اینم تقصیر من نبوده که اتاق خواب ننه بابام در نود و بوقی سال پیش، در شهری در ایران قرار داشته، و اون دو تا هم یه ذره عقل تو کله شون نبوده که اون شب بروند پاریس یا لندن یا کپنهاگ خاک بر سری شون را انجام بدن، همونجا هم ترکمون بزنند تا من بجای علی یا محمد، "میشل" یا "مایکل" یا بودم؟
>>>
بابام نمیدونست این فقره که داره او را از هم میدره!
>>>
نمی فهمم چرا وقتی کسی عقاب نیست، حتمن کلاغه، یا اگر کلاغ نیست، حتمن عقابه؟
>>>
دلم برای تمامی آن یوزها و پلنگ ها و گرگ ها و دزدها و متجاوزانی که پشت شاخ و برگ ها کمین نکرده بودند، تنگ می شود
>>>
اصلن تمام کسانی که من دوستشان ندارم، ضد انقلاب اند. باید محاکمه شوند. به من مربوط نیست که بعدش شمال می روند یا جنوب! بوق می زنند یا نمی زنند. مهم این است که من از آنها خوشم نمی آید! پس باید محاکمه شوند، محکوم شوند، و ..
>>>
"در این سرای بی کسی، کسی به در نمی زند ..."
>>>