سازمان راه کارگر- هیات اجرایی در بد مخمصه ای افتاده است. همزمان با تشکیل تریبونال بین المللی رسیدگی به جنایات رژیم اسلامی در لندن، این سازمان تریبونال را محکوم کرد؛ آنرا وابسته به امپریالیسم و تلویحا جاده صاف کن حمله نظامی به ایران خواند. این نقد از جانب چند سازمان چپ و از جمله خود من پاسخ گرفت. در دفاع از موضع ناهنجار سیاسی و نامتناسب سازمان، آقای یوسف لنگرودی در نوشته ای کوشیده است به نقد ها پاسخ دهد. اما هر چه بیشتر تلاش کرده است، بیشتر در باتلاق موضع فرقه ای و غیراجتماعی فرو رفته است
آقای لنگرودی به هیچ نکته و سوالی که نوشته "تریبونال بین المللی رسیدگی به جنایات رژیم اسلامی، قابل حمایت یا محکومیت؟" در مقابل سازمانش قرار داده جواب نگفته است؛ تحریف کرده است و خود را به کوچه علی چپ زده است. این نقد آنچنان این سازمان را دستپاچه کرده که ایشان ترجیح داده خود را به نادانی بزند تا یک پاسخ سر راست به سوالات و نقدهای مطروحه بدهد. بر منبر رفته است و در وصف تضاد عمده و جدایی ناپذیر بودن مبارزه علیه سرکوب از مبارزه علیه امپریالیسم در "کشورهای پیرامونی" سر به صحرای کربلا زده است.
دروغ و تحریف بجای پاسخ
ابتدا به تحریف ها و دروغ هایی که به ما نسبت داده شده، بپردازیم :
اول - "افرادی مثل آذر ماجدی … که تا به حال کلمه ای در محکومیت تحریم های اقتصادی و خطر حمله نظامی بر زبان نیاورده و آن را محکوم نکرده اند، معلوم است که چنین در خواستی از تریبونال را به مسخره بگیرند."
مطلع نیستم که آقای لنگرودی تاکنون مطلبی علیه تحریم اقتصادی و حمله نظامی منتشر کرده باشد، اما از آنجا که سازمانشان علیه این دو مساله موضع گرفته است، می پذیریم که ایشان "کلمه ای در محکومیت تحریم های اقتصادی و خطر حمله نظامی بر زبان" آورده است. اما تا آنجا که به من مربوط می شود، علاوه بر چندین سند و قطعنامه ای که در مقاطع مختلف حزب اتحاد کمونیسم کارگری در محکومیت تحریم اقتصادی و حمله نظامی تصویب و منتشر کرده است؛ مطالب بسیار و ویدئو بلاگ های متعددی دارم که نه تنها قاطعانه علیه تحریم اقتصادی و حمله نظامی سخن گفته است، بلکه سازمان هایی را که علیه این دو مصیبت عظیم ضد بشری موضعی قاطع نگرفته اند، به نقد کشیده است. به این می گویند دروغ شاخدار! اگر ایشان مطمئن بود که مطلبش را عده ای خواهند خواند که از دنیای سیاست مطلع هستند، حتما در اعلام دروغی به این بزرگی بیشتر فکر می کرد.
دوم - یوسف لنگردوی بخشی از نوشته فوق را دوبار نقل کرده و در ادامه آن نکاتی کاملا بیربط به نوشته را پشت هم ردیف کرده است؛ و با توسل به تحریف کوشیده است نویسنده متن را از زمره حقوق بشری ها بخواند. "به نظر می رسد آذر ماجدی چنان در گیر مسایل حقوق بشری است که انگار نه در ارتباط با مسایل جهان ما، بلکه در باره ی سیاره ی دیگری صحبت می کند." و بعد معلوم نیست از کجا به این فکر بکر رسیده است که نویسنده را هوادار "آن سان سو چی" یکی از رهبران اپوزیسیون برمه جلوه دهد. کاش ایشان این نوشته را به یک فرد مطلع از سیاست و دنیای واقعی نشان می داد و این نصحیت را می شنید که "یک چیزی بگویید که بچسبد!"
این باصطلاح آینده نگری، دامن خود ایشان و سازمانشان را می گیرد. از نویسنده ای که او را به هواداری از آن سان سوچی متهم می کنید، ویدئو بلاگ و مطالب متعددی در نقد خانم شیرین عبادی موجود است؛ شیرین عبادی مدل ایرانی - اسلامی آن سان سوچی است. به هر دو سیاستمدار با یک هدف معین جایزه نوبل اهداء شده است. اینها از نظر دولتهای امپریالیستی آکتور پروژه های مشابه ای هستند. قرار است آنها را بعنوان بدیل "درباری" و سازشکار رژیم حاکم در دو کشور برمه و ایران بدل کنند. آن سان سوچی اکنون به مقامی رسیده است؛ خانم عبادی در سالن انتظار نشانده شده است؛ هر از چند گاهی صدایی و موضعی از او منتشر می کنند تا وفاداریش به اسلام و خط اصلاح طلب دولتی را یادآوری و اثبات کنند. تا حال ندیده ایم که یوسف لنگرودی یا سازمان متبوعشان نقدی به خانم عبادی منتشر کنند. ظاهرا هم خانواده بودن جنبشی مانع از این مساله شده است. چرا که اینها هر دو به جنبش ملی اسلامی متعلق اند؛ یکی در راست آن و دیگری در چپ آن قرار گرفته است. بهتر است پیش از آنکه اتهامات بی اساس بطرف منتقدین تان پرتاب کنید، کمی به عواقب آن برای خودتان بیاندیشید!
سوم- "آذر ماجدی با چشم فرو بستن بر ماهیت سرکوب گرانه و استثمارگرانه ی امپریالیسم و نظام جهانی سرمایه داری، می گوید مبارزه ضد امپریالیستی به گذشته تعلق دارد و دورانش بسر آمده است." آذر ماجدی همچین چیزی را در هیچ کجا نگفته است. پاسخ محکم و اصولی آنست که به عین نقد جواب دهید، نه اینکه به دروغ و تحریف متوسل شوید. اجازه دهید آن متنی را که یوسف لنگرودی بخشی از آنرا دو بار نقل کرده است و بجای بخش دیگر تحریفات خود را ردیف کرده است، در اینجا بیاوریم، تا خوانندگان خود قضاوت کنند:
"متاسفانه دنیا تغییر کرده است و ما دیگر در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی نیستیم که عمده روشنفکران تمایلات چپ و ضد امپریالیستی داشتند. دنیا تغییر کرده است و راسل ها و ژان پل ساتر ها نیز اگر زنده بودند باحتمال زیاد مواضع دیگری اتخاذ می کردند. در قرن بیست و یک، در دنیای پس از یازده سپتامبر، در دنیایی که جنگ تروریست ها آنرا به خاک و خون می کشد، در دنیایی که دو قطبی تروریسم دولتی و اسلامی در مقابل هم صف آرایی کرده اند، چگونه می توان یک دادگاه مردمی از نوع دادگاه راسل سازمان داد؟ باید به این سوال پاسخ گفت.
ما چه بخواهیم و چه نخواهیم خانواده های جان باختگان و زندانیان سیاسی سابق به تنهایی قادر به تشکیل چنین دادگاهی نیستند. باید از وکلا و حقوقدانانی که تحت همین سیستم ها دانش آموخته اند و حرفه ای شده اند استفاده کرد. اگر قرار است که این دادگاه نمادین تاثیری داشته باشد باید از این امکانات موجود بهره جست. تنها راه حفظ سلامت سیاسی - اخلاقی کامل این تریبونال شفافیت است. باید کارکرد و پروسه های تحقیق و رای دادن باز، علنی و شفاف باشد. این تنها راه ضمانت تشکیل یک دادگاه واقعا مردمی است. در این دادگاه اول نقش خانواده های جان باختگان و زندانیان سیاسی سابق در شکل گیری و پیشرفت دادگاه کاملا روشن است."
اولا، آقای لنگرودی یا معنای "تروریسم دولتی" را متوجه نشده است، که این بسیار عجیب بنظر می رسد؛ یا خود را به نادانی زده است تا بتواند باین شکل ابراز فضل نماید: "او همچنین در همان نوشته اش چنان درک سطحی از اوضاع جهان ارایه می دهد که هیچ قرابتی با واقعیات واندیشه های مارکسیستی ندارد." و استفاده از مقولات "جنگ تروریست ها و تروریسم دولتی" را "یک ارزیابی سطحی و کوچه بازاری" و "نئو لیبرالیستی" خوانده است. جلل الخالق! بیش از ده سال است که جریانات مختلف سیاسی، منجمله حزب ما، مقوله تروریسم دولتی را جا بجا بمعنای امپریالیسم استفاده می کند. تروریسم دولتی بسرکردگی آمریکا، همان مقوله ای است که سازمان راه کارگر به سبک چپ سنتی بعنوان "امپریالیسم جهان خوار" از آن یاد می کند. پس نزدیک بیک صفحه از نوشته ایشان عملا بی اساس و پوچ است، بخشی که به خواننده درس سرکوبگری امپریالیسم و قس علیهذا می دهد.
دوما، ایشان نقل قول را پس از "چگونه می توان یک دادگاه مردمی از نوع دادگاه راسل سازمان داد؟" قطع کرده است و کوشیده است این تصویر را بدهد که تشکیل دادگاهی از نوع دادگاه راسل از نظر نویسنده غیرممکن است. درصورتیکه بدنبال طرح این سوال، پاسخ به آن نیز طرح شده است. راه اطمینان حاصل کردن از عدم سوءاستفاده از شاهدان و "عدم وابستگی" توسل به شفافیت است. مقوله ای که یوسف لنگرودی در پایان نوشته اش به یکی از منتقدین بعنوان راه حل ارائه داده است.
آقای لنگرودی این بار دیگر به مساله وابستگی مالی به "امپریالیسم جهانخوار" اشاره نمی کند. چون نقد آنچنان محکم بوده است که جایی برای تکرار این اتهام پوچ باقی نگذاشته است. بعلاوه آنکه در مورد سوال های روشنی که در مقابل سازمان شان گذاشته شده، کاملا سکوت می کند. این سوال واقعی که سازمان های اپوزیسیون چپ از دولتهای اروپایی در ظرف های مختلف پول دریافت می کنند؛ و سازمانهایی که بویژه تحلیل هایشان "سطحی و کوچه بازاری" نیست، بخوبی آگاهند که این دولتها متعلق به ناتو و کمپ "امپریالیسم جهانخوار" هستند. پاسخ به این سوال ظاهرا برای سازمان راه کارگر صرف نداشته است؛ چرا که در نوشته حتی اشاره ای به آن نشده است. به روی خود نیز نیاورده اند. دریافت پول از دولت صدام حسین نیز بهمین ترتیب.
و بالاخره، آقای لنگرودی در تدقیق موضع شان در قبال نقد محکم، از چاله درآمده و به چاه افتاده است. اگر در بیانیه سازمان راه کارگر- هیات اجرایی، اشاره ای به مقوله "جاده صاف کن امپریالیسم" نشده و با ظرافت این مفهوم بشکل تلویحی طرح شده بود؛ یوسف لنگرودی صاف و پوست کنده، شاهدان این تریبونال را "جاده صاف کن امپریالیسم خوانده است: "مسأله این است که صرف نظر از چه بودی مواضع آنها ، همه شان حق دارند و باید به دادخواهی شان علیه رژیم جنایتکار حاکم ادامه بدهند، بدون این که فرصتی برای هموار کردن جاده برای طرح های امپریالیسم امریکا در ایران فراهم شود." حمایت کنندگان از تریبونال هم "پیاده نظام" امپریالیسم نامیده شده اند: "چنین فعالی با چنین افکار در هم و برهمی معلوم است که استفاده هوشیارانه از امکانات دشمنان مردم را با تبدیل شدن ناآگاهانه به پیاده نظام «پروژه» ها و نقشه های امپریالیستی اشتباه می گیرد."
مشکل اصلی آقای لنگرودی و سازمان متبوعش دقیقا همین نکته است که مانند دم خروس بیرون زده است. از نظر آنها به محاکمه کشیدن رژیم اسلامی باتهام سی سال جنایت علیه مردم ایران، بخاطر شکنجه و اعدام و تجاوز به هزاران زندانی در دهه ۶۰ عملا جاده را برای امپریالیسم آمریکا هموار می کند. پس آیا حق نداشتیم که در نوشته پیشین موضع بیانیه این سازمان را دفاع خجول از رژیم اسلامی بنامیم. اگر دادخواهی علیه رژیم اسلامی بمعنای جاده صاف کنی برای امپریالیسم آمریکا درک شود؛ محکوم کردن این دادخواهی با هر بهانه ای، دفاع از رژیم اسلامی فهمیده خواهد شد. این مساله اصلی تمام آن جمله پردازی ها در مورد دو قطب کار و سرمایه و جهانخواری امپریالیسم و فضل فروشی های چند من یک غاز دیگر است.
آذر ماجدی
Recently by Azar Majedi | Comments | Date |
---|---|---|
نوستالژی رژیم گذشته | 11 | Nov 02, 2012 |
باند سیاه | 14 | Oct 04, 2012 |
بازار شام آلترناتیو هاى ارتجاعی | 17 | Sep 30, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
For some reason I can not write comments, why?
by ahosseini on Sun Jul 01, 2012 04:08 PM PDTBelieve in a democracy that leaders and representatives are controlled by members at all times.
اگر این ادعای راه کارگر درست باشدهیچ مبارزه ای علیه رژیم اسلامی
ahosseiniSun Jul 01, 2012 03:59 PM PDT
Believe in a democracy that leaders and representatives are controlled by members at all times.
Interesting impact this "symbolic court" has been having already
by Roozbeh_Gilani on Sun Jul 01, 2012 03:50 PM PDTIt looks like that this symbolic "court", doing nothing but exposing the heinous murders of tens of thousands of defenceless poilitical prisoners by the islamist regime during 1980's , through eye witness statements, has clearly released the ants in the pants of the murderers back in Tehran and their west residing moftkhors of mouth pieces!
I am looking forward to the next session at Hague, and even more, the real court in Tehran after the regime of the filthy thieves and murderers of islamic Republic is overthrown by the Iranian people.
The Iranian people's message to the Islamic Murderers is loud and clear: You can run, but you can not hide.....
None should not do anything against Iranian citizen!
by long live Iran on Sun Jul 01, 2012 03:36 PM PDTWhat is the consequenses of this court? Definitly more sanction, more unemployment and more probably a war against Iran will be some.
So more blood for justice?
Without a doubt what has happened in 60s must be justiced but having it now is the most horrible mistake that any Iranian can do.
Long Live IRAN for Ever.
I don't claim to be an organization
by Anonymous Observer on Sun Jul 01, 2012 04:02 PM PDTAnd I'm not asking for endorsements. You are / do. Why should anyone endorse an anonymous group? You could be Ayman Alzawahiri for all we know (you're probably a big fan of him anyway).
And if Code Pink endorsed an organization before finding out who's behind an anonymous, poorly designed website, they must be dumber than you think we are. Plus, how do we know you didn't just make that up? From your so far brief appearance under this new username you haven't shown a great enthusiasm for truth.
PS- REAL professional organizations don't get mad when people ask them for the names of their organizers, and don't respond with personal attacks.
PSS- Your "boycott Israel" calls didn't go so well the last time you tried it under the other username. It's not gonna work this time either--and setting up a phony website is not gonna increase your chances of success. Plus, you may want to start the boycott first, by boycotting your computer, which I am sure has an Intel processor in it.
هیچ رژیمی با بمباران هوائی سقوط نمی کند.
ZendanianSun Jul 01, 2012 03:19 PM PDT
اوضاع سیاسی ایران، گفتگو با صلاح مازوجی: کشمکش بر سر برنامه هسته ای ایران (۲)
//komalah.org/farsi/soxan/7125.html
جمهوری اسلامی در دراز مدت بدل شدن به یک قدرت برتر منطقه ای را کلید اصلی حل بحران اقتصادی سرمایه داری ایران و تأمین هژمونی بر بخش های مختلف بورژوازی ایران می داند. این رژیم رمز دستیابی به این اهداف را در تبدیل شدن به یک قدرت اتمی می بیند.
اما تلاش رژیم برای دستیابی به این اهداف خط قرمز هایی هم دارد. اگر چه حملات محدود نظامی و بمباران تأسیسات هسته ای و یا مراکز نظامی رژیم محتمل است. اما سران رژیم این نوع عملیات ها را خطری برای بقاء خود نمی دانند. آنها می دانند هیچ رژیمی با بمباران هوائی سقوط نمی کند. در عراق هم تا زمانی که تانک های آمریکائی وارد خیابان های بغداد نشدند رژیم صدام سقوط نکرد. اما بنا به دلایل عینی و قابل فهم آمریکا نقشه لشکرکشی به ایران و برپایی یک جنگ تمام عیار را ندارد. در شرایطی که آمریکا به دلیل افول قدرت اقتصادی و کسر بودجه ای بیش از یک تریلیون و 500 میلیارد دلار مجبور است نیروهایش را قبل از موعد از افغانستان عقب بکشد و برای تأمین هزینه انتقال پایگاه تفنگداران دریایی اش از جزیره "اوکیناوا" در جنوب ژاپن، دولت این کشور را سرکیسه کند، توان تأمین بودجه یک جنگ به مراتب پر هزینه تر در ایران را ندارد. در شرایط کنونی سیاست آمریکا سرنگونی جمهوری اسلامی نیست و نقشه ای برای جایگزینی آن ندارد. آمریکا تنها زمانی به پای برنامه ریزی برای جایگزینی رژیم می رود که سرنگونی آن زیر ضرب اعتراضات توده ای به یک امر بی بازگشت تبدیل شود. نشست و برخاست مأموران درجه چندم وزارت خارجه آمریکا با سران برخی از احزاب و نیروهای اپوزیسیون بورژوایی ایران و چراغ سبز نشان دادن به "پروژه های آلترناتیوسازی آنان" فعلا در چهار چوب سیاست تیم خاورمیانه ای وزارت خارجه آمریکا برای فشارسیاسی و دیپلماتیک به جمهوری اسلامی قابل توضیح است. آمریکا ماندگاری رژیم جمهوری اسلامی پر و بال قیچی شده را بر واگذاری ایران به روند رویدادها و آینده ای نامعلوم ترجیح می دهد.
It is a worse timing for such a court.
by long live Iran on Sun Jul 01, 2012 03:16 PM PDTWhat happened in 60s is a shame and must be justiced in proper time and in Iran when there is a democratic goverment. but posing it in a court in such a crucial time to all Iranian is stebing Iranian from back and helping to more sanction and attacking to Iran which everybody knows who and which groups are supporting it. History will judge us for what happened in 60s and what we are doing now. So please be careful.
Long Live IRAN for Ever.
Following your so-called
by Divest from War pledge ca... on Sun Jul 01, 2012 02:40 PM PDTFollowing your so-called "logic" one would have to conclude that antiwar groups like CodePink, Veterans for Peace and Jewish Voice for Peace have fallen under the thumb of the Islamic Republic:
//www.divestfromwar.org/endorsements
Besides, given your own hidden status ("Anonymous Observer" is the most origingal name you could come up with?) you should not be making any demands of transparency.
Oh brother...another phony "peace loving" "organization"....
by Anonymous Observer on Sun Jul 01, 2012 01:44 PM PDTThat seems to be the new trend with IR supporters: showing up as organizations,
DFWPC: You appear to be another foam at-the-mouth, divert attention from Iran and talk about Israel former IC user. Who are you? A reputable organization has its board memebrs, directors, etc. listed on its website. Why is your "organization" anonymous?
It seems as if you're another incarnation of this phony organization:
//iranian.com/main/member/cim
or perhaps this one:
//iranian.com/main/member/niloufar-parsi
But feel free to prove me wrong. List your "organization"'s board members, directors, address, etc. so that we can properly sign your [phony] "pledge."
The risk of an attack on Iran is real
by Divest from War pledge ca... on Sun Jul 01, 2012 12:03 PM PDTIndependent of disagreements among Iranian exile organizations (large and small), there is a real risk of a military attack on Iran, and anyone who thinks that a bombing campaign will result in the flowering of democracy in the country is dillusional.
We need to separate the issue of democracy and human rights from the issue of Israel's threats to attack Iran.
Let's face it Natan-Yahoo doesn't really care about the people of Iran. He has his own agenda, and if it leads to more repression in Iran, he doesn't really care.
Most Iranians inside and outside the country (with the possible exception of a few MEK groupies) probably agree that bombs falling on Iran is a bad idea all around. If you agree, please help prevent this war, by pledging to BOYCOTT ISRAEL IF IT BOMBS IRAN:
//www.divestfromwar.org
Dear Ms. Majedi
by JustAnIranian on Sat Jun 30, 2012 09:18 AM PDTThis monstrous regime has done many Iranians wrong. Killing any person the way they did is wrong, whatever their beliefs.
Iran will only find peace when we all learn to be fair. Whoever critisizes this court has not understood the basics of democracy and tolerance.
هر کار مثبتی که انجام بدهی بالاخره یک جایش به یکی بر میخورد.
MehrbanSat Jun 30, 2012 06:39 AM PDT
خانوم عزیز حمله به ایران یا نه برنامه و جریان خودش را طی میکند. در مورد جنایانت دهه شصت، این اولین بار است که مردم ما میتوانند به یک دادگاه بروند و بگویند که چه بر سر فرزندانشان آمده، که چطور فرزندان جوانشان را به جرم پخش اعلامیه به دار کشیدهاند تجاوز کردند و کشتند. این اولین بارییست که این پدر و مدارها خواهر برادر دوستها میتوانند بیاند و در یک جلسه عمومی از جنایتهایی که به سر یک نه دو نسل آمده اند صحبت کنند. شما میایید یک موضوع بی ربط را پیش میکشید و موی دماغ آنها میشوید. از نظر من رسیدگی به جنایات دهه شصت یکی از مهمترین و با اصول ترین کار هائیست که تا بحال در خارج از ایران برای آزادی ایران انجام شده است.
خجالت هم خوب چیزیه
ZendanianFri Jun 29, 2012 03:20 PM PDT
حمایت به اصطلاح "حزب" شما از تحریم های اقتصادی و "کمک" گرفتن حزب شما از همه جا :منابع "غیبی" و غیر غیبی، و اعلام علنی خالی از اشکال بودن "کمک" گرفتن ها، همه اینها جاده صاف کن حمله نظامی نیست، ولی سندیت دادن به جنایتهای ج. ا. میشه "جاده صاف کن".
پر واضح است که به اصطلاح "حزب" (چند نفره) شما با بضاعت ناچیز "تشکیلاتی" اش توانایی سازماندهی چنین کاری را ندارد.
فرقه گرایی هم سنتی است در بین مثلا "حزب" شما که "با خون اندرون شد و با جان بدر شود".
پس "چه باید کرد؟" تهمت و افترای بی اساس و غیر اخلاقی به هر کس و هر چیزی که عرضه انجام کاری در خور تقدیر دارد.
خجالت هم خوب چیزیه.