Part 1 - Part 2 - Part 3 - Part 4 - Part 5
یکم ادیان در چارچوب سنتی
در بدو امر پیروان همۀ ادیان خود مدار و بیگانه هراس یا بیگانه گریزند. از چهار حالت خارج نیست:
1. یا پیروان سایر ادیان را فاقد لیاقت گرویدن به دین خود دانسته بی اعتنا از کنارشان می گذرند.
2. یا آنها را جاهل از دین خود می دانند و کمر به تبلیغ آنان می بندند تا به دین خود درآورندشان.
3. یا آنان را آگاه از دین "حقیقی" ولی مفتون و مغرور به دین نیاکان خود می پندارند و به بحث و مجادله روی می آورند تا به پذیرش "حقیقت" متقاعدشان کنند.
4. و یا آنها را عالم نسبت به "حقیقت" دینی، اما معاند با آن می شمارند و می کوشند با حذف عقیدتی یا فیزیکی آنها از هر طریق ممکن موانع گسترش دین "حقیقی" را از میان بردارند.1
آشکار است که هیچیک از این رویکرد ها به تفاهم، همزیستی، و احترام متقابل در میان ادیان نمی انجامد و روابط بین دینها را در طیفی که از بی اعتنائی تحقیر آمیز تا ستیز خونبار امتداد می یابد منحصرمی کند.
در قرون 16 و 17 در اروپا پس از جنگها و قتل عامهای گسترده میان فرق گوناگون مسیحیت اصل تحمل مذهبی به کرسی نشست. یعنی همۀ طرفهای مبارزه دریافتند که هرچند دست تا مرفق به خون مخالفان آلوده داشته باشند قادر به حذف خشونت بار رقبا از میدان نخواهند بود و برای ختم نبرد بی پایان دینی به اصل "بیائید بپذیریم که عقائد یکدیگر را نمی پذیریم" گردن نهادند.2 این تحملِِِ ِ حد اقل، هر چند کشمکش بین ادیان را از جنگ گرم به جنگ سرد تبدیل کرد اما گامی معنا دار به سوی تفاهم در میان مذاهب به شمار می آید.
دوم ادیان در جهان معاصر
با آغاز قرن بیستم، اما، ایدۀ جدیدی در میان متدینین پیدا شد. برای نخستین بار پیروان ادیان گوناگون گرد هم آمدند و گفتگوئی برای تفاهم متقابل آغاز کردند با این شرط که تلاش نکنند آب تعمید بر سر یکدیگر بریزند یا شهادتین بر زبان دیگران جاری کنند. تبلیغ و تبشیر و رقابت مودبانه ادیان بجای خود ممکن و حتی مطلوب است اما جای گفتگوی بین ادیان را نمی گیرد. در این میدان دین باوران باور و آئین خود را برای سایر مومنان بیان می کنند و گوش شنوا برای گفته های دیگران نیز دارند. باشد که با درک نقاط اشتراک و نیز نقاط انفکاک در میان ادیان جهل و هراس و خرافه و افتر جای خود را به شناخت و احترام متقابل دهد.
نخستین گردهمائی ادیان بر این اساس در "پارلمان ادیان جهان"3 در سال 1893 در شهر شیکاگو بر گزار شد که سنگ اول بنای گفتگوی بین المذاهب را استوار کرد.4 چند دهه پس از آن کنفرانس، سعی در تقریب بین مذاهب با گامهای تاریخی و بی سابقه آیت الله بروجردی و شیخ محمود شلتوت رئیس دانشگاه الازهر در برسمیت شناختن همزمان و متقابل پنج مذهب فقهی حنبلی، شافعی، مالکی، حنفی و جعفری در آئین اسلام در سال 1337 هجری (1959 میلادی) ادامه یافت و فصلی نوین در گفتگوی بین مذاهب گشود.5 سه سال پس از این رخداد در جهان مسیحیت نیز کنسول دوم تقریب ادیان واتیکان بدستور پاپ جان بیست و سوم6 (1962) تشکیل شد و نقطۀ عطفی در گرایش درون دینی گفتگوی بین مذاهب کاتولیک، ارتدکس، و پروتستان و همچنین مسیحیان و سایر ادیان ابراهیمی را در تاریخ ثبت کرد و نتایج امیدوار کننده ای نیز در تقویت احترام متقابل ادیان ببار آورد.
در این اثنا در عالم مسیحیت شخصیت های مهمی پیدا شدند که در عین حفظ دین خود به تحقیق و تدقیق در سایر ادیان پرداختند. راهب متفکر و بصیر توماس مرتون (1915-1968) که به ادیان خاور دور و نیز عرفان اسلامی تسلط و احترام فوق العاده ای داشت نقش فوق العاده ای در این فرایند ایفا کرد. این بزرگمرد وارسته چهار سال قبل از تشکیل کنسول تقریب مذاهب واتیکان لزوم آنرا حس کرده بود: "چگونه می توان با مردان اهل فکر و ذکر ادیان دیگر در تماس بود و در نیافت که اینان نیز خدا را شناخته اند، با او نرد عشق باخته اند، و از الطاف الهی مستفیض شده اند؟"7
در بارۀ نظرات مرتون در بارۀ سایر ادیان بسیار نوشته اند. در مورد اسلام اما نظرات او هنوز کاملاً مدون نیست. هنگامی که عبدالعزیز متفکر پاکستانی از مرتون دربارۀ نحوۀ عبادتش پرسید، نقش آشنائی او با اسلام در حیات عبادی اش آشکار بود: "نیایش من شبیه به آنچه شما به آن مقام "فنا" می گوئید است. در قلب من عطش شدیدی برای درک فقر و عدم مطلق ما سوی الله می جوشد. دعای من نیز حمدی است که از قلب این عدم و سکوت بر می خیزد".
قرن ها قبل از شکوفائی گفتگوی بین ادیان عرفا و فقهای بسیاری با الهام از آیات قران مجید به جزئیات نیایش و عرفان در ادیان دیگر پرداخته شرایط گفتگوی میان ادیان را مطرح کرده اند. گفتگوی بخش بعدی این گفتار ها به آرا عرفای پارسی گوی ما که پیشگام راه گفتگو و تفاهم در میان ادیان بودند یعنی عطار، سعدی، و مولوی و نیز همگنان قرن 19 اروپائی آنها یعنی فنیمور کوپر آمریکائی و لئو تولستوی روسی اختصاص خواهد داشت. گفتار آیندۀ ما بیانگر این نکته خواهد بود که اهل نظر از ورای قرون و اعصار طلوع عصر گفتگوی مودبانه و خاضعانۀ بین ادیان را به چشم بصیرت دیده، شکوفائی آنرا پیش بینی کرده بودند.
محمود صدری
بعد التحریر: این نوشتار یکروز پیش از فوت ناگهانی مادرم به اتمام رسید. راه او طی شد و با سعادت به انجام رسید. امیدوارم نگارنده و خوانندگان این سطور نیز شایستۀ چنان توفیقی باشند. این سری نوشتار ها را به روح پاک و پارسایش تقدیم می کنم.
Part 1 - Part 2 - Part 3 - Part 4 -
پانوشت ها
[i] Mahmoud Sadri: “From Irony to Inclusion: Early Models of Interfaith Dialogue”, in: Interreligious Insight, January, 20006
[ii] این عبارت را برای بار نخست رهبر پروتستان جان وزلی در مجلس یادبود رقیب دینی اش جورج وایت فیلد در 1770 میلادی بیان کرد
[iii] First Parliament of the World’s Religions, Chicago, 1893
[iv] آخرین کنفرانس این سازمان نیز در سال 2009 در شیکاگو برگذار شد
[v] روح الله حسینیان، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران (1320-1340) مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 2000
[vi] Second Ecumenical Council of Vatican, 1962
[vii] Thomas Merton, Seven Story Mountain, (Mariner, 1999)
Recently by Mahmoud Sadri | Comments | Date |
---|---|---|
نه به حجاب اجباری | 9 | Jul 16, 2012 |
جامعه شناسی ابلهان | 5 | Jul 13, 2012 |
نیم قرن لیبرالیسم اسلامی | 3 | May 18, 2011 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Thank You Professor Sadri
by Afshin Ehsanpour on Sun May 02, 2010 03:31 PM PDTThank you for your well-written piece on religion and spirituality. I have already read all three parts, and look forward to reading the future installments.
It is quite unfortunate that some readers on Iranian.com lack intellectual capacity to appreciate an intelligent commentary on religion (the brain-dead Fred being the prime example).
One difference
by robertborden54 on Thu Apr 29, 2010 05:06 PM PDTThe Christian mainstream has actually come to believe in the civilized dialogue and competition. The latter is true even in the case of otherwise raving US evangelists. All they ask for is to have a chance to spread their message and engage people of other faiths. Unfortunately this idea of civilized competition and dialogue is still alien in the mainstream of Islam. Maybe a small group of thinkers are beginning to talk about the Islamic approach to other religions but we have decades to go before the actual people within the Islamic world stop their over-reaction to what they perceive as alien encroachment on their religious territory.
دو كلام خوش و بش با حضرت "فعلن آجين"
Amir-Human OrfiWed Apr 28, 2010 04:12 PM PDT
اين آقا محمود ادام الله توفيقاته كه از آن برج عاج پايين نمى آيد تا جواب من و شما را بدهد، پس گفتم فرصت را غنيمت شمرده با هم-كوچه اى گپى بزنم.
اول كه خرسندم از ملاقات شما در اين پايين و شرمنده ام از تقصير و تاخير چندين ماهه و تاكنون وفا نكردن به وعده. در اين مدت هرگاه فراغتى دست داد خيز برداشتم مقاله ى موعود (بخش دوم نوشتارم در باب ايذائ دينى) را سروسامانى بدهم و به قول قدماى متاخر به زيور طبع آراسته اش كنم، كه حاصل آن مقبول طبعم نيفتاد و به سامانى نرسيد. مژده اما كه اكنون قالب خوبى پيدا كرده و انشالله در آينده ى بسيار نزديك در همين نشريه به نظر شما و ساير اهل نظر خواهد رسيد.
ايامتان به كام باد،
اميرهومن عرفى
حالا حتا به فرض
Amir-Human OrfiWed Apr 28, 2010 09:24 AM PDT
حالا حتا به فرض كه روزى همه اين اديان و مذاهب و فرق متفرق يك كاسه هم بشوند (فرض محال كه محال نيست) و پيروان آنها تصميم بگيرند كه جملگى به ريسمان الهى چنگ بزنند، تكليف بى ايمانان چه مى شود؟ به عبارت دقيق تر، نزاع اهل ايمان و منكران و معاندان حضرت حق جل و على كه حل نمى شود. اينها آن ها را گمگشتگانى بى حظ و بهره از حقيقت ماورائى و آنها اين ها را ميمون-زادگانى پابند جهل و خرافه مى شمرند.
پس چاره را مخرج مشتركى ديگر بايد، يا استاذ.
زردوز و بوریاباف
FredWed Apr 28, 2010 06:48 AM PDT
با آرزوی شکیبایی در درد از دست دادن مادر.
آیا در راسته وحشیگری ها و کوردلی های بارز حضرات سوار بر گردۀ مردم ایران این رشته نوشتار های لفت و لعاب دار حضرت استادی که زمین و زمان را بهم میدوزند تا آنها را با بقیه در یک کفه قرار دهند مصداق این بیت نیست:
حدیث مدعیان و خیال همکاران
همان حکایت زردوز و بوریاباف است