مرثیه ای برای یک ضد قهرمان


Share/Save/Bookmark

bayramali
by bayramali
27-Jan-2008
 

وقتی در بین آن همه چهره مختلف معروف و غیر معروف دیدمش ٬چند لحظه ای طول کشید بشناسمش. و بعد شگفتی وجودم را گرفت. نه ! این بهروز وثوقی نیست ! با آن عصا و کت شلوار و پالتو بیشتر شبیه پدر خوانده های فیلمهای مافیایی بود تا کسی که روزگاری جوان اول سینمای ایران بود. ولی پیری به او هم رحم نکرده بود وموهایش سفید شده بودو صورتش چروکیده گرچه هنوزدر آستانه هفتاد سالگی آن شق و رقی و بلند قامتی را حفظ کرده بود.

بهروز وثوقی از جمله بازیگرانی بود که هیچوقت خاطره بازی آنها از سینمای ایران نمیرود. به کمک منوچهر والی زاده دوبلور سرشناس وارد صنعت گویندگی شد و همین تجربه سالهای دوبله باعث شد که از معدود بازیگرانی باشد که در فیلمها به جای خودش حرف می زند. بعدتر با فیلم "صد کیلو داماد"وارد بازیگری می شود ولی تا سال ۱۳۴۸ که کارگردان جوانی به نام مسعود کیمیایی به سراغش می آید .استعدادش کشف نمیشود. قیصر با داستان خاص خودش و با بازی فراموش نشدنی او بسیاری از سنتهای سینمای فارسی را به هم ریخت.تا آنروز جوان اول فیلمها که نه غم نان داشت و نه فکر نام بود ٬یک تنه کل شهر را بهم میریخت و حق آدم بدها را کف دستشان میگذاشت و دست آخر هم به وصال معشوق می رسید و همه چیز به خوبی وخوشی تمام می شد .ولی این بار یک آدم معمولی بود که به خونخواهی بلند می شد و دست آخر کشته می شد . این سبک بازی و شخصیت ضدقهرمان او تکرار شد. رد پای این ضدقهرمان تنها و تلخ اندیش را در فیلمهای زیادی می شود دید.ضد قهرمانی که گویا حتی خودش سرنوشتش را می داند و یک جورهایی بدش نمی آید کلکش کنده شود. وقتی قیصر در انتهای فیلم زخمی و تنها در انتظار پلیسهایی که به قطار متروکه نزدیک میشوند٬می نشیند. وقتی رضا موتوری در سکانس آخر خونین و خسته برای آخرین بار به سبک کشتی گیرها روی پل می رود تا پشتش به خاک نرسد٬ مرتضی فیلم طوقی وقتی میگوید"کفترباز جونشو واسه طوقیش میده" سید فیلم گوزنها که برای آخرین بار سعی می کند حداقل مثل آدم بمیرد٬ مجید ظروفچی فیلم سوته دلان که نشان می دهد عشق دیوانه و عاقل نمی شناسد هرچند که "همه عمر دیر برسد" لمپن فیلم کندو که برای اثبات خودش تا آخر و حتی پای جانش می ایستدوحتی شخصیتهای که از ادبیات می آمدند مثل داش آکل هدایت یا زار ممد چوبک و.... همه و همه یک مشخصه و سبک مشترک داشت ٬سبکی که مخصوص بهروز وثوقی بود ٬ سبکی که بعدها مورد تقلید بسیاری از بازیگران حتی بازیگران بزرگی مثل خسرو شکیبایی و پرویز پرستویی قرار گرفت. طرز بازی که بهروز وثوقی بدون دیدن کلاس یا دوره خاصی آنرا کشف کرده بود. و بعد ناگهان ماجرای انقلاب پیش آمد و تبعید خود خواسته و مثل هر هنرمند دور از وطن رو به نزول رفتن و کار نکردن آنهم در سن چهل سالگی که می تواند اوج دوره فعالیت و درخشش یک بازیگر باشد و دوباره همان قصه قدیمی و افسوس و افسوس و........

خودش آنشب وقتی با چند نفر از جوانهای هنرمند امروز صحبت می کرد٬ می گفت : ما ها کوره راه رفتیم٬ به بیراهه . شاید بهترین و گویا ترین کلام برای تعریف او همان آهنگی بود که با موسیقی بی مانند منفرد زاده و شعر شهیار قنبری و صدای همیشه خسته فرهاد مهراد در فیلم رضا موتوری می شنویم. وقتی آخرین کلمه شعر و صدای فرهاد در ناله باد و صدای سازها گم می شود:

با لبهای تشنه/به عکس یه چشمه/نرسید تاببینه/قطره..قطره..قطره آب..قطره آب

در شب بی تپش/ اینطرف ٬اونطرف/می افتاد تا بشنفه/صدا٬صدا٬ صدای پا٬ صدای پا......


Share/Save/Bookmark

more from bayramali
 
jamshid

He was the best

by jamshid on

Let's wait until he pases away, and only then celebrate him, just as we did with Fardin. I can't believe that no body in the acting circles has bothered to celebrate his accomplishments while he is still alive.

The only ones who payed tribute to him were Dariush and Ebi, the singers, in a concert when Behrooz was present, which I saw in a google video.

Pathtetic.


Orang Gholikhani

he was and is one of the greatest

by Orang Gholikhani on

Yes he is and also in another style another great one is Parviz Sayade.

We should apreciate and recognize our artists when they are still alife.

Vive Behrooze Vessoghi and Parviz Sayad