فیلم « پرویز» و سناریویی برای آینده ایران

تصویر ایران عزیز با قدرت تمام


Share/Save/Bookmark

فیلم « پرویز» و سناریویی برای آینده ایران
by ونداد
18-Oct-2012
 

در یک روز پاییزی تورونتو و در یک جمع خصوصی، فیلم سینمایی «پرویز» به کارگردانی مجید برزگر را دیدم. فیلمی که این روزها مشغول کسب جوایز از فستیوال های مهم دنیا است. سعید آرمند تهیه کننده ایرانی- کانادایی، در آغاز فیلم از لحظات تلخ و شیرین ساختن فیلم مستقل در ایران گفت و فیلم شروع شد.

از‌‌ همان ابتدای نمایش یک احساس غریزی به من می‌گفت که همه چیز در این فیلم فرق می‌کند. فیلم با تصاویر درشت صورت و بدن «پرویز» که بدون هیاهو، بینندگان را به درون زندگی خصوصی او می‌کشاند توانست اضطرابی نابهنگام ایجاد کند. تنها حربه‌ام این بود که هر چه زود‌تر سبک فیلم را تشخیص دهم تا خیالم از بابت اول و آخر فیلم راحت شود.

اما خبری از چکمه‌های گمشده کودکان که پس از موفقیت سبکِ فیلم‌های «بادبادک سفید» فراگیر شده بود نبود. نشانه‌های سینمای بازیگران غیرحرفه ایی و قدم زدن‌های طولانی در طبیعت از نوع سینمای «زیر درخت زیتون» را هم در خود نداشت. موردی هم پیدا نکردم که برایم یادآور فیلم‌های سمبولیستی قبل از انقلاب و «رگبار» گونه را تداعی کند.

نمی‌توانستم رد پای سردی و کندی رفتارِ لئون خانکلدیان که نقش «پرویز» را به شکل نفسگیری بازی می‌کرد در هیچ فیلم ایرانی جستجو کنم. این همه، با شروع بحرانی که داستان فیلم زیرکانه در برابرم نهاده بود باعث شد تا براضطراب مطبوعی که فیلم ایجاد کرده بود افزوده شود. همه امیدم این بود که شاهد تکرار حرکات دوربین، آدم‌ها و صحنه‌های مشابه در فیلم‌های دهه اخیر نظیر «در باره الی» و «هیچ» باشم. ولی «پرویز»، اثر مجید برزگر راه و سبک مخصوص خودش را داشت.

«پرویز» مرد مجرد میانسال، مهربان و متفاوت با بقیه ساکنین یک مجتمع مسکونی، دیگر نمی‌توانست با پدرش که قصد ازدواج داشت زندگی کند و باید از آن محله دور می‌شد. جدایی او توام بود با از دست دادن زندگی ساده و دور از هیاهویی که با آن خو کرده بود. «پرویز» بچه‌های مجتمع را به مدرسه‌‌هایشان می‌برد. در جمع آوری اجاره ماهیانه از ساکنین به شورای ساختمان کمک می‌کرد. در خشکشویی مجتمع مسکونی افتخاری کار می‌کرد و …

«پرویز» بهت زده و تنها، وقتی که از آخرین پناهگاه شخصی‌اش نیز محروم گشت و وقتی که ناچار شد شاهد دنیای بیرون از مجتمع مسکونی باشد هیچ چیز جز دزدی، تقلب و دروغ ندید.  پرویزِ از همه جا بریده، بدون اینکه اعلام کند انتقام را برگزید اما بر خلاف «قیصر»، کینه اش را متوجه همه کرد.

کم کم اضطرابم تبدیل به ترس شد. در برابر خودم‌‌ همان نگرانی‌های را دیدم که زندگی بحران زده و سرشار از بغض و نفرتِ ایران بر می‌انگیخت. «پرویز» به یکباره در برابر چشمانم با افسون سینما تبدیل شد به همه افراد و اقشاری که در درون ایران باهمه مصائب، هنوز سرشان به کار و زندگی گرم بود و مشکلات اجتماعی پیرامون را نادیده می‌گرفتند.

«پرویز» تبدیل شده بود به هزاران بازمانده معتادین و متخلفین اعدام شده در سراسر کشور، همه کسانی که نمی‌توانستند وام بگیرند و کار پیدا کنند. همه کسانی که پشت درهای دانشگاه ها ماندند. همه کسانی که امکان عاشق شدن و شادی‌های معمولی از آن‌ها سلب شده بود و اصلا به بازی گرفته نمی‌شدند.

کارگردان و نویسنده فیلم «پرویز»، با رندی فوق العاده، چشم پرویز را که از واگن زندگی به بیرون پرت شده بود باز می‌کنند. فیلم بدون هیج نوع اعلام هیجان انگیز، به «پرویز» صبور و ساکت، واقعیت‌هایی تلخی را نشان می‌داد که هیچ راه مصالحه برایش نمانده بود.

پرویز کاملا مستاصل شد. پرویز دست به انتقام کور و بی حساب و کتاب زد. او  حتی از کشتن سگ‌ها و گربه‌های مجتمع مسکونی هم نگذشت. پرویز هیچ رحمی به جامعه ایی که رحمی به او نداشت نکرد. پرویز از آن پس، نماینده خشمِ سرکوب شده اقشاری شد که هیچ انگیزه‌ای برای مهار تخریب خود ندارند. پرویز انقلاب فرانسه شد. پرویز تبدیل به یکی از سناریوهایی شد که امکانش در آیندهِ ایرانِ، غیرممکن نیست. سناریوی سرشار از خشونت، نفرت و کینه که قادر است این کشور کهنسال را هزار تکه نماید.

سالن نمایش فیلم را ترک کردم بدون آنکه ذره‌ای از نگرانی و اضطراب شگفت انگیزی که فیلم در من ایجاد کرده بود کاسته شود. فیلمی که توانست با قدرت تمام، یکی از سناریوهای خطرناک برای ایران عزیز را تصویر کند.

ونداد زمانی


Share/Save/Bookmark

Recently by وندادCommentsDate
با افتخار تمام سوئدی هستم
-
Oct 31, 2012
نقش فریب در عشق
3
Oct 13, 2012
بوسیدن چیست
-
Oct 10, 2012
more from ونداد