دل نگرانی ‌ها : در زنجیری از سروده‌ها


Share/Save/Bookmark

M. Saadat Noury
by M. Saadat Noury
15-Aug-2012
 

 

آرزو می‌کندم شمع صفت پیش وجودت
که سراپای بسوزند من بی سر و پا را
چشم کوته نظران بر ورق صورت خوبان
خط همی‌بیند و عارف قلم صنع خدا را
همه را دیده به رویت نگرانست ولیکن
خودپرستان ز حقیقت نشناسند هوا را : سعدی

طالب لعل و گهر نیست وگرنه خورشید
همچنان در عمل معدن و کان است که بود
کشته ی غمزه خود را به زیارت دریاب
زان که بیچاره همان دل‌نگران است که بود
حافظا بازنما قصه خونابه چشم
که بر این چشمه همان آب روان است که بود : حافظ

امروز فغان عاشقان را
بشنو که تو را زیان ندارد
هر سو نگران تست دل‌ها
وان سو که تویی گمان ندارد : مولوی

کو عمر؟ که داد عیش بستانم از او
کو وصل؟ که درد هجر بنشانم از او
کو یار؟ که گر پای خیالش به مثل
بر دیده نهد دیده نگرانم از او : خاقانی

عزیزم کاسه چشمم سرایت
میون هر دو چشمم جای پایت
از اون ترسم که غافل پا نهی باز
نشینه خار مژگونم به پایت : بابا طاهر
 
این گردنی ، که گم شده در تن
وان دیده ای ، که نور سحر داشت
روزی ، غرور برتری اش بود
روزی ، به آفتاب نظر داشت
سودای او ، که فتح جهان بود
چون برفی از درخت ، فرو ریخت
گویی ، شکوفه های مرادش
از هول باد سخت ، فرو ریخت
خوب و بد آنچه داشت ، ز کف داد
جز جسم پیر و جان جوان را
از مهر و مه ، به وام طلب کرد
چشمی به روز و شب نگران را
روز آمد و سپیده دمش را
بر تار تار موی وی افشاند
شب ، رنگ طره ی سیه اش را
در چشم آرزوی وی افشاند ... : نادر نادرپور

بی بی جون قصه می گفت حرفای سر بسه می گفت
قصه سبز پری زرد پری قصه سنگ صبور، بز روی بون
قصه دختر شاه پریون، شما ئین اون پریا! اومدین دنیای ما
حالا هی حرص می خورین، جوش می خورین، غصه خاموش می خورین
که دنیامون خال خالیه، غصه و رنج خالیه؟
دنیای ما قصه نبود پی غم سر بسته نبود
دنیای ما عیونه هر کی می خواد بدونه:
دنیای ما خار داره بیابوناش مار داره
هر کی باهاش کار داره دلش خبردار داره!
دنیای ما بزرگه پر از شغال و گرگه!
دنیای ما - هی هی هی !عقب آتیش - لی لی لی!
آتیش می خوای بالا ترک تا کف پات ترک ترک
دنیای ما همینه بخوای نخواهی اینه!
خوب، پریای قصه! مرغای شیکسه!
آبتون نبود، دونتون نبود، چائی و قلیون تون نبود؟
کی بتونه گفت که بیاین دنیای ما، دنیای واویلای ما
قلعه قصه تونو ول بکنین، کارتونو مشکل بکنین؟
پریا هیچی نگفتن، زار و زار گریه می کردن پریا
مث ابرای باهار گریه می کردن پریا... : احمد شاملو

شب در اعماق سیاهی ها ، مه چو در هاله ی راز آید
نگران دیده به ره دارم ، شاید آن گمشده باز آید
سایه ای تا که به در افتد ، من هراسان بدوم بر در
چون شتابان گذرد سایه ، خیره گردم به در دیگر
همه شب در دل این بستر، جانم آن گمشده را جوید
زین همه کوشش بی حاصل،عقل سرگشته به من گوید
زن بدبخت دل افسرده ، ببر از یاد دمی او را
این خطا بود که ره دادی ، به دل آن عاشق بد خو را
آن کسی را که تو می جویی،کی خیال تو به سر دارد
بس کن این ناله و زاری را،بس کن او یاردگر دارد: فروغ فرخزاد

یادم آید ، تو به من گفتی از این عشق حذر کن
لحظه ای چند ، بر این آب نظر کن
آب ، آیینه ی عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی از این شهر سفر کن
با تو گفتم ، حذر از عشق ؟ ندانم
سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم ... : فریدون مشیری
 
با چه دلشوره و بیمی ، نگرانم من
این همه ، با هم بیگانه
این همه ، دوری و بیزاری
به کجا ، آیا خواهیم رسید آخر ؟
و چه خواهد آمد بر سر ما ، با این دلهای پراکنده ؟
بنشینیم و بیندیشیم : امیر هوشنگ ابتهاج
 
مردم از درد و به گوش تو ، فغانم نرسید
جان ز کف رفت و به لب ، راز نهانم نرسید
گرچه افروختم و سوختم و دود شدم
شکوه از دست تو هرگز به زبانم نرسید
به امید تو چو آیینه نشستم همه عمر
گرد راه تو ، به چشم نگرانم نرسید
غنچه ای بودم و پر پر شدم از باد بهار
شادم از بخت ، که فرصت ، به خزانم نرسید
من از پای در افتاده به وصلت چه رسم
که به دامان تو ، این اشک روانم نرسید
آه ! آن روز که دادم به تو آیینه ی دل
از تو این سنگ دلی ها ، به گمانم نرسید
عشق پاک من و تو ، قصه ی خورشید و گل است
که به گلبرگ تو ای غنچه ، لبانم نرسید : دکتر شفیعی کدکنی
 
ترا بیمار و در بستر ، نه بینم
تبی سوزان تن ات در بر ، نه بینم
ترا خواهم درون جامه ای شیک
شکنج چا د رت برسر ، نه بینم
خرو شان خواهم ات چون موج دریا
خموش و ساکت و مضطر ، نه بینم
ترا خواهم خوش وشا دا ن و مسرور
ترا بیمار و در بستر ، نه بینم

دکتر منوچهر سعادت نوری
 
مجموعه‌ ی گٔل غنچه‌های پندار

About this Blog


Share/Save/Bookmark

more from M. Saadat Noury
 
All-Iranians

من هنوزم نگرانم که تو حرفامو ندونی

All-Iranians



M. Saadat Noury

نگرانم

M. Saadat Noury


Dear AI   Thank you for the poem; please accept this in return

 دلکش : نگرانم  //www.youtube.com/watch?v=DQj73UQTKa8


All-Iranians

نگران سپیده دم

All-Iranians


 

شاعر نگران سپیده دم
 رو به شمال کائنات زمزمه می کند : منوچهر آتشی
 //www.jasjoo.com/books/new-poems/manouchehr_atashi/51/1429