یک سوال و صد ابهام
ای وصف تو فوق وهم انسان
وی در تو خرد حقیر و حیران
در سینه تنگ و خسته من
یک نکته نه! بلکه صد هزاران
رازیست که تاب گفتنم نیست
دردی است مرا که نیست درمان
حالیست مرا که باورم نیست
کامشب نکشد مرا مرا به عصیان
ترسم بکشم ز فرط مستی
یکباره به هر چه خط بطلان
این درد نهان چسان بگویم؟
ای جان مرا تو درد و درمان
لب بسته زبان خموش و صامت
اما ز درون چو کوره تفتان
از بستن لب مرا چه حاصل
من خامشم اندرون خروشان
در سر هوسی بلند دارم
واندر دل خود سؤال پنهان
ابهام مرا به پرتو عشق
روشن بکن ای تو پرتو جان
............
این گنبد واژگون و دوار
واین لایتناهیان جنبان
آخر به چه مقصدی روانند؟
در بعد مکان چنین شتابان؟
پایانه این سپهر منظوم
آخر بکجاست رحل اسکان؟
پایان نه! که ابتدای راه است
هر راه که میرسد به پایان
در باور من چسان بگنجد؟
مفهوم حقیر لفظ پایان
شرمنده نیم ز پرسش خویش
با این همه نطفه های عصیان
این حرف زبان من نباشد
عشق است که میکشد به هذیان
هر چند که ترهات محض است
هر گونه بیان ز ذات جانان
هل یستوی الذی تو گفتی
در باره اهل فکر و نادان
ای در همه جا محیط وغالب
وای رب جلیل انس والجان
عقلم بستان و شهپرم ده
ای بال و پر شکسته بالان
با آتش عشق عالم افروز
یکبار دگر مرا بسوزان
خاکسترم ار حجاب من شد
بادش ده و در عدم بیفشان
عشقم ده و عشق خالصم ده
زان عشق که درد اوست درمان
عشقم ده و درد من فزون کن
خواهم که قدم نهم به میدان
هر چند که در بضاعتم نیست
جز قال و مقال و شطح و کفران
هر چند که ظرف قدرت من
هرگز نبود حریف میدان
از عشق مدد گرفته ام باز
تا باز کنم گره ز انبان
یک کوزه به دست و در تفحص
خواهم بروم به قعر عمان
یک ذره خاک و کمتر از خاک
خواهد برسد به راز پنهان
از بال و پرم حجاب بردار
خواهم بپرم برون ز امکان
جایی که بجز تو کس نباشد
بالا تر از ابتدا و پایان
جایی که حجاب میم احمد
حد گشت و احد نداد میدان
میمی که حجاب عشق گردید
هنگام عروج شامگاهان
آنجا که دگر گذر ندارند
جبریل امین و جان نثا ران
آنجا که ملائک مقرب
پر ریخته از صلابت آن
جایی که برون ز فهم و درک است
و ان جا نرسد به عقل شیطان
من کیستم ای تو رمز هر راز؟
من چیستم ای رحیم رحمان
من گمشده در وجود خویشم
یا رب تو مرا بمن شناسان
از محمود سراجی
م.س شاهد
Recently by Mahmoud Seraji | Comments | Date |
---|---|---|
ترانه های فراق ۸ | 18 | Nov 27, 2012 |
ترانه های فراق ٧ | 23 | Nov 21, 2012 |
ترانه های فراق ٦ | 16 | Nov 15, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Rumi says:
by Soosan Khanoom on Sun Jul 10, 2011 09:43 PM PDT" There is a light seed grain inside
you fill it with yourself or it dies "
What a beautiful poem ... I absolutely loved it ....
Ziba
by Orang Gholikhani on Sun Jul 10, 2011 05:22 AM PDTMerci
Orang
بسیارزیبا و پر محتوا
mina64Sat Jul 09, 2011 11:46 AM PDT
سپاس و درود فراوان استاد عزیز ,,,,, بسیارزیبا و پر محتوا ،،،،،،
عشقم ده و عشق خالصم ده
زان عشق که درد اوست درمان
عشقم ده و درد من فزون کن
خواهم که قدم نهم به میدان
هر چند که در بضاعتم نیست
جز قال و مقال و شطح و کفران
هر چند که ظرف قدرت من
هرگز نبود حریف میدان