نظامی که دیگر نبود

جمهوری اسلامی چاره ای جز سقوط در بستر سپاه نداشت


Share/Save/Bookmark

نظامی که دیگر نبود
by ramin ahmadi
16-Oct-2009
 

سقوط جمهوری اسلامی از سال ۱۳۸۴ و با انتخاب محمود احمدی نژاد آغاز شد.در دوره‌ای چهار ساله و در حالی که احمدی نژاد با حرف‌های جنجال برانگیز در صحنه ملی و بین المللی توجه ناظران را به اسرائیل و مسئله اتمی معطوف کرده بود، فرماندهان سپاه در حرکتی حساب شده و گام به گام اهرم‌های مالی و سیاسی حاکمیت را در انحصار خود درآوردند. انتخابات خرداد ۸۸ و دزدیدن آراء مردم فاز نهایی این حرکت و ورود به مرحله نظامی آن محسوب می‌شود. کودتاچیان دیر یا زود احتیاج به سرکوب کامل مخالفان خود داشتند. عدم محبوبیت رهبری که با سرطان دست به گریبان است، فرزند جاه‌طلب و حریصش که برای رسیدن به جانشنی پدر حاضر است هر امتیازی به کودتاچیان بدهد، و درمقابل انباشته شدن نارضایتی‌ها و مطالبات روزافزون مردم، همه و همه کودتاچیان را مجبور به اجرای هرچه سریع‌تر فاز نظامی می‌کرد. کودتای نظامی بعد از انتخابات نقطه پایان حیات سی ساله جمهوری اسلامی بود و کودتاچیان با موفقیت نظام جمهوری اسلامی را سرنگون ساختند.

فرماندهان سپاه پاسداران بستر این کودتا و سرنگونی جمهوری اسلامی را از سال‌ها پیش تدارک دیده بودند. بین سیاستمداران و نخبگان رژیم پیشین هاشمی رفسنجانی اولین کسی بود که که خطر کودتای سپاه را دریافته بود. در همان ماه‌های اول ریاست جمهوری خود، رفسنجانی مصمم بود این خطر را با حل کردن سپاه در ارتش و در کنترل گرفتن کمیته‌های انقلاب و بسیج زیر چتر نیروی انتظامی، از بین ببرد. این طرح با اعتراض ومقاومت سپاه روبه رو شد و رئیس جمهور معتدل و پراگماتیک را به مصالحه وا داشت. در مقابل سپاه و در رقابت با آن وزارت اطلاعات خواستار امتیازات اقتصادی بیشتری شدند و با موافقت هاشمی رفسنجانی فعالانه وارد عرصه اقتصادی شدند. چنین بود که در پایان دوره ریاست جمهوری خاتمی، سپاه پاسداران به مهمترین قدرت اقتصادی کشور تبدیل شد. بیش از یکصد شرکت تجاری مختلف متشکل از بانک‌ها، شرکت‌های بیمه، مراکز تحصیلی و خدمات رایانه‌ای و مراکز خیریه در خدمت سپاه قرار داشت.

رشد مجموعه نظامی – تجاری سپاه در یک دهه اخیر از نظر کمی و حتی بدون درنظر گرفتن تبعات اجتماعی و سیاسی آن اعجاب انگیز است. ورود و عرضه کالاهای قاچاق، مواد مخدر، مشروبات الکلی، و سیگار خارجی به انحصار کامل سپاه درآمده است. حتی بنزین خریداری شده با یارانه دولتی، توسط سپاه در بندر رجایی استان هرمزگان به طور غیر قانونی به فروش می رسد. کالاهای دیگر بازار سیاه نیز در دست سپاه قرار دارد. مجموعه این فعالیت های اقتصادی سالانه در حدود دوازده میلیارد دلار و سود حاصل از آن در حدود دویست تا سیصد درصد تخمین زده می شود. وقتی سایر فعالیت های اقتصادی نظیر راه اندازی شرکت های عظیم پیمانکاری، احداث خط لوله های نفتی، پروژه های شهرک سازی زیر چتر شرکت خاتم الانبیا و نیز فعالیت های اقتصادی بسیج را به این مجموعه اضافه کنید، آنگاه قدرت این غول اقتصادی مشخص تر می شود.

از نظر سیاسی نیز جمهوری اسلامی چاره ای جز سقوط در بستر سپاه نداشت. ریشه های سیاسی این سقوط را مهندس بازرگان سال ها پیش به خوبی پیش بینی کرده بود. بازرگان در تحلیل نظام جمهوری اسلامی آن را نه دموکراتیک، نه استبدادی، نه توتالیتر و نه نظامی، بلکه ملغمه ای از همه این ها می دانست. گوشزد کرده بود که ولایت فقیه قبایی است که فقط به تن خمینی برازنده است و پس از مرگ او کسی نخواهد توانست مرجعیت، محبوبیت، رای مردم و قدرت ماورای قانون، همه را با هم داشته باشد:

« نظام فاتح فعلی محصول نبوغ و ابتکار شخص امام و متکی و مخصوص به خود ایشان است. با توجه به اعتقاد و اخلاص و اطاعتی که نسبت به امام ابراز می گردد، این نظام قبایی است که به قامت و تن ایشان دوخته شده است. رهبری آیت الله خمینی منحصر و متوقف به پیروزی انقلاب و اخراج شاه نبوده و نقش عمده تری در داخل نظام فاتح به خود گرفته است.» (انقلاب ایران در دو حرکت- مهنوس مهدی بازرگان- صفحه ۱۹۸) « ... به نظر نمی آید نه هیچ شخص دیگری دارای چنین سوابق و اقتدار و ابتکار باشد و نه برای هیچ شخص دیگری چنین ارادت و اطاعتی ابراز شود. بدون تردید استواری و استمرار نظام حاضر بستگی به حیات و حضور امام از یک طرف و تداوم اعتقادات و اخلاص پیروان از طرف دیگر دارد» (همان- صفحه ۲۰۳)

این پیش بینی کاملا درست بود. تضاد بین جمهوریت و ولایت با محبوبیت خمینی پنهان باقی می ماند. اما پس از مرگ اونظام جمهوری اسلامی نمی توانست با این تضاد به حیات خود ادامه دهد. این تضاد یا می بایست به نفع جمهوریت و رای مردم و یا به نفع ولایت فقیه و حکومت فردی حل می شد. در طول دو دهه گذشته هرچه رای مرد بیشتر و بیشتر در برابر اراده ولایت فقیه عرض اندام کرد، این تضاد عمیق تر شد.

این تضاد یا می بایست به سود رای اکثریت و دموکراتیزه کردن نظام حل می شد( راه حل سیاسی اصلاح طلبان) و یا با سرکوب اصلاح طلبان و نیروهای مخالف به سوی یکدست شدن و ایجاد یک حکومت نظامی می رفت.

در دوره اول ریاست جمهوری خاتمی، بیت رهبری، رهبران سپاه و وزارت اطلاعات به این نتیجه رسیدند که برای آنها در صورت پیشرفت برنامه اصلاحات، امکان حفظ قدرت سیاسی و ادامه بهره برداری از منابع اقتصادی کشور وجود ندارد. از این رو در دوره آقای خاتمی دولتی موازی از همکاری نهادهای نظامی – امنیتی تشکیل شد. این دولت سایه پس از شکست دادن برنامه های سیاسی و اقتصادی دولت اصلاحات و با ریاست جمهوری احمدی نژاد به دولت علنی و اصلی مبدل شد و سپاه تمامی اهرم های قدرت سیاسی را این بار به طور علنی قبضه کرد. دوره اول ریاست جمهوری احمدی نژاد دوره یکدست کردن دولت و قدرت سیاسی بود. این نظام تازه با تقلب گسترده در انتخابات خرداد ۸۸ و برقراری حکومت نظامی در خیابان ها، آخرین فاز متلاشی کردن «جمهوری اسلامی» را به مرحله اجرا درآورد.

رژیم جمهوری اسلامی دیگر وجود خارجی ندارد، هرچند بسیاری هنوز در شوک حوادث ماه های اخیر به سرمی برند و این تغییر رژیم را نمی بینند. از این رژیم تازه می توان به عنوان «حکومت اسلامی» نام برد. نظام حکومت اسلامی با نظام پیش از خود تفاوت هایی اساسی دارد:

اولا ً «نظام جمهوری اسلامی» مشروعیت خود را از انقلاب بهمن ۵۷ و مشارکت میلیونی مردم و رای آنها می گرفت. نظام «حکومت اسلامی» فاقد چنین مشروعیتی است و به رای مردم تکیه نکرده و نخواهد کرد.

ثانیا ً نظام جمهوری اسلامی پیشین از حمایت همه جانبه بیشتر مراجع و روحانیون برخوردار بود. نظام حکومت اسلامی اما از این حمایت برخوردار نیست. علاوه بر آیت الله منتظری، صانعی، بیات زنجانی، و موسوی اردبیلی که به طور علنی مخالفت خود را با نظام تازه اعلام کرده اند، سایر مراجع تقلید هم حامی این نظام نوپا نیستند. بسیاری از مراجع که که به ندرت وارد مسائل سیاسی می شدند علیه این حکومت اعلامیه صادر کردند و حتی کسانی که همواره از جناح راست سنتی حکومت حمایت می کردند، مانند مکارم شیرازی حاضر به تایید رژیم تازه نشدند. بخش مهمی از انرژی نظامی – امنیتی رژیم تازه صرف ایجاد ترس در جامعه روحانیت و خاموش نگاه داشتن آن شده است.

ثالثا ً در نظام جمهوری اسلامی دو جناح چپ و راست همواره قادر به حیات سیاسی و مجادله و رقابت بودند. خمینی گاه شخصا ً وارد میدان منازعه این دو جناح می شد و مانع می شد که یکی دیگری را به طور کلی حذف کند. محبوبیت خمینی برای نظام حاشیه امنیتی فراهم ساخته بود که در سایه آن یک جناح قادر بود با تکیه بر رای مردم و در چارچوب نظام برای مدتی دیگری را از اهرم های قدرت کنار بگذارد. در رژیم جدید حکومت اسلامی چنین حاشیه امنیتی وجود ندارد. سپاه نه می خواهد و نه می تواند که با رای مردم ولو برای مدتی کوتاه از اهرم های سیاسی و اقتصادی صرف نظر کند. بنابراین ناگزیر بود که با اصلاح طلبان رژیم سابق رفتاری سرکوبگرانه داشته باشد. سپاه دیگر بین «اصلاح طلبان » داخل حکومت و «براندازان» تفاوتی قائل نیست و رهبران سپاه به هیچ راه قانونی پذیرفته شده در چارچوب نظام برای کنار رفتن از صحنه سیاسی – اقتصادی امروز ایران گردن نمی نهند.

رابعا ً در نظام جهوری اسلامی ارتش و سپاه پاسداران برای رقابت و کنترل یکدیگر و درنهایت به صورت نهادهایی تقریبا غیر سیاسی حفظ می شدند. در آن نظام، سپاه تنها وظیفه سرکوب مخالفان را برعهده داشت و نه اداره کشور را. در رژیم تازه سپاه نه تنها نهادی کاملا سیاسی است بلکه بدنه اصلی دولت را تشکیل می دهد. اکثر قریب به اتفاق وزرا، معاونان وزارت خانه ها، و پست های کلیدی قدرت در دست فرماندهان سپاه قرار دارد.

رژیم جدید اما برای تبدیل شدن به یک حکومت نظامی – اسلامی باثبات تر مثل پاکستان با مشکلات جدی روبه رو است. نیروهای جامعه مدنی ایران از توسعه و بلوغ چشمگیری برخوردارند. مبارزه ای بی خشونت با رژیم تازه در تمامی جامعه ریشه دوانده و مردم را از خاستگاه های اجتماعی متفاوت با هم متحد و یکپارچه کرده است. در سوی دیگر در مقابله ای خشونت بار با این جنبش رژیم تازه تمامی مشروعیت خود را از دست داده است. در بستر این انقلاب بی خشونت، در درون کشور مرزهای بین انقلابی و اصلاح طلب، خودی و غیر خودی از میان برداشته شده است. در نزدیک شدن گروه های سیاسی مختلف به یکدیگر از همین امروز می توان نطفه های دموکراسی فردای ایران را مشاهده کرد.

رامین احمدی/ مهر ماه ‌۱۳۸۸


Share/Save/Bookmark

Recently by ramin ahmadiCommentsDate
On the Ropes
7
Dec 26, 2009
مبارزه بي خشونت
-
Jul 01, 2009
Restoring the Balance?
21
Apr 29, 2009
more from ramin ahmadi
 
payamshahfari

Thank You!

by payamshahfari on

Man this article is good. But I believe this transformation from "jomhoori" to "hokumat", in reality, poses a major and fatal threat to the new military government itself; since the backbone of the previous regime (the religious followers) which provided the man power for the military apparatus and the repressive elements of the political establishment will soon be disillusioned by the current political elite. Simply, their supreme leader (representing Imam Mahdi, the 12th Imam in Shia Islam) is no longer so supreme. Therefore, facing such a vigorous opposition from the Iranian masses, the military gov. will be quite incapable of generating support and volunteer basijis to suppress the future uprisings. Unless it can afford to preserves the position of Velayate faghihe motlagh to ensure further support. Which with the death of Khamenei will be near impossible. 


Ahura

دعوا سر لحاف ملاست

Ahura


 جمهوری اسلامی همان حکومت مذهبی‌ یا ولایت فقیه است. اساسنامه این استبداد مذهبی‌ مندرج سی‌ سال پیش اختیار تام به ولی‌ فقیه داده است که به نیابت امام زمان از طرف خدا حرف آخر را میزند. نیمی از دوجین نمایندگان شورای نگهبان را انتصاب می‌کند، ارتش و سپاه را فرماندارست، نیروی قضایی را تحت نظر دارد، و دستگاه تبلیغاتی صدا و سیما را کنترل می‌کند. این اختیارات و مقام ولایت فقیه را نمی‌توان به همه پرسی‌ گذاشت و با رای مردم از اساسنامه حذف کرد. پس این نظام اصلاح پذیر نیست و از پایه و اساس خراب است.بحث جمهوری و دموکراسی اصلا ربطی‌ به این حکومت نداشته و گمراه کننده است. گروه اصلاح طلب مثل آخوند خاتمی و موسوی از همان کرباسند که اصول گرایانی چون  پاسدار احمدی نژاد. همگی‌ مؤمن و حامی‌ این اساسنامه ولایت فقیه. تصور اصلاح این دستگاه زور و سلطه آخوندی از داخل و بدست خود این جماعت خیالی خام بیش نبوده دانسته یا ندانسته آب گل آلود کردنست.آخوندهای مفتخور به رهبری ولی‌ فقیه و با زور سپاهی و بسیجی‌ به غارت ایران و ایرانی‌ مشغولند. برای بقای این نظام گهگاهی خیمه شب بازی در آورده خلق اله را مشغول میکنند. ولی‌ خوب پیداست که "دعوا سر لحاف ملاست" و معر که گرفته‌اند. 


Paykar

The article factually decribes

by Paykar on

the asension of  Pasdaran and security forces to a position of absolute power. The suppression will not end, and the regime of  gang of rape and torture very well might eliminate individuals like Kahrubi and Mossavi; having said that, People will continue to oppose the regime in any way they can.

I don't believe that tactics of the Resistance will remain  solely non-violent in long term. The division and the essential contradiction of naked military dictatorship and democratic aspirations of the oposition, short of a millitary involvement of foriegn powers, can only be solved by overthrow of the regime by any means necessary.

 


Abarmard

Mr. Ramin Ahmadi

by Abarmard on

I forgot to thank you for the article. My question doesn't mean my disagreement. Please keep in mind that Mr. Khomeini was "ertejaee" from the very beginning and if he was alive today, most probably would agree with Khamenei and his gang, you have implied otherwise. That's why I posed that question, in essence I don't think much has change for the ordinary individual. The transfer of wealth and power for the ordinary citizens is meaningless. The Islamic Republic was never truly republic either. I hoped that it will turn to that route eventually, but now doesn't seem that it ever will.

 


shushtari

ramin jaan

by shushtari on

this is EXACTLY what is going on.....the pasdars are taking over the country and trying to push the akhoonds out.

 loonies like mesbah yazdi, and mojtaba khayenei are orchestrating this plan

 now the question remains how long these butchers are going to oppress our brave young compatriots.....I personally don't think that the pasdars or the mullahs, for that matter, can last much longer....when you have a generation of young people who have been born and bred in this system, and they still hate it, you're doomed

 

i was 9 when the devil came to iran in 1979.....so i remember how wonderful iran was before this fiasco.....the people on the streets, many of them haven't seen iran's glory.....and yet they want to free iran from the hands of these dirty mullahs

 

let's unite with them and take our country back.....IT'S TIME! 


میرزاقشمشم

Down with IRI today; what about tomorrow?

by میرزاقشمشم on

I may sound boring and old-fashioned. Although I try to avoid repeating an old tune, you should also recognize the structure of the economy which is based on a government-run capitalism; sort of. As disfunctional and doomed to fail it is.

Who do you think will take over our industries and our economy as a whole should american-backed forces succed?. Multinational companies; of course.

Mutinational corporations don't have a better past record of profit sharing either.Our delusional plan for Iran's tomorrow, when America will hold the upper hand will prove to be futile.

Socialism seems to be the only way out.


das

Q

by das on

same as abarmard, this questioned has eluded me too. in simple words, who's running the show? may be the author can answer or anyone......


Abarmard

So are you saying

by Abarmard on

That the Islamic Republic was good and is no more, or the Islamic Republic was bad and it's worse?

A real question is to realize who is the Sepah? There is this trend to explain that everything is own by the Sepah, but I challenge the writer to name the OWNER of the Sepah. If Sepah owns the wealth and is gaining momentum, who is gaining? who is employed? what's the objective? who is in charge?

It's easy to make assumptions but to make a hard facts one needs to presents specifics. Suppose that I say that in the US the Large organization owns the wealth, politics and can lobby to benefit their “mafia” business. How many people are employed by that organization and why they own so much can never be questioned. It’s capitalism at its best. Any questions?


shaayad keh

excellent...

by shaayad keh on

Very good analysis of what has happened, it seems to me that we can unite  on the history. Now only if we can unite on what our future be...

Peace

Shaayad Keh


Khar

Very insightful

by Khar on

Thanks.


default

Right on!

by farrad02 on

Your assessment is right on! This is exactly what we're dealing with.


mehdi2009

A Balanced and Marvelous Article

by mehdi2009 on

Dear Ramin Ahmadi,

Your excellent essay is by far the most balanced and marvelous article written on this forum about the current situation in Iran. You have hit it right on the spot regarding various Military, Political and economical aspects of the regime.

That is exactly how the people in Iran (Particularly the Young and sophisticated men and women of our country) have come to understand about this regime's tactics in order to control and suppress their will via their shameful coup d' etat.

Thank you for keeping the flame of this great movement alive.

Salutations to all the TRUE Sons and Daughters of Iran. 

Mehdi2009