ر‌ه آورد

برای ماندانا و سوغاتِ سفر اش

ر‌ه آورد
by Jahangir Sedaghatfar
30-Aug-2011
 

- "این بار

تنها مشتی از خاک ..."

- "خاک؟"

می‌‌پرسدم به حیرت؛

- " آری،

آری...."، دوباره گفتم اش،

به آهِ حسرت و با دلی‌ پریش:

- "مشتی ز تربتِ کوی جوانی فقط بیار این بار،

‌ای سفر در پیش."

***

دوراندیشی ام ولی‌ ندید دوست و نمی دانست

دیداری دوباره‌ام از مهدِ خاطره ها، افسوس

امیدی است رفته به باد؛

و به آستان ِ آن دیار، -

دریغا

هرگزم

دگر گذار

نمی خواهد اوفتاد؛

و پس لذا، این زمان دل‌ را -

به مشتی که خود نمودار ِ گرانی است

ز فرّ ِ خاکِ پاسارگاد

آرام می‌ بایدم‌اش کرد

فریب می‌‌بایدم‌اش داد.

*******

سان ماتئو - ۳۰جون ۲۰۱۱

جهانگیر صداقت فر


Share/Save/Bookmark

Recently by Jahangir SedaghatfarCommentsDate
Oh, how I wish
1
Nov 18, 2012
شراره‌ی کبریتِ بهانه
-
Nov 02, 2012
نقش آفرین
3
Sep 29, 2012
more from Jahangir Sedaghatfar
 
Sinibaldi

La préface de mon coeur.

by Sinibaldi on

Comme
une

mélodie,
comme

le
son qui

revient
dans

le
lieu naturel

qui
rappelle

la
jeunesse.

Francesco
Sinibaldi