گلچینی از سروده های "پورسینا" فیلسوف و پزشک نامدار ایران


Share/Save/Bookmark

M. Saadat Noury
by M. Saadat Noury
06-Sep-2012
 

 


 
پور سینا ، مشهور به ابن سینا و شیخ الرئیس ابو علی سینا که در سال ۳۵۹ خورشیدی در بخارا به دنیا آ مد و در سال ۴۱۶ خورشیدی در همدان درگذشت ، یکی از فیلسوفان و پزشکان نامدار ایران است. و ی به ویژه با آثار برجسته اش در زمینه ی فلسفه ارسطویی و پزشکی ، اهمیت و شهرت بسیار در جهان دارد
 
پور سینا در شعر و ادبیات نیز دست داشته و اشعار زیبا و دلپذیری به زبان های فارسی و عربی سروده‌ و حتی قصیده هایی پیرامون مسایل علمی ساخته‌است. برخی از اشعاری که به زبان فارسی از او روایت کرده‌اند ، به نام دیگران نیز آمده‌ است و با توجه به اسلوب و معانی آن‌ها باید در انتساب این اشعار به پور سینا اندکی تردید روا داشت.  
درگاهی کرمانی در نوشتار ارزنده ای زیر عنوان "اشعار ابن سینا" با اشاره به شیخ الرئیس ابوعلی سینا چنین می نگارد: "شیخ در سرودن اشعار عربی و پارسی مفلق و مبدع بوده و قوت‌ طبع و حسن قریحه خداداد با ترصیعات علمی و تصرفات دقیقه فلسفی را باهم جمع نموده الا اینکه اشعار پارسی او که از دست‌برد زمانه محفوظ مانده بسیار کم و اشعار عربی او بالنسبه بیشتر است". با یکدیگر ، گلچینی از سروده های پور سینا را در این وبلاگ مطالعه و مرور می کنیم

١- فوائد باده
غذای روح بود باده ی رحیق الحق/‌ که رنک و بوش کند رنک و بوی کل رادق
عقیق پیکر و یاقوت‌فام و لعل‌سرشت‌/ همای گردد اگر جرعه‌ای بنوشد بق‌
بطعم تلخ چو بند پدر و لیک مفید/ به نزد جاهل باطل به نزد دانا حق
حلال گشته به تجویز عقل بر دانا/ حرام گشته بفتوای شرع بر احمق
می از جهات جهال شد به شرع حرام‌/ چو ماه کز سبب منکران دین شد شق
شراب را چه گنه زانکه ابلهی نوشد/ زبان به هرزه گشاید دهد به باد ورق‌
غلام آن می صافم که بر رخ جانان‌/ به یک دو کاسه به بارد هزارگونه عرق‌
چه درچکد بمیان قدح ز حلق کدوی‌/ ز لحن باربدی‌ وشتر آید آن لق‌لق‌
چو بو علی می ناب ار خوری حکیمانه‌
به حق‌حق که وجودت شود به حق ملحق
 
٢ - طاعت و معصیت
بنا بر نوشتاری در لغت نامه ی دهخدا : " فیلسوف دانا شیخ الرئیس در بدایت حال آنگاه که هنوز بر مدارج کمالات چنانچه باید ارتقاء نجسته بود وقتی به مجلس ابوسعیدبن ابوالخیر درآمد و بر زبان آن عارف کامل سخنی ازطاعت و معصیت گذشت و حرمان اهل عصیان و عفو و غفران خداوند از نکال و حرفی در میان آمد شیخ الرئیس این رباعی را در مجلس بگفت:
 
مائیم به عفو تو تولا کرده
وز طاعت و معصیت تبرّا کرده
آنجاکه عنایت تو باشد باشد
ناکرده چو کرده کرده چون ناکرده
 
ابوسعید در جواب آن رباعی بدیهة برگفت:
 
این نیک نکرده و بدی ها کرده
وانگاه خلاص خود تمنا کرده
بر عفو مکن تکیه که هرگز نبود
ناکرده چو کرده کرده چون ناکرده
 
٣ - تا اوج_ زحل
از قعر_گل_سیاه ، تا اوج_ زحل
کردم همه مشکلات_ گیتی را ، حل
بیرون جستم زقید_ هر مکر و حیل
هر بند گشاده شد ، مگر بند_ اجل
 
رباعی "تا اوج_ زحل" در مجمع الفصحا و پاره‌ای نسخه‌ های خطی به نام شیخ ثبت‌ شده است ولی فیتزجرالد در ترجمه ی رباعیات خیام به انگلیسی این رباعی را از خیام‌ دانسته است. پرفسور برون در کتاب طب عربی در ضمن شرح حال شیخ با اشاره به عقیده فیتزجرالد و نقل ترجمه ی انگلیسی ، جانب مجمع الفصحا را ترجیح داده است‌. درگاهی کرمانی بر این اندیشه است که : "سبک و مدلول رباعی نیز بمذاق شیخ که طبیب حاذق بوده است می سازد ، نه‌ با شیوه ی خیام که حکیم الهی و ریاضی‌دان بوده است". 

٤ - کفر و ا یما ن
کفر چو منی گزاف و آسان نبود
محکم تر از ایمان من ایمان نبود
در دهر چو من یکی و آن هم کا فر
پس در همه دهر یک مسلمان نبود
 
 
۵ - قصیده ‌ای از پور سینا به زبان عربی
بر پایه ی نوشتاری در لغت نامه ی دهخدا : " تاج الملک در ایام شمس الدوله در سلک امرای وی منسلک بود چون پسرش تاج الدوله بر مسند حکمرانی جای گرفت و دست وزارت بر اومسلم شدنظر به کینه ٔ دیرینه ای که از شیخ الرئیس در دل داشت درحضرت تاج الدوله از شیخ الرئیس سعایت برد و شکایت آغاز کرد که وی را با علاءالدوله کاکویه در نهانی مراسلات و مفاوضات است . آن سخنان بر تاج الدوله اثر کرده بفرمود تا شیخ را گرفته به زندان برند. جمعی درصدد برآمدند و در هرجا گمان رفتی ، میرفتند. آخرالامر گروهی از معاندین وی گماشتگان تاج الملک را به خانه ٔ ابوغالب عطار دلالت کردند و ناگهان به خانه ٔ ابوغالب درآمده شیخ را بند کرده به قلعه ٔ بردان بردند. نقل است که چهارماه در آن قلعه بماند و درآن ایام که هنگام سجن وسجین او بود، فراغ وقت را غنیمت شمرده بعض اجزاء شفا را که ناتمام مانده بود به اتمام برد و تاب هدایه و رساله ٔ حی بن یقظان را نیز در آن قلعه تصنیف کرد و قصیده ای در شرح حال خود که یک بیت آن این است انشاد فرمود:
 
دُخُولی فی الیقین کما تراه
و کُل ّ الّشک فی امر الخُروُج"
 
متن نسبتا کامل این قصیده را ضمن نوشتار بسیار جالب و خواندنی پژوهشگر ارجمندزنده یاد دکتر عباس زریاب خوئی ، با عنوان "قصیده‌ای از ابن سینا"در تارنمای پایگاه مجلات تخصصی نور می توان یافت
 
۶ - قصیده ی شکوه از خویش
لغت نامه ی دهخدا همچنین در شرح زندگی پور سینا اشاره می کند که : " یکچند آن حکیم بزرگ در ملازمت قابوس بسر برد قضا را در آن ایام اهل مملکت بر قابوس شورش کرده نوائر فتنه چنان اشتعال یافت که از هیچ تدبیر خاموش نشد. بساط سلطنت پامال و خود او دستگیر آمده در یکی از قلاع بسطام که موسوم به خناشنک بود او را به قید حبس آوردند و بعد از چند روز مقتول گشت ... پس به ناگزیر شیخ از جرجان با عجلت تمام بیرون شده طریق دهستان پیش گرفت و مدتی در آن سرزمین اقامت و به تألیف کتاب اشتغال جست و پس از چندی بیمار و ناتوان به ساحتساحت جرجان معاودت کرد و در شکوای خویش قصیده ٔ غرائی که یک بیتش این است بیاورد:
 
لَمّا عَظمْت فَلیس مِصر واسعی
لَمّا غَلاثمنی عدمِت الُمشتری
 
٧- عمل رهروان چالاک
زمنزلات هوس گر برون نهی قدمی
نزول در حرم کبریا توانی کرد
ولیک این عمل رهروان چالاک است
تو نازنین جهانی کجا توانی کرد
 
٨ - مو شکافی
دل گرچه درین بادیه بسیارشتافت
یک موی ندانست ولی موی شکافت
اندر دل من هزار خورشید بتافت
آخر به کمال ذره ای راه نیافت
 
٩ - معمای جهان
روزکی چند ، در جهان بودم/ بر سر خا ک ، با د پیمودم
ساعتی لطف و لحظه‌ای در قهر/ جان پاکیزه را بیا لودم
باخرد را به طبع کردم هجو/ بی خرد را به طمع بستود م
آ تشی بر فروختم از دل/ و آ ب دیده ، ازو بپا لودم
با هوا های حرص و شیطانی/ ساعتی شادمان ، نیاسودم
آخر الامر ، چون بر آمد کار/ رفتم و تخم کشته بدرودم
کـس نداند که من ، کجا رفتم/ خود ندانم ، که من کجا بود م
 
١٠ - هیچ معلوم نشد
در پرده سخن نیست ، که معلوم نشد
کم ماند ز اسرار ، که مفهوم نشد
در معرفتت چو نیک فکری کردم
معلومم شد ، که هیچ معلوم نشد

١١ - حضرت علی امام اول شیعیان
دانشنامهٔ آزاد ویکی‌پدیا در مجموعه ی "علی در ادبیات فارسی" و تارنمای محمد علی صولی ، سروده ی زیر را به پور سینا نسبت داده اند:
 
به گردون ابرش از رحمت ، برآمد از دل دریا
که دریا شد از آن صحرا ، که صحرا شد از آن دریا
زبان بگشود سوسن ، چون بشیر از مژده ی یوسف
زحسرت چشم نرگس ، همچنان یعقوب شد بینا
علی_ عالی_ اعلا ، ولی_ والی_ والا
وصی سید بطحا، به حکمش جمله ما فیها
قوام جسم را جوهر، زمانی روح را رهبر
کلام نیک پیغمبر، ولی ایزد دانا
حدیثی خاطرم آمد که می‌فرمود پیغمبر
به اصحابش شب معراج سر لیله الاسرا
به طاق آسمان چهارمین، دیدم من از رحمت
هزاران مسجدی اندر درون مسجد اقصا
به هر مسجد هزاران طاق، هر طاق محرابی
به هر محراب صد منبر، به هر منبر علی پیدا
به پیغمبر چو بشنیدند اصحاب این سخن گفتند
که دیشب با علی بودیم، جمله جمع در یکجا
تبسم کرد سلمان، این سخن گفتا به پیغمبر
به غیر از خود ندیدم هیچ کس، در نزد آن مولا
اباذر گفت با سلمان به روح پاک پیغمبر
نشسته بودم اندر خدمتش در گوشه‌ای تنها
که ناگه جبرئیل آمد، سلام آورد براحمد
که‌ ای مسند نشین بازگاه قرب او ادنا
اگرچه بر همه ظاهر شدم بر صورتی، اما
ولیکن از همه بگذشت، با ما بود در بالا

١٢ - مهر_ علی‌
تا باده ی عشق ، در قدح ریخته‌اند
و ندر پی عشق ، عاشق انگیخته‌اند
با جان و روان بو علی ، مهر_ علی‌
چون شیر و شکر ، به هم درآمیخته‌اند
 
١٣ - نادان ها و دانایان
با این دو سه نادان که چنان می دانند
از جهل که دانای جهان ایشانند
خر باش که از خری ایشان بمثل
هر گونه خر است کافرش می خوانند
 
١٤ - "می" طلبی‌
می‌ ، حاصل عمر جاودانی است ، بده
سرمایهٔ لذت جوانی است ، بده
سوزنده چو آتش است بر بس غم
سازنده چو آب زندگانی است ، بده

با نگاهی به گلچین تقدیمی ، به خوبی می‌توان به توانایی و تسلط پور سینا در سخنوری و سرایندگی پی برد. بسیاری بر این باورند که وی نه تنها فیلسوف و پزشک ، بلکه یکی از سخنورآن نامدار ایران بود
 
در سروده ی "هویت در مکان است" ، نگارنده به کتاب های "قانون" و "شفا" ، دو اثر معروف و جاودانه ی "پور سینا" اشاره دارد

هویت در مکان است
من نمی گویم چنان ، یا این چنینم
‌کیستم من ، زاده ی ايران زمینم
کشور ا فسانه‌ ها ی با ستا نی
خطه ای ، من برتر از ايران نبینم
یا دگا ری از تمدن ‌های ‌ا یلا م
مانده ا یمن از گزند چرخ ا یا م
مهد مانی ، مرز مزدک ، بوم زرتشت
سرزمین حا فظ و ‌رومی و خیا م
وادی فردوسی توسی ست آن
اوکه با شهنا مه کرد ايران به‌ نا م
یا که سینا آن خرد مند مهین
صا حب قانون ، شفا ی برترین
یا همان نقطه که سعدی آفرید
تا گلستان ، بوستان آمد پدید
ما من ا فشین و با بک ، ما زیا ر
مهبط حلا ج ، مرد ی سربد ار
یا همان منزلگه ستار آزادی طلب
اسعد و صمصام وباقر، یپرم عیسی نسب
یا سرای مرد می برجسته و والا تبار
نام آنها را نیارم چونکه ازحد بی شمار
جابجایش‌ ، سبز و خرم دلگشاست
آسما نش ، پا ک و آبی با صفاست
خطه ای را ، خوشتر از ايران نبینم
‌کیستم من ، زاده ی ايران زمینم : دکتر منوچهر سعا دت نوری
 
منابع و مآخذ
ابن سینا : تارنمای لغت نامه ی دهخدا
اشعار ابن سینا : نوشتاری از درگاهی کرمانی ، تارنمای پایگاه مجلات تخصصی نور
اشعار مذهبی : تارنمای محمد علی صولی
پور سینا : نوشتاری از همین نگارنده ، تارنمای ایراندخت
علی در ادبیات فارسی : تارنمای دانشنامهٔ آزاد ویکی‌پدیا
قصیده‌ای از ابن سینا : نوشتاری از دکتر عباس زریاب خوئی


مجموعه‌ ی گٔل غنچه‌های پندار

About this Blog

 


Share/Save/Bookmark

more from M. Saadat Noury
 
M. Saadat Noury

Thank you all

by M. Saadat Noury on

WHO visited this thread; special thank goes to FN who posted a poem.


Friendly Notes

آن پور سینا

Friendly Notes


 

چه خوشبخت بوده است آن پور سینا
که "کفر" می گفته ، با چشمان بینا