وادی غریبی است این گذشته

نقدی بر کتاب "ما بچّه های کوچه" نوشتۀ فرشتۀ کوثر


Share/Save/Bookmark

وادی غریبی است این گذشته
by Mahvash Shahegh
01-Sep-2010
 

نقدی بر کتاب "ما بچّه های کوچه" نوشتۀ فرشتۀ کوثر، نگارگر مهتاب اخوان. چاپ نخست، ٢٠٦ صفخه، ٢٠٠٥ میلادی - ١٣٨٤ خورشیدی ناشر: شرکت کتاب، لس انجلس، کالیفرنیا

سالها پیش کتاب "بیداد سکوت" خانم فرشتۀ کوثر را خوانده بودم و از داستان و همچنین سبک نکارش آن کتاب لذّت فراوان برده بودم. ولی همیشه این پرسش برایم مطرح بود که آیا کتاب دیگری هم از این نویسنده منتشر شده است. تا این که این اواخر برایم شانس ملاقاتی با ایشان دست داد وبا خودِ نویسنده این پرسش را مطرح کردم. خوشبختانه جواب مثبت بود و من توانستم با یکی دیگر از کتابهای او آشنا شده، توفیق خواندن آن را پیدا کنم.

خواندن این کتاب در حقیقت تأییدی بود بر نظرقبلیم مبنی بر شیوائی داستان سرائی و مهارت نگارنده در نثر فارسی. جذبۀ داستانها، شیرینی و طنز شیوای این کتاب آن چنان دلنشین بود که حیفم آمد دیگر دوستان را از وجود چنین کتابی بی اطّلاع بگذارم و آنها را با آن آشنا نکنم. قصد دارم که این کتاب را از سه جنبه به نقد بکشم: شیوۀ نثر، طنز و سرانجام جنبه های تاریخی و اجتماعی کتاب.

نکتۀ اوّل که می خواهم در بارۀ آن سخن بگویم شیوۀ نگارش این کتاب است. نثر خانم کوثر در هم تنیدگی جا افتادۀ اشعار زیبای فارسی - بیشترشعرهای حافظ و سعدی - با کلام نویسنده است. این اشعار از لا به لای نثر نویسنده خود نمائی می کند و همچون تورهای زیبائی است که مخمل نثر کتاب را آرایشی دوچندان می دهد. به این چند مثال از کتاب توجّه کنید.

در بارۀ دوستی هائی که در روی نیمکت های مدرسه آغاز می شود،چنین می نویسد:

"نهال نشاندۀ دوستی ها، تنها در تابستان، کام دل به بار می آورد." ص ٧

یکی از دومادر بزرگش را پس از کشف حجاب چنین وصف می کند:

"چاره ای جزآ ن نمی دید که کم کم در چهار دیواری خانۀ خویش، خود را همچون "مرغ باغ ملکوت " از "عالم خاک " جدا دانسته و هرچه بیشتر به مذهب و آداب تقدّس روی آورد." ص ١١٦

در انتظار تحویل سال و رسیدن نوروز:

".... ما بچّه های کوچه هم با دیدن نشانه های "مزرع سبز فلک" به انتظار "داس مه نو" می نشستیم تا با حلول تیغ درخشان خود، ره و رسم مدرسه رفتن را، برای مدّت ١٣روز هم که شده بود، بر اندازد...." ص ١٨

در قسمتهای دیگر نثر خانم کوثر، خواننده را به یاد نثر ساده، روان، زیبا ودر عین حال پر قدرت عین القضات همدانی می اندازد. آنجا که عین القضات می گوید: "هرچه می نویسم دلم خوش نیست و پنداری که نانبشتنم خوشتر بود که نبشتن."

و حال به نمونه ای از نثر خانم کوثر توجّه کنید:

"وادی غریبی است این گذشته. هر چه از آن فاصله می گیرم، تعلّق خاطرم بدان می افزاید و هر چه از سر دور ترش می کنم به دل نزدیکترش می یابم. گذشته را زمانی نیست و همان بی زمانی گذشته است که زنده اش می دارد تا که همچون منی بنشیند و در چهار چوب کلمات به بندش آورد. بر خاطرۀ شاخه های خشک گُل یخ بنشاندش، با عطر بهار نارنج و طعم پرتقال های سبز و ترش بیا میزدش، تاجی از معصومیّت سپید گل مروارید بر سر بنشاندش و آن را مالک اقلیمی بداند که رفیقان دیار حبیب و غریب به یکسان بدان می اندیشند. ص ١٣١ " گذشت سال های سبز"

همان طور که در بالا می بینید، نثر در نهایت زیبائی، سادگی، احساس و خاطره است و خوانندگان می توانند با آن رابطه بر قرار کرده، آن را از آن خود و از زبان دل خود بدانند.

نکتۀ دوّم مورد بحث، طنز ملیح، زیبا و غیر مستقیم در تمام داستانهای کتاب است که لبخندی از رضایت بر لب می نشاند و عبرتی بر خاطر. یکی از بهترین نمونه های طنز غیر مستقیم نویسنده را می توان در داستان "آشنائی با مسیحیّت" جستجو کرد:

"ما بچهّ های کوچه، مسیحیّت را از طریق خیابان نادری شناخته بودیم. صف آرائی کاج ها در آذر ماه هر سال در خیابان همایون، در پشت سفارت انگلیس، خبر فرارسیدن عیدی را به ما می داد که به سبک فرانسویها "نوئل" می خواندیمش. میمنت این عید برای ما بچّه ها در تقدّس ویترین اسباب بازی فروشی های "نوئل" و "گریگوریان" تجلّی می کرد."

باز هم از همین داستان:

"کاموا فروشی های خیابان منوچهری که اکثراً صاحبانی از اقلّیت ارمنی تهران داشتند نیز ارتباط زمستانی ما و مسیحیّت را فراهم می کردند. امّا افسوس که بیشتر مادران به سخنان آقایانی دل رحم چون توماجیان که کامواهای نازک با مارک "ب.ب" و نخ آنقوره را به علّت نرمیشان، برای بچّه ها توصیه می کرد، گوش نداده از واردات آنها تنها نخ هایی را ا نتخاب می کردند که بتواند همچون زره، قدرت حرکت را در طول زمستان از ما کودکان سلب کند."

دو نمونۀ دیگری از داستان "آشنائی با مسیحیّت"

"ارتباط زنان کوچۀ ما با خانم های ارمنی مانیکوریست را می توان از جملۀ بزرگترین مبادلات عاطفی مسلمانان و مسیحیان بشمار آورد."

"بچّه های شکم پرور کوچۀ ما، امّا مسیحیّت را به راستی از طریق فرستادن کالباس و سوسیس های مغازۀ آرزومانیان به درون تنور شکم، قدر می داشتند." ص ٣٩

مثالی ازداستان "معلّم نیاموختت فهم و رای":

"اگرچه استاد سخن، سعدی، محبوبترین شخصیّت ادبی ادارۀ آموزش و پرورش بود ولی ا ورا فقط به عنوان اندرزگوی دوران به ما می شناساندند. از این رو گاه از او نیز، همچون از نصایح بزرگان خانواده فراری می شدیم." ص ٥٦

نکتۀ سوّمی که به آن می پردازم، اهمیّت تاریخی و اجتماعی این کتاب است. خانم کوثر با حافظه ای به دقّت دوربین عکّاسی، تصاویری از گذشتۀ خود و در نتیجه جامعۀ دهه های ٢٠و ٣٠ ایران یا به عبارت دقیق تر طبقۀ متوسّط تهرانی ارائه داده که بسیار دلنشین، دقیق و آمیخته با طنز است.

این کتاب در دو دفتر است. در دفتر اوّل، نویسنده تقریباً از بیشتر جنبه های زندگی در آن ایّام سخن گفته است: جشن نوروز و نحوۀ برگزاری آن در تهران به طور اعم و در خانوادۀ نویسنده به طور اخصّ، مدرسه رفتن و درس آموختن، به حمّام رفتن و ترتیباتش، لوطیگری و طرز برخورد با آن در فیلم ها و ترانه های ایرانی، وضع زنان در زمان کشف حجاب و برگزاری نوروز در غربت و یاد آوری خاطرات برگزاری آن در گذشته.

در دفتر دوّم کتاب هم ازنوع برداشت مردم از بیماریها، معالجات خانگی و مداواهای مرسوم آن زمان با شیرینی و طنز سخن رفته است.

چند نمونه از دفتر دوّم کتاب:

"تاج سر بیماریهای دوران ما سل بود، زیرا دیرباز بود که این بیماری به دلائل نامعلوم، با درد جفای یار پیوند خورده و ملاک ومحک میزان عشق گشته بود. عشّاق سینه چاک برای ما بچّه ها ی کوچه مقامی بس ارجمند داشتند و عشّاق ریه چاک، مقامی رفیع تر. اگر چه طبّ جدید باسیل کُخ و هراس از واگیر بیماری سل را به ما شناسانده و ما را به صیانت ذات و فرار از افراد مبتلا ترغیب کرده بود، لیک هنوز موفّق نشده بود پیوند سل و عشق را از هم، و از ذهن ما بگسلد." ص ٢٠١

نمونه ای دیگر:

"با درخشش ماه سیم فام در آسمان، ماه نخشب لُمبر کودکان کوچه هم به نور افشانی می پرداخت. چه در دوران ما، بلای مقعد سوزی به نام کِرمَک، کودکان غنی و فقیر را یکسان و به صورتی به راستی دموکراتیک مورد حمله قرار داده، به تسلیم وا می داشت." ص ١٩١

خوانندگانی که در گروه سنّی و زمانی نویسنده هستند به راحتی می توانند گذشته ها و تجربیّات خود را در این کتاب بیابند. در واقع آنها از همان بلاد حبیب نویسنده هستند که این کتاب آنها را به رفیقان خود بازمی رساند. برای جوانترها و آیندگان نیزاطّلاعاتی مفید ازنحوۀ تفکّر و تعامل آن زمان به دست می دهد. همچنین برای آیندگان، نه تنها حاوی لذّت بردن ازخواندن داستان هائی گیرا و دلنشین است بلکه خواندن این کتاب آنان را در صورتی که علاقه مند به تحقیق و تأمّل در اوضاع اجتماعی زمان نویسنده باشند نیز بسیار بکار خواهد آمد.

به امید انتشارکتاب های بیشتر از این نویسنده.

مهوش شاهق
مری لند، آمریکا


Share/Save/Bookmark

more from Mahvash Shahegh
 
nourasamimi

Book Review

by nourasamimi on

I thoroughly enjoyed Ms. Shahegh's book review on Ma Bachehaye Koucheh. It was as if she wrote everything I believed about Ms. Kowssar's books. I always admire Fereshteh Kowssar's photographic memory about all the incidents happening in the past and painting them with funny and yet beautiful words. I recommend her books to everyone. You don't want to put the books down when you start reading them and I'm going to read them again. I hope we will see more publications with her marvelous sense of humor and her unique way of explaining things, in the near future.


Parivash Minou Michlin-Soomekh

Ms Kowssar's Book

by Parivash Minou Michlin-Soomekh on

I read the book “Ma bacheha-ye Koocheh” more than once soon after its publication and enjoyed it tremendously. This review by Ms Mahvash Shalegh provided me with a new way of understanding the subtelties and nuances of Fareshteh’s writing.

I am looking forward to rereading the book with more appreciation and sharing it with my friends after reading the review by Ms Shalegh. I am
also looking forward to more publications by Fareshteh Kossar.


mrafii

Ma Bacheha-ye Kucheh

by mrafii on

I very much enjoyed Ms. Shahegh's review of this valuable book, written by Fereshteh Kowsar. Not only I thoroughly enjoyed reading "Ma Bacheha-ye Kucheh", but it took me way back to my youth, reviving my faded memories. I love
Ms. Kowsar's style, sense of humor and her sharp way of seeing things.
I hope she will be graced with good health and wonderful memory that she has, so we can enjoy more books of her to come.

kbayegan

وادی غریبی است این گذشته

kbayegan


خانم شاهق از نقد شما بر کتاب فرشته کوِثر لذت بردم. جای خوشحالی است که هنوز هستند کسانی که نثر خوب فارسی را میشناسند و اهمیت حفظ آن را درک میکنند.  در دوران ما نظیر نوشته های فرشته کوثر نادر است. نثر او در عین استحکام مانند آب روانی است که عطش تشنگانی مانند من را که هنوز فکر میکنیم شعر حافظ و نثر سعدی و عین القضات نمونه های اصیل زیبایی زبان فارسی هستند را سیراب میکند. بگذریم که رنگ و بوی کوچه های خاطرات او انسان های نسل من را به دورترین و عزیزترین زوایای ذهنمان میکشاند که شاید سالهاست فراموششان کرده ایم.