بیستون

بیستون
by Mahmoud Seraji
24-Mar-2010
 

عشق تو شد در دل فرهاد خون
تا که بنا‌ گشت از آن بیستون

تیشه فرهاد به دست تو بود
کز دل خارا همه بر خواست دود

آتش عشق تو بر آن تیشه خورد
تا دل شیرین به یکی‌ ضربه برد

راه گشود از دل خارای سخت
تا به مداین تو نشینی به تخت

عشق تو در سینه شیرین نشست
تا که دل و دیده ز فرهاد بست

ور نه به فرهاد چو بودش نظر
کوهکن ا ش تیشه نمیزد به سر

از سر فرهاد فرو ریخت خون
تا خوش و خرم بشود تیسفون

مهر تو زان در دل پرویز بود
چون غم تو در رخ شبدیز بود

آنکه کند عشق و حیران توئی
آنکه کند خیل پریشان توئی

ور نه بهانه است همه بیستون
جمله ستونش بود عشق و جنون

جوشش عشق است که جان میدهد
هستی‌ و مستی به جهان میدهد

محمود سراجی
م س شاهد
mahmoudseraji.com


Share/Save/Bookmark

Recently by Mahmoud SerajiCommentsDate
ترانه های فراق ۸
18
Nov 27, 2012
ترانه های فراق ٧
23
Nov 21, 2012
ترانه های فراق ٦
16
Nov 15, 2012
more from Mahmoud Seraji
 
Minoospellerberg

It is all about love!

by Minoospellerberg on

I must say this poet is enamored with love itself.  It is all about emotions, affection and devotion for him. 

The bible says God is love and he loves us because he is love and I think so does Mr. Seraji.  

Minoospellerberg


Monda

اقای سراجی

Monda


واقعا به حق سرودید.

جوشش عشق است که جان میدهد


هستی‌ و مستی به جهان میدهد

سال نوی شما مبارک.

ماندا



mina64

،بسیار زیبا و دلنشین

mina64


از خواندن اشعار شما هرگز سیر نمیشم ،بسیار زیبا و دلنشین

آنکه کند عشق  حیران توئی
آنکه کند خیل پریشان توئی


Chupaun

Classic!

by Chupaun on

So much tradition in this one - makes you proud of your Iranian heritage.

راه گشود از دل خارای سخت
تا به مداین تو نشینی به تخت