولی قطعی، بعنوان برگی از برگ‌های تدارک دیده شدهٔ روز موعود به پیشگاه مردم عرضه شود، آنگاه جمیع همان محدود جماعتی که به این نظرخواهی دسترسی و کنجکاوی دارند، با شور و علاقهٔ بیشتری در تکمیل این پیشنویس مشارکت می‌کردند.

اما در اولین خط از این پیشنویس آمده است که این قانون اساسی در فلان رفراندم و بهمان تاریخ به تصویب ملت ایران رسیده است. (اصل اول پیشنویس که جای تاریخ همه‌پرسی و درصد رأی را خالی گذاشته است)

اینجاست که اساس این تلاش زیر سوال می‌رود.

آیا تاکنون کسی، حزبی و گروهی فرایند تحولات ایران از وضع کنونی تا انتخاب قطعی و همیشگی این سند را به عنوان قانون اساسی ایران ترسیم کرده است؟ آیا فرض بر این گرفته شده است که دست‌کم یکسال پیش از آن رفراندم باید فضای آزاد و آزادی کامل عقیده و بیان در سطح کشور تضمین شده باشد تا ایرانیان با مضامین این پیشنویس آشنا و نسبت به آن تبادل نظر کرده باشند؟ اگر چنین فرضی گرفته نشده است، این پیشنویس از اساس چیزی جز یک قانون اساسی زورچپان مثل قانون اساسی جمهوری اسلامی نیست زیرا رفراندم خمینی، اگرچه برای یک پیشنویس قانون اساسی نبود و تنها بر سر انتخاب نام رژیم صورت گرفت، ولی در مضمون یک بستهٔ ناشناخته و ندانسته را با فریب به حلقوم ملت فرو کرد.

تفاوتی نمی‌کند که پیشنویس شما تا چه اندازه دموکراتیک و مترقی باشد، اگر در فضای آزاد به مردم تفهیم نشده باشد و مردم از روی آگاهی و شناخت به آن رأی نداده باشند، این سند فرایافت آیندهٔ ایران نخواهد بود. چه بسا پس از رفراندم و تصویب اکثریت، با اعتراض و مقاومت مردمی روبرو باشد که رفتار مترقی و دموکراتیک ندارند. این در اصل قضیه تغییری نمی‌دهد. یک سند ساختار اجتماعی، تا از مردم بر نخیزد بر مردم نخواهد نشست.

پس سوال محوری، باز، به این برمی‌گردد که آن دورهٔ مثلاً یکسالهٔ فضای کاملاً آزاد برای تحقیق و تبادل نظر چگونه مهیا خواهد شد؟

رفراندم وسیله‌ای برای انتخاب یک سند تاریخی مثل قانون اساسی نیست. ایران مثل ایالات متحدهٔ امریکا نیست که توسط جمعی «بنیانگزار» توصیف و تعریف شود. ایران هویتی چند هزار ساله دارد. حتی رضا شاه نیز نقشی در تعریف ایران نداشت. ایران، به آنگونه که ما می‌شناسیم، یعنی یک کشور با ساختار دولتی متمرکز و مدرن، ثمرهٔ تلاش دودمان پهلوی و هم‌عصرانش است. ولی این ساختار مدرن، ایران را «بنیان» نگذاشت. به آن کشوری که همیشه بود، ساختاری مدرن بخشید. نارسایی های این ساختار مدرن هم به ویژگی‌هایی باز می‌گردد که ایران داشت و نه خطای این یا آن سیاستمدار و پادشاه.

امروز نیز، علیرغم بیداری و آگاهی کنونی مردم ایران که با هیچ دوره‌ای از تاریخ ایران معاصر قابل مقایسه نیست، این اصل که ایران هویت خود را بر حقوقدان تحمیل می‌کند تغییری نکرده است. هر روند حقوقی یا سیاسی که بخواهد از این اصل اجتناب کند محکوم به شکست است... و یا مانند رژیم اسلامی مشروط به سرکوب همیشگی.

از این روست که اولویت ما در ایجاد و استقرار آن فضای باز و آزاد است که پیشنویس یک ساختار اجتماعی مجال ریشه دواندن داشته باشد. در بالا ذکر کردم که ساختار اجتماعی باید از مردم باشد تا بر مردم بنشیند و بدون سرکوب و دیکتاتوری پایدار بماند. این نکته نباید به آن صورت تعبیر شود که ساختار یک دموکراسی سکولار باید به تمایلات ارتجاعی گروهی از مردم تن دهد و از اصول خود کوتاه بیاید. منظور این است که روشنفکران و فعالان سیاسی و پیشتازان جامعه مجال پیشتازی داشته باشند و دیالوگ فعالی را با اقشار ملت در هر استان و شهر و روستا برقرار نمایند تا مضامین این دموکراسی سکولار بر کل آحاد مردم تفهیم شود.

در فرایند این پیشتازی پیشتازان است که هویت ایران، آنگونه که هست، با مضامین مدرن تعبیر می‌شود. دلمشغولی‌ها و نیازهای مردم ایران در مناطق مختلف یکسان نیست. دلمشغولی جامعهٔ شهری با جامعهٔ روستایی یکی نیست. ویژگی‌های قومی ایرانیان یکسان نیست. این را در تئوری من در همین دو خط می‌توانم بیان کنم و بازشناسم. ولی شناخت عمیق این دلمشغولی‌ها و واکنش مناسب با آن، به حضور در صحنه در فضایی بی‌دغدغه نیاز دارد. روزنامه‌ها باید دربارهٔ آن گفتگو کنند، حقوقدانان در باب آن تحقیق کنند، سیاسیون در خانهٔ مردم را بزنند و با آنها صلاح و مشورت داشته باشند. خلاصه اینکه باید یک بسیج عمومی صورت بگیرد که بر بستر آن، نه یک پیشنویس قانون اساسی، بلکه چندین پیشنویس مورد بررسی قرار بگیرد. در ادامهٔ این فرایند نیز، هیچکدام از این پیشنویس‌ها قانون اساسی ایران نخواهد بود. بلکه ماحصل این مشورت عمومی، به انتخاب نمایندگانی برای مجلس مؤسسان منجر خواهد شد که در آن هر نماینده‌ای از هر گوشهٔ ایران، توشهٔ مشاورت خود با مردم و پیام مردم محل خود را به میدان می‌آورد و در بحث‌های درونی مجلس، مفاد قانون اساسی نوین ایران بصورت دموکراتیک تدوین می‌گردد.

خمینی هم همین شیوه را پیش گرفت با این تفاوت که دوران بسیج عمومی و مشاورت ملی را آگاهانه درز گرفت!

رفراندم ما همان رفراندم خمینی است با این تفاوت که این بار از مضامین آن آگاه‌تر هستیم. انتخاب میان قانون اساسی جمهوری اسلامی از یکسو، و قانون اساسی مشروطهٔ پادشاهی از سوی دیگر است. این بخش از کار به حقوقدانان ما کار زیادی ندارد جز این که قاعدتاً باید بپذیرند که انتخابی میان دو سند تاریخی ایران معاصر است و محتوای رفراندم از مشروعیت حقوقی برخوردار است.

تدارک کنونی پیشنویس(های) قانون اساسی ایران به دورهٔ پس از رفراندم مربوط می‌شود که زیر سایهٔ یک دولت موقت ملی و در آزادی کامل، بسیج ملی برای مشاورت و انتخاب مجلس مؤسسان ایران آغاز خواهد شد.

ما دیگر مجالی برای این نداریم که تنگ‌نظری و خرده‌حساب‌های شخصی خود را چون گذشته در این امر مهم تاریخی دخیل سازیم.