جمهوری اسلامی در معرض یک حمله نظامی قرار گرفته است. در این برخورد نظامی، هویت حمله کنندگان مشخص نیست و آنان از تاکتیک جنگهای نامتقارن علیه جمهوری اسلامی بهره میگیرند. این برای رژیم اسلامی بسیار دردسر ساز شده است. رژیم خود را برای حمله نظامی متعارف آماده میکرده است تا با تاکتیک جنگهای نامتقارن به آن پاسخ دهد. ولی اکنون خود گرفتار حملات نظامی نامتقارن شده است. علاوه بر این، در یک حمله متعارف، دشمن و متجاوز مشخص است. ولی معلوم نیست که حملات نامتقارن از سوی کدام دشمن صورت میگیرد، و این یعنی که رژیم زیر حمله نمیداند که ضربات انتقامی خود را به کجا وارد کند. در این حالت، رژیم مجبور است یا ضربات دشمن را تحمل کند و یا حملات انتقامی خود را در یک جبهه وسیع علیه همه دشمنان احتمالی خود به کار گیرد و اثرگذاری آن را به شدت کاهش دهد. در هر دو صورت، ضربه پذیری رژیم از این حملات نامتقارن به مراتب بیش از ضرباتی خواهد بود که رژیم علیه دشمن به کار میتواند گرفت.
جنگ مطلوب جمهوری اسلامی جنگی است که با حمله نظامی متعارف غرب علیه ایران آغاز شود و با دفاع و حملات نامتقارن از سوی ایران به آن پاسخ داده شود. این سناریو بارها از سوی مقامات سیاسی و نظامی رژیم به صورتهای مختلف بیان شده است. آنان، واقعیت برتری نظامی غرب بر ایران را با این تهدید که پاسخ ایران نه از طریق جنگهای متعارف و بلکه با بهرهگیری از تاکتیک جنگهای نامتقارن صورت خواهد گرفت، مردود میشمارند. تهدیدهایی از قبیل این که اگر غرب به ایران حمله کند دامنه جنگ به مرزهای ایران محدود نخواهد شد، و یا در صورت حمله آمریکا تمام مواضع آمریکا در سراسر جهان و حتا خود آمریکا به صحنه جنگ تبدیل خواهد گردید، نمونههایی از اتکای رژیم به استراتژی دفاع یا ضد حمله نامتقارن در برابر حمله احتمالی نظامی به ایران بوده است. سیاستگزاران رژیم بارها استدلال کردهاند که ضربه پذیری غرب در برابر حملات نامتقارن بسیار بالا است و این استراتژی میتواند به عنوان یک عامل باز دارنده در برابر حمله نظامی خارجی عمل کند و تا کنون نیز چنین کرده است.
رژیم اسلامی ایران البته شواهد و دلایل عملی برای این کار نیز دارد. در واقع، رژیم مدتها پیش از آن که مورد حمله نظامی متعارف از سوی غرب قرار گیرد حملات نظامی نامتقارن خود را آغاز و تجربه کرده است. حملات نظامی عوامل رژیم (از جمله، سپاه قدس) و نیروهای وابسته به آن در لبنان، فلسطین، عراق و افغانستان و کشورهای دیگر منطقه که عمدتا علیه اسراییل، آمریکا، بریتانیا و سایر کشورهای ناتو به کار گرفته شده، از سالها پیش در جریان بوده است. این حملات، از گروگانگیری و آدمربایی گرفته تا عملیات انفجاری و به کارگیری بمبهای کنار جادهای با استفاده از عناصر محلی، نقش زیادی در ضربه زدن به نیروهای خارجی در منطقه داشته و تلفات زیادی به کشورهای عضو ناتو و به خصوص نیروهای آمریکا و بریتانیا در عراق و افغانستان وارد کرده و احیانا به خروج سریعتر نیروهای آنان از منطقه کمک رسانده است. بسیاری از تحلیلگران رژیم معتقدند (و تا حدی درست) که به کارگیری حملات نامتقارن و نامتعارف از سوی رژیم ایران علیه نیروهای غرب در خاورمیانه، نقش مؤثری در بازدارندگی غرب از حمله نظامی به ایران تا کنون داشته است.
درستی این نظر تا آنجا میتوانست معنا پیدا کند که مراد از حمله نظامی غرب به ایران یک حمله متعارف باشد. ولی آن چه که ظاهرا در تحلیلهای سیاستگذاران رژیم کمتر مورد توجه قرار گرفته بود این است که غرب یا اسراییل نیز به جای حمله مستقیم نظامی به تاکتیکهای نامتقارن علیه ایران متوسل شوند - و این ظاهرا چیزی است که اکنون اتفاق افتاده است. رژیمی که بخش عمده سیاست دفاعی خود را بر مبنای جنگهای نامتقارن و نامتعارف بنا کرده بود اکنون با این واقعیت مواجه شده است که دشمن خود با استفاده از همین تاکتیکها به جنگ او آمده است؛ و رژیم ظاهرا چون این احتمال را در معادلات نظامی خود ملحوظ نکرده بود از آمادگی دفاعی لازم در برابر این حملات برخوردار نیست و مرتبا از آنها ضربه میخورد. ضربه پذیری رژیم در برابر حملات سایبری استاکسنت، انفجارهای اخیر در پایگاههای نظامی، و ترورهای دست اندرکاران فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی را باید نمونههایی از ضعف بنیه دفاعی رژیم در برابر حملات نامتقارن و نامتعارف تلقی کرد.
البته بسیاری در این که برخی از این حملات کار نیروهای خارجی باشد تردید میکنند و آنها را به جناحهایی از داخل رژیم و یا خود رژیم منتسب کردهاند. نگارنده این سطور نیز وقتی اولین مورد از سلسله ترورهای خیابانی علیه مسعود علیمحمدی در دو سال پیش اتفاق افتاد به دلایلی، و از جمله گرایش سیاسی قربانی ترور، رد پای رژیم را در آن دیده بود. سپس وقتی این نحوه ترور یک سال بعد در دو مورد تکرار شد، ظن قوی من به نهادهای امنیتی خارجی و مشخصا موساد اسراییل متوجه گردید. اکنون نیز با ترور اخیر و اتفاقات دیگری که در طی دو سال اخیر رخ داده (ویروس استاکسنت و انفجار پایگاههای نظامی) این ظن بیشتر تقویت شده و تردید چندانی برای من در این مورد باقی نمانده است. دلایلی که در نفی این ظن ارائه شده از دید من قوت چندانی ندارد و نمیتواند همه جوانب امر را توضیح دهد.
یکی از دلایلی که برای انتساب این ترورها به رژیم (و نه مثلا اسراییل) ارائه میشود این است که اولا نمیتوان با کشتن چند نفر انگشت شمار فعالیت هستهای رژیم را متوقف کرد، و ثانیا برخی از قربانیان از کارکنان درجه پایین و نه عناصر کلیدی آن بودهاند. این استدلال نشان دهنده درک خاصی از هدف عملیات ترور است. در واقع، هدف ترور بیش از آن که کشتن فرد یا افرادی باشد ایجاد ترس در جامعه است. میگویند سنگی به سوی گنجشکی بر درختی بپران، 40 گنجشک از آن فرار میکنند. هدف ترور ممکن است عنصر کلیدی نباشد، و در هر تروری ممکن است یک یا چند نفر هدف قرار بگیرند، ولی ترورکنندگان امیدوارند که از طریق ترور بین همه کسانی که به نحوی همکار قربانیان بشمار میروند (اعم از عناصر ساده یا کلیدی) ترس ایجاد کنند و با نشان دادن ضعف رژیم در حفظ جانشان، آنان را از اشتغال یا ادامه کار در آن مراکز منصرف کنند. هدف گیری عناصر ساده (علاوه بر عناصر کلیدی) در واقع جزیی از فلسفه ترورهایی از این قبیل است تا حکومت نتواند برای همه حفاظت لازم را فراهم آورد و عملا هیچکس در آن کار احساس امنیت نکند.
در هر صورت، سر منشأ عملیات نظامی نامتقارن و نامتعارفی که علیه جمهوری اسلامی در جریان است هر چه که باشد تردید نباید کرد که رژیم از آنها سودی نمیبرد و بلکه زیان میبیند. یعنی همان طور که از یک نبرد نامتقارن میتوان انتظار داشت، در نبردی که از دو سال پیش به جریان افتاده، تنها طرف مورد حمله مشخص است، ولی طرف حمله کننده مشخص نیست و فقط با حدس و گمان و بر اساس شواهد و قرائن امر میتوان آن را به این یا آن نیرو منتسب کرد. این امر به معنای آن است که جمهوری اسلامی نمیتواند یک نیروی خارجی مشخصی را مسئول بشناسد و آن را هدف عملیات انتقامی خود (به فرض توان) قرار دهد. جمهوری اسلامی نه فقط از مقابله دفاعی در برابر حملات نامتقارن و نامتعارفی که علیه آن و شهروندان کشور در جریان است بر نمیآید و از دفع آنها عاجز بوده است، و بلکه راهی نیز برای شناخت نیرویی که این حملات را سازمان میدهد و اجرا میکند ندارد و نمیتواند واکنش متناسب نشان دهد.
جنگ نامتقارنی که اکنون در جریان است، مانند هر جنگ دیگر مصیبتبار و خانمانسوز است و بیشتر قربانیان خود را از مردم عادی یا نادخیل در سیاستهای نظامی حکومت میگیرد. علاوه بر این، عملیات ترور و انفجار از بدترین انواع خشونتهای مرگبار و کشت و کشتار بیرحمانه است و در هر شرایطی باید محکوم شناخته شود. از این رو، مخالفان جنگ باید این نوع از جنگ را نیز محکوم کنند و برای جلوگیری یا پایان دادن به آن تلاش به عمل آورند. جمهوری اسلامی یکی از مجریان و آغازگران این نوع از جنگ در خاورمیانه بوده، و اکنون خود در معرض این نوع حملات قرار گرفته است. برای پایان دادن به جنگ نامتقارنی که اکنون علیه ایران به جریان افتاده، لازم است رژیم از سیاستهای ماجراجویانهای که به صورت حملات نامتقارن و نامتعارف در منطقه به راه انداخته دست بکشد و سیاست آشتی و همزیستی مسالمتآمیز با جامعه جهانی را در پیش بگیرد. به جز این، رژیم جمهوری اسلامی نمیتواند در برابر فجایع و مصیبتهایی که به دلیل نبرد نامتقارن کنونی بر مردم ایران وارد میشود مسئولیت خود را سلب کند.
Iran Emrooz
Recently by Hossein Bagher Zadeh | Comments | Date |
---|---|---|
فقر فرهنگی نقد در اپوزیسیون | 1 | Dec 02, 2012 |
از ادعا تا عمل | 5 | Nov 21, 2012 |
انتخاب مجدد اوباما | 3 | Nov 15, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
بله دیگه جواب، های (جنگ نامتقارن) هوی ه!
Esfand AashenaFri Jan 20, 2012 06:25 AM PST
Everything is sacred
Well said, Arash Kamangir
by Maryam Hojjat on Fri Jan 20, 2012 05:15 AM PSTA fact in your comment.
nucklear scientist are no normal, regular persons
by Arash Kamangir on Fri Jan 20, 2012 05:10 AM PSTI am very disappointed with this article. Mr. Bagherzadeh keeps empasizing that the attacks are act of terror against normal regular people who go about their daily business! These so-called sceintist have sold their souls to regime and are closely related to Baseej and Sepah and other scum organisations of regime.
Is the author part of fadaiyan e Khalgh?
by long live Iran on Thu Jan 19, 2012 11:26 AM PSTI read in Wikipidia that Hossein Bagher Zadeh is a member of Fadaiyan Khalgh!!
If so, then I can understand why he wrote this text ;)
References:
//en.wikipedia.org/wiki/Political_parties_in_Iran
Long Live IRAN for EVER.
Dr. bagher Zadeh, IRR does not give up his terrorist activities
by Maryam Hojjat on Thu Jan 19, 2012 09:17 AM PSTThese activities whether against Westerners or IRANIANS are sole reason of his survival in past 33 years. IRR/IRI even prolonged the War with Iraq for 5 more years to stay in power and cost many hundered thousand young Iranians death & destraction of IRAN.
Great Blog with Good analysis.