پلنگ از نگاه ملتمس دلدار دلش بدرد آمد و با شرمندگی آن دو محبوب را ترک کرد و راه بیابان در پیش گرفت تا چاره ای به درد ناعلاج خود بیابد.
*************
قصهای دیگر ز آهو بشنوید
بشنوید آن را که مادر مرده دید
زانوانش بیرمق بود و فلج
گوییا اعصاب پایش کرده لج
اختیار دست و پایش را نداشت
گوییا صد من به هر پا وزنه داشت
تا پلنگ از پیش آهوبچه رفت
گوییا در خواب دیده آنچه رفت
باورش هرگز نمیشد کار او
در تعجب مانده از کردار او
او چرا این لقمههای چرب را
بر خلاف خوی خود کرده رها
او چرا اینسان به سرعت میدوید؟
بعد از آنکه ندبههایم را شنید؟
گر جدا میکرد بند از بند من
هم مرا میخورد, هم فرزند من
کس به فریاد دل من میرسید؟
کس فغان و نالهام را میشنید؟
در تحیر مات و حیران مانده بود
این یکی را تاکنون ناخوانده بود
جز خداوندی که باران میدهد
اینهمه شیرم به پستان میدهد
شکر ایزد کرد کای عالیجناب
ای که فرمودی دعایم مستجاب
من چه سان لطف تو را جبران کنم
امر کن تا جان خود قربان کنم
لانهی من از گل شبدر پر است
دور تا دورش مثال آخور است
یک قدم بر کلبهی ما رنجه کن
کلبهام را غرق عطر غنچه کن
از سرت تا پا تمیزت میکنم
خویشتن را من کنیزت میکنم
بسترت را مینهم از برگ کاه
تا که راحتتر بخوابی تا پگاه
مثل گل زیبا بسازم جای تو
با حنا رنگین بسازم پای تو
استراحت کن مثال خانهات
شیر آهو میدهم صبحانهات
گر بخواهی شهدخوش، طعم عسل
از شکاف کوه آرم یک بغل
آب چشمه از سر کوه آورم
چرک و خاک از دست و پایت میبرم
**********
حرف کفرآلود آن آهوی مست
بر دل افلاک و مافیها نشست
کهکشانها تا که صوت او شنید
پاسخ لبیک از هر جا رسید
این ندا آمد ز سوی آسمان
کای تو ما را بهترین ِ میزبان
من کنون در کلبهات هستم مقیم
از گل شبدر شنیدم آن شمیم
در تمام عرصه و فرش زمین
کلبهات شد قلعهی حصن حصین
در پذیرایی داغ و گرم تو
بوی عشق آید ز لحن نرم تو
یک چنین مهمانی شاهانهای
کس ندیده جز به یک افسانهای
در اساطیر خدایان نیز باز
کس ندیده از کسی این پیشواز
زین تقاضا قدسیان رقص آمدند
با ملایک در ترقص آمدند
یاد داری قصهی چوپان و شاه؟
دید موسی یک شبانی را به راه؟
دعوتت پیرایهای در بر نداشت
فکر یک تن واسطه در سر نداشت
گفتهات چون از جگر برخاسته
میپذیرم بی حضور و واسطه
خانهی مخروبه جای پای من
در دل بشکسته باشد جای من
هرکجا قلبی شکست از روزگار
دست من آید به ترمیمش به کار
هر دلی تنها شود یار منست
رفع تنهایی از او کار منست
من به دلهای پریشان می روم
تا که آن تکنالهها را بشنوم
هر که در تنهاییاش خواند مرا
مستجابش سازم امیال ورا
صد فرشته حافظ جانت شوند
میزبانی کن که مهمانت شوند
میزبان ما ز مهمانها سر است
حرفهای بیریایش گوهر است
هم شبانی، هم تو موسایی مرا
می پذیرم دعوتت را بی ریا
از دلت بیرون بکن این بار غم
هرچه خواهی وصله زن بر چاروقم
هر چه بر مهمان کنی لطف و کرم
این کرم را تا ثریا میبرم
تو کجا و آن شبان، وآن رابطه
تو مرا خواندی به خود بیواسطه
آنکه قلبش را سپارد دست عشق
وآنکه بی ساغر بگردد مست عشق
ما زبان حال او را بشنویم
آنکه دارد حرف با ما بشنویم
قلب آهو گرم شد از ماسوی
قوت زانو گرفت از این ندا
تا به پایش باز شد یک ذره جان
لنگلنگان شد به آن مسلخ روان
بچه آهو بیخیال از ماجرا
پوزه میمالید جای رد پا
بوی او بس آشنا آمد ورا
گوییا بوی پدر آید ورا
بوی مطبوعی که او بوییده بود
هم ز مادر هم ز صحرا دیده بود
محمود سراجی
م.س شاهد
دنباله حماسه پلنگ و آهو در چند روز آینده
Recently by Mahmoud Seraji | Comments | Date |
---|---|---|
ترانه های فراق ۸ | 18 | Nov 27, 2012 |
ترانه های فراق ٧ | 23 | Nov 21, 2012 |
ترانه های فراق ٦ | 16 | Nov 15, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
ممنونم سرکار خانم علیزاده ،
Mahmoud SerajiSun Jul 29, 2012 09:38 AM PDT
استاد
parvin alizadehFri Aug 03, 2012 09:27 PM PDT
استاد سراجی
ارجمند، پدر عزیزم، غوغایی از حال آن دلداده به پا شده است، که همراه با
قصه ای از حیرانی آن آهوی بی خبر از همه جا، مانند صدای خروشان آبشاران
زیبا و هراسناک می نماید. اما فرو می ریزد که به دامان پر مهر مادر طبیعت
بازگشتی شیرین دارد و سخن با حقتعالی آغاز می کند، تا سر و راز آنچه طوفانی
گذرا بود را بیابد،،،
آنکه قلبش را سپارد دست عشق
وآنکه بی ساغر بگردد مست عشق
ما زبان حال او را بشنویم
آنکه دارد حرف با ما بشنویم
با احترام، پروین علیزاده
خانم دکتر پریدخت عزیز
Mahmoud SerajiSun Jul 22, 2012 01:00 PM PDT
درود
ParidokhtSun Jul 22, 2012 11:51 AM PDT
به به چه زیبا و بی تکلف است میزبانی آهو ... دست مریزاد استاد
آنکه قلبش را سپارد دست عشق
وآنکه بی ساغر بگردد مست عشق
ما زبان حال او را بشنویم
آنکه دارد حرف با ما بشنویم
و درود و سپاس
Mahmoud SerajiThu Jul 19, 2012 06:23 AM PDT
.درود و سپاس
mina64Thu Jul 19, 2012 04:34 AM PDT
هرکجا قلبی شکست از روزگار
دست من آید به ترمیمش به کار
هر دلی تنها شود یار منست
رفع تنهایی از او کار منست
سرکار خانم بهرخ مهنا
Mahmoud SerajiWed Jul 18, 2012 11:09 PM PDT
بانوی فرهیخته و فرزانه الطاف گرم و مهنای تان را با تمام وجودم لمس و ارج می نهم ... محمود
سرکار خانم اسپلربرگ
Mahmoud SerajiWed Jul 18, 2012 11:04 PM PDT
حضور شما موجب دلگرمی است امتنان مرا بپذیرید محمود
استاد محترم جناب دکتر علا
Mahmoud SerajiWed Jul 18, 2012 11:01 PM PDT
با سپاس.
Mohammad AlaWed Jul 18, 2012 09:17 PM PDT
استاد دست شما درد نکند.
Beautiful - Thank you!
by Minoospellerberg on Wed Jul 18, 2012 06:47 PM PDTMinoospellerberg
یاد داری قصهی چوپان و شاه؟
دید موسی یک شبانی را به راه؟
درود بر شما
Behrokh MohannaWed Jul 18, 2012 05:49 PM PDT
درود بر شما استاد سراجی عزیز و بزرگوار. مانند همیشه بی نقص و پر محتوی سروده اید. بسیار زیباست و عمیق. قلمتان همواره جاری و جاوید باد.
ممنون سجاد کهنسال عزیز
Mahmoud SerajiWed Jul 18, 2012 03:37 PM PDT
درود بر جناب دکتر سراجی عزیز
sajjad kohansalWed Jul 18, 2012 02:50 PM PDT
زنده باشید جناب استاد
واقعا که تصویر زیبایی رو در مخاطب ایجاد میکنید
قلمتان ستودنیست و آموختنی
بی صبرانه منتظر ادامه شعر زیبایتان هستیم
زنده باشید استاد