Date

مهاجر

داستانهای استانبول ۹

راه افتادیم به طرف کلانتری. دل تو دلم نبود

02-Oct-2012
من فوری وایسادم. رومو برگردوندم و به بچه‌ها که هنوز دنبال ما می‌اومدن اشاره کردم بیان جلو. بعد دستم‌رو دراز کردم و کیسه سیگارارو پس گرفتم. به ترکی به پلیسه گفتم: کارتت‌رو یه بار دیگه نشونم بده ببینم. >>>

POETRY

The Letter

for Mehdy

02-Oct-2012
We grow old far from each other,
You, there
Where shady trees lead to Philosophers' Way
With a tree house built by a playful forest ranger
And a little spring that talks to itself
And dry leaves that rustle under your feet>>>