از بهاییها چندان چیزی نمیدانم و برخورد زیادی هم با آنها نداشتهام. شاید بارزترین آنها مربوط به پژمان باشد. پسری که در کوچه پشتی ما زندگی میکرد و بر خلاف اکثر ما مشهدیها لهجه “تهرونی” داشت. من و او و دهدوازده تا از بچههای دیگر جزو گروه تئاتر مدرسه بودیم. پژمان قصهگوی نمایش بود. بعد از چندی او و چند تا از بچهها از گروه کنار گذاشته شدند و نقش قصهگو را به من دادند که تا قبل از آن نقش گرگ را بازی میکردم. یکی دیگر از کنارگذاشتهها کیانوش، پسر همسایه ما بود که خیلی شر بود. یکی دیگر پسری بود فوقالعاده بیاستعداد در تئاتر. اما حذف پژمان دلیلی نداشت جز آنچه که سالها بعد فهمیدم: پژمان “بهایی” بود.
بیشک در طول این سالها من با بهاییهای زیادی برخورد داشتهام که بهایی بودن خودشان را رو نمیکردهاند. سهل است دوستان سُنی زیادی هم داشتهام که وقتی مدتها بعد از صمیمی شدن با جمعی با احتیاط فاش کردهاند که سنیاند، خیلیها کمکم از آنها فاصله گرفتهاند. با این اوصاف تکلیف بهاییها روشن بوده است لابد.
اما بهائیت کم ذهن مرا در این سالها مشغول نکردهاست. قدیمیترین کتابی که در مورد بهاییها در دوران نوجوانی خواندم، کتابی بود جیبی از کتابخانه پدرم که شاید در دهه چهل چاپ شده بود و علیه بهائیت بود. کتاب به قلم کسی بود که نوشته بود چرا از بهائیت برگشته است. شاید اسمش “چرا بهایی نیستم” بود و تنها چیزی که از آن به خاطرم مانده این است که نویسنده درجایی مدعی شده بود کشف کرده است که دو زنی که برای تبلیغ بهائیت به شهر آنها آمدهاند و میهمان خانواده او شدهاند روابط جنسی نامشروعی با بعضی از مردان برقرار کردهاند و از این حرفها.
یکبار هم معلم تاریخمان در دوره دبیرستان که از آن خانزادههای طرفهای فردوس بود برایمان گفت که در دوره کودکی همسایه بسیار مهربان و خوشاخلاقی داشتهاند که بهایی بوده و پسرشان که دوست معلم ما بوده بعضی از وسایل مربوط به آیینهای مذهبی بهایی را در خانهشان به او نشان داده. از جمله یک صندوق مقدسی را. البته معلممان آخرش تایید کرد که بچهها خوب بودن آدمها دلیلی بر خوبی عقایدشان نیست ها!
در تمام این سالها برای من عجیب و حتی بهتبرانگیز بود که چطور آدمهایی عاقل و بالغ –هرچند معدود- حاضر میشوند ادعاهای آدمهایی مثل باب و بهاءالله را –که به نظر من با چند تا سوال ساده میشد بطلان آنها را ثابت کرد- باور کنند و به آنها ایمان بیاورند.
اما این بهتزدگی وقتی به منتها درجه خود رسید که داشتم برای تز فوقلیسانسم درباره “مکتب تفکیک” تحقیق میکردم و رسیدم به انجمن حجتیه که روابط نزدیکی با تفکیکیها داشته و دارد. در آنجا خواندم که انجمن حجتیه اساسا برای مقابله با “خطر روزافزون بهائیت” به وجود میآید و آنها در اوج فعالیتها خودشان تصمیم میگیرند سه آخوند جوان باسواد معتقد مومن امروزی را، خوب تربیت کنند و وقتی در عقاید شیعه و فنون جدل ملا شدند برای مبارزه ریشهای با بهاییها به میان آنها بفرستند تا چند سالی در بین آنها تمام اعتقاداتشان را زیر رو کنند. یعنی بهائیت را از خود بهاییها هم بهتر یاد بگیرند تا آنوقت بتوانند خوب و مستدل بکوبندش (کاری که تفکیکیها برای کوبیدن فلسفه صدرایی معمولا انجام می دهند). نویسنده متن که خودش یک تفکیکی حسابی بود اعتراف کرده بود که از میان این سه نفر شوالیه دوازده امامی، یکی بهایی سفت و سختی میشود و به تبلیغ آن میپردازد؛ دیگری پس از بازگشت اصولا دور این کارها را خط میکشد و به حرفهای آبرومندانه (شاید کشاورزی، درست یادم نیست) رو میآورد و فقط یک نفر موفق به انجام ماموریت میشود.
از آنجا به چند نکته تکان دهنده رسیدم:
اول آنکه پس معلوم بود بهاییها نه فقط “عده معدودی” نبودهاند، بلکه آنچنان جمعیت آنها رو به افزایش بوده که واکنشهایی چنین وسیع را باعث شده. دوم اینکه شاید آنقدرها هم که فکر میکردهام نشان دادن بطلان اعتقادات بهاییها ساده نبوده است و شاید بهائیت هم دینی باشد مثل سایر ادیان. سوم اینکه پس حالا کجا هستند آنهمه بهایی؟
از میان این سه نکته، سالهای سال ذهنم درگیر نکته دوم بود. البته نه به خاطر بهاییها، بلکه اصل دین ذهنم را مشغول کرد و همچنان مشغول داشته. در تمام این سالها بهائیت البته در ذهن من همان دین دستسازی بوده که بود اما به این نتیجه هم رسیدهام که هر دین دستسازی – با هر تعداد اصول متناقض و حتی مضحکی که داشته باشد- اگر در بستر چند بخت و اقبال تاریخی قرار بگیرد میتواند صدها میلیون پیرو پیدا کند و طبعا پیروان آنها هرچقدر که بیشتر باشند بیشتر برای خودشان حقانیت قائل میشوند. (به نظر نمیرسد آوردن مثال چنان لازم باشد)
حالا من فکر میکنم که بهاییها هم دیندارانی هستند مثل بقیه و بهایی بودن یک بهایی میتواند همانقدر عادی یا غیرعادی باشد که شیعه بودن یک شیعه و بودایی بودن یک بودایی. عقاید پیروان هیچ دینی به ما مربوط نمیشود و ما جز در عرصه نظر و روشنگری مجاز به فعالیت علیه هیچ دینی نیستیم مگر آنکه پیروانش را به اعمال ضد بشری تشویق کند.
در اینباره البته حرف زیاد است که مجالش اینجا نیست. این یادداشت را برای نکته سوم نوشتم که مدتیست ذهنم را به خود مشغول کرده و هرچه میگذرد بیشتر شرمندهام میکند چون بیشتر و بیشتر متوجه میشوم که من در بطن جامعهای بزرگ شدم که در یکی از ضدانسانیترین واکنشها در مقیاس جهانی، در تمام این سالها نه فقط در آن به طور سیستماتیک به معتقدات دینی عده کثیری توهین شده و حرمت آنها شکسته شده که حتی از ابتداییترین حقوق شهروندی شان هم محروم شدهاند.
بهایی ستیزی در تمام این سالهایی که به خاطر میآورم با چنان قدرتی در تمام سطوح و به ناجوانمردانهترین روشها علیه بهاییها جریان داشته که کمتر در تاریخ میتوان سراغی برای آن یافت و هرچه میگذرد اسناد و حقایق بیشتری از جنایاتی که علیه آنها انجام شده فاش میشود. حقایقی به بزرگی اعدام دست جمعی زنان معلم مدرسه بهائیان در شیراز پس از انقلاب 57.
تازهترین خبرها از به آتش کشیدن خانههای تعدادی از بهاییان در ایران ننگ دیگریاست که هرچند من و امثال من کوچکترین نقشی در آن نداشتهایم اما اگر در مقابل این قبیل کارها ساکت بنشینیم در مقابل وجدانمان شرمندهایم. درست است که بسیاری از ما از حقوقی چندان بیشتر از بهائیان برخوردار نبودهایم اما ای بسا که ناخواسته اما ناحق جای آنها نشسته باشیم. مثل همان نقشی که به من رسید.
و حالا من میخواهم با صدای بلند و خیلی شفاف و بدون هیچ “اما” و “البته”ای به تمام بهائیان ایران بگویم که بابت آنچه تا به حال برآنها رفته عمیقا متاسفم. و دوست دارم که تمام آنهایی که از ظلم و بیعدالتی خسته شدهاند، به خصوص آنهایی که جزو جنبش سبز هستند هم در این ابراز تاسف با من همصدا شوند. میدانم که خیلی جاها و در این موقعیت بغرنج کنونی خیلیها نمیتوانند علنا ابراز تاسف و عذرخواهی کنند –و اگر هم بتوانند شاید در بعضی جاها به صلاح نباشد- اما میتوان که در دل متاسف بود. نمیتوان؟
ایران برای همه ایرانیان، شاید اجر گرانبهای همین تاسفها باشد که روزی آن را خواهیم دید.
Recently by Mahmoud Farjami | Comments | Date |
---|---|---|
قصهی قسمت | - | Jul 30, 2012 |
گلشیفته در قمارخانه | 2 | Jan 29, 2012 |
اولین سوره برای اسلام رحمانی احمد (ص) | 4 | Oct 04, 2010 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Thank you
by persian_jeanie on Fri Jul 16, 2010 06:40 AM PDTAs a child who grew up in Iran & became a woman, more than the persecution itself, what really hurt was knowing that at the end of the day even my closest friends who would sleep over & eat meals in my home still had suspicion about my faith.
Dear Mr. Farjami, your wonderful article is very comforting. Your humanity & courage is admirable, revealing that friends & neighbors are perhaps thinking about these same things & counting us less as foes, and more as compatriots.
Again, thank you for your courage to write about this. Thank you for standing up for the voiceless. You will have special prayers said for you in my family.
God Bless You.
Thanks to all the friends
by Ruhi on Thu Jul 15, 2010 03:34 PM PDTThanks to all the friends who have shown sympathy for their Bahai countrymen and this senseless suffering our brothers and sisters are going through.
May God soon near the day when nobody in our Beloved Iran suffer for his belief, political nor ethnic background.
Special Thanks to MR. FARJAMI!
cosigner
by rtayebi1 on Tue Jul 13, 2010 03:55 PM PDTWith the permission of the writer of this article I like to be a cosigner as well.
ASG, Excellent analysis of
by Maryam Hojjat on Tue Jul 13, 2010 10:29 AM PDTRoot cause of all the problems that IRAN & Iranians have been dealing with. Thanks for your comments.
These destructions are real! My own cousin told me so!
by obama on Mon Jul 12, 2010 10:17 PM PDTOn my last trip to Iran through one of the desert towns (to remain nameless), as we were driving my own cousin pointed to a far distance where there was a bahaii cemetery, saying: "IN BISHARAFA HATTA MIRAN MORDEHAYEH IN BAHAII HAYE BADBAKHT ROW AZ GHABR DAR MIRAN! Tamaameh ghabra row kharaab kardand. Hatta mordashoonam row azaar midan!" He was visibly shaken and distraught. He even told me not to look directly, in case some one noticed,we could get in trouble, even though we were driving!!
Obviously we are not bahaii, but what difference does it make? They are our brothers and sisters who happen to have different beliefs. Is that now a reason to do this to them? I know there are stories about colaboration with british and so on. But this has nothing to do with these individuals. Besides, in all the religions of the world, when you are dead, you are dead! Even Yazid, Hitler, moussoulini, or khomeini were not pulled out of the graves! These people have really given a bad name to islam! That's a shame!
But the problem is not only with bahaii, on my trip i found out that they do the same and worse to the moslems in behesteh zahra as well. Who are they? they are those who fought but they were not in line with this regime. For exampe, if you notice there is a large area where the grave are a few feet above the ground, it is because they burried new deads on top of the oppositions' graves, but people don't know this! So this regime really must go! They have put the shah to shame!
Thank you Mr.Farjami
by Mona 19 on Sun Jul 11, 2010 03:35 PM PDTIt means so much to have an open minded and brave ham mihan like you.I wish there will be soon a situation in our beloved Iran that everyone would be free.
Most regards, Mona
To a friend C
by Amir Sahameddin Ghiassi on Sun Jul 11, 2010 10:59 AM PDTWho had benefit of Iran Iraq war? Who had benefit for the hate between Bahais and Moslems? Who made billions of dollars from Iranian war? Why Iran should be backward and the people should be unhappy, millions adicted, without work, in other countries. Can you answer these question, you are not confused and you know the answer? Who brings so many disunity and hate in the Middle Eastern countries? Why we have less universities and less ...from the West? Amir Who brings hate and to be indifferent in our countries?
well, any fascist dictatorship needs a scapegoat...
by fooladi on Sun Jul 11, 2010 10:34 AM PDTNazis had the Jews, Islamist regime has gone one step further, they have Bahais AND Jews.
Also, coming here and declaring ones "profound shame" whilst supporting the same Islamist regime and ideology which feeds and actively supports this kind of crimes against a section of Iranian society, is nothing less than shameless hypocricy.
ASG
by cyclicforward on Sun Jul 11, 2010 08:36 AM PDTWhat in the world you are talking about? You sound like a very confused character.
سیاست بین المللی استعمار نو
Amir Sahameddin GhiassiSun Jul 11, 2010 06:40 AM PDT
سیاست بین المللی استعمار نو
شاید متوجه باشید که سیاستهای جدید استعماری همان ایجاد تفرقه و تمامیت خواهی و کینه و نفرت است تا بتوانند کل جامعه ای را از هم بپاشند. متاسفانه دین و قومیت و زبان همه دستاویز استعمار نوین و طرح نظم جدید است. به امید روزی که این تفرقه با هوشیاری ملتهای نا آگاه دنیای سوم خنثی شود.
طرح جدال و نفرت بین سنی ها و شیعه ها که موجب جنگها و مشگلات بزرگ شده است و اکنون نفرت و تفرقه بین بهاییان و مسلمانان بخصوص شیعه هم یکی از شگردهای استعماری است که متاسفانه ملت ما بایست هزینه آنرا بپردازد.
در این رهگذر نه تنها بهاییان قربانی میشوند بلکه خود مسلمانان هم قربانی خواهند شد کینه و نفرت کینه و نفرت به دنبال دارد و هر دو طرف بسوی کینه ورزی و انتقام جویی به پیش خواهند رفت و نتیجه آن به ضرر همه خواهد بود.
اگر یادتان باشد امام خمینی مرحوم و راحل یک زندانی در زمان شاه بود که متاسفانه تبعید هم شد ولی یادتان هست که بعد از به قدرت رسیدن چه ها انجام شد و بسیاری از سربازان و افسران شاید کاملا بی گناه هم قربانی شدند. وقتی که ظلم و کینه پایه بگیرد هیچ کس در امان نخواهد بود.
مرگ بسیار زود رس پسر امام مرحوم راحل و اعدام قطب زاده و... همه نشانه از آن دارد که برنامه ای پر توان طراحی شده است.
دوست من که دارای مادری بهایی بود و هیچ اطلاعی از بهاییت نداشت بعنوان بهایی مورد آزار قرار گرفت ولی حتی بهاییان هم به او خرده میگرفتند که میبایست مثل بقیه کشته و یا اعدام میشد تا مورد حمایت ودوستی ما قرار بگیرد. این بود که او هم که مثلا اعدام نشده بود مورد بی مهری همان بهاییان قرار گرفت و توسط آنان هم غارت شد درست شبیه همان کاری که همتایان مسلمانشان کرده بودند. که از دیو دد ملولم و انسانم آرزوست. متاسفانه دین را ساختن انسانهای والا ناکام بوده است. به عبارت دیگر هم بهایی ها هم مسلمانان متعصب تنها یک راه را میدانند و آن آزار همدیگر است. درست است که در قوانین بهاییت انتقام و جنگ مردود است ولی خوب بشر بشر است و دنبال تمناهای دل خودش میرود.
امیدوارم روزی عشق و محبت جای خود را به این کینه توزیهای و انتقامها بدهد و راهی همچون نلسون ماندلا برگزیده بشود دوستی و گذشت نه کینه و انتقامجویی که برنامه ریزی شده استعمار نوین است.
I am sorry and profoundly ashamed ...
by reader1 on Sun Jul 11, 2010 04:11 AM PDTI have similar childhood experiences with Bahai’s in my neighbourhood. Somehow we were all conditioned to be suspicious of Bahai’s, without being given a rational reason for it. We all went to the same school, looked the same, talked with the same local accent and yet we were all brain washed to see them different. I was as guilty as any other child in my neighbourhood and the sense of guilt has lived with me ever since. I do not know of any Bahai’s in my nick of the wood and let alone any non-bahai’s Iranians around me, but if I ever come across one I will rush to offer my humble friendship, apology and deep respect for their belief. Thank you Mahmoud and Iranian.com for giving me the opportunity to say sorry through this very thoughtful and soul searching blog.
Mamnoon
by Jahanshah Javid on Sun Jul 11, 2010 02:49 AM PDTThese frank and honest assessment of our own (non-Bahai) thoughts and attitudes -- and expressing them to the public -- go a long in eventually ending the senseless and cruel treatment of Bahais.
Thank you.