Ode to a Beautiful Nude
With a chaste heart - with pure eyes - I celebrate your beauty.
Holding the leash of blood so that it might leap out
and trace your outline while you lie down in my Ode
As in a land of forests or in surf,
in aromatic loam or in sea music
Beautiful nude -
Equally beautiful your feet
arched by primeval tap of wind and sound.
Your ears, small shells of the splendid American sea.
Your breasts, a level plenitude fulfilled by living light.
Your flying eyelids of wheat, revealing or enclosing
The two deep countries of your eyes.
The line your shoulders have divided into pale regions
Loses itself and blends into the compact halves of an apple,
Continues, separating your beauty down into two columns
Of burnished gold... fine alabaster
To sink into the two grapes of your feet
Where your twin symmetrical tree burns again and rises ..
Flowering fire... open chandelier,
a swelling fruit over the pact of sea and earth.
From what materials? agate? quartz? wheat? Did your body come together?
Swelling like baking bread to signal silvered hills.
The cleavage of one petal, sweet fruits of a deep velvet
until alone remained, astonished
the fine and firm feminine form.
It is not only light that falls over the world,
Spreading inside your body it΄s suffocated snow...
So much as clarity...taking it΄s leave of you
As if you were on fire from within.
The moon lives in the lining of your skin.
Pablo Neruda
nudity
I prefer the chapstick
to the lip stick.
I have nothing to hide
while the red stained ladies and gents have little to show
Carrie Ross
Public nudity is illegal in the national forest
for the forest has no eyes
but dirty men do
and dirty men run the world, run it dirtily
and when dirty men get naked
it is only to put dirt on someone, usually of the opposite sex.
Unknown Poet
من دلق گرو کردم عریان خراباتم
خوردم همه رخت خود مهمان خراباتم
ای مطرب زیبارو دستی بزن و برگو
تو آن مناجاتی من آن خراباتم : مولوی
ندونم لخت و عریانم که کرده/ خودم جلاد و بیجونم که کرده
بده خنجر که تا سینه کنم چاک/ ببینم عشق بر جونم چه کرده
باباطاهر عریان
چون برآمد آفتاب از مشرق پیراهنش
ماه رقاصی کند چون ذره در پیرامنش
از لباس بخت عریانم و گرنه کردمی
دست در آغوش او بیزحمت پیراهنش
دست بختم برفشاند آستین تا ساق عرش
گر بگیرد پای او گردم به سر چون دامنش
نرگس اندر بوستان رخسارهٔ او دید و گفت
حال بلبل بین و با گل عمر ضایع کردنش : سیف فرغانی
تن بی جانم و جانم توئی تو/ سراپا کفر و ایمانم توئی تو
چوبا خویشم نه سردارم نه سامان/چوبا توسر تو سامانم توئی تو
غم دل تنگی من هم منم من/ خوشیهای فراوانم توئی تو
ز خود سر تا بپا اندوه و دردم/ سرور سور و درمانم توئی تو
بکی بی برگ بی بر خار خشکم/ برو برگ بهارانم توئی تو
گرسنه تشنه عریانم بخود من/شراب و جامه و نانم توئی تو
منم فاسد توئی اصلاح فاسد/منم عصیان و غفرانم توئی تو
فیض کاشانی
بی من و غیر اگر باده خورد نوشش باد
یاد من گو نکند غیر فراموشش باد
یار بیغیر که می در قدحش خون گردد
خون من گر همه ریزد به قدح نوشش باد
سرو اگر جلوه کند با تن عریان به چمن
شرمی از جلوهٔ آن سرو قبا پوشش باد
دوش میگفت که خونت شب دیگر ریزم
امشب امید که یاد از سخن دوشش باد : هاتف اصفهانی
من منتظر_ چنان شبی هستم
مستانه ، به آشیان من آیی
از عشق تبسمی به سیمایت
خوش ، زندگی_ دوباره بر پایی
اشکی نشود روان، ز چشمانت
یادی نکنی ز رنج_ لب خایی
رخشان به شعف ، شکوه و شادابی
انوار_ شبانه را بیفزایی
جنبش فکنی ، درون_ هر ذره
تا چرخش رقص را تو بگشایی
هم پرده ی شرم را بر اندازی
هم حسن_ جمال_ خویش بنمایی
آن برق نگاه چشم مشگین فام
تابانده ، اشعه ی تمنایی
آن آتش_ لب زمان_ بوسیدن
اسرار_ دلت ، نماید افشایی
آن عطر_ خوش_ زنانه ی تو
چون رایحه ی بهشت رویایی
آکنده برین فضا و پیرامون
آن جذبه ی شور و حال و شیدایی
من منتظر چنان شبی هستم
مستانه به آشیان من آیی
آغوش گشایم و تو با غمزه
شادان و سهی، چو سرو بالایی
عریان کنی و به بسترم غلتی
وه، لعبت_ رامشی گل آرایی
هر غنچه ی تن ، بدون پوشش
من ، محو بر آن کمال_ زیبایی
اندام تو شاهکار_ پیدایش
سرشار ز نزهت و شکوفایی
ای بسته ره قرار و آسایش
حقا، که سر آمدی و بیتایی
من منتظر چنان شبی هستم
مستانه به آشیان من آیی
گر بی تو شبی سحرشود، دانم
تو، پرتو نور_ صبح_ فردایی
دکتر منوچهر سعادت نوری
Recently by M. Saadat Noury | Comments | Date |
---|---|---|
برای نسرین ستوده : در زنجیری از سرودهها | 11 | Dec 01, 2012 |
ای دوست : در زنجیر اشاره | 1 | Dec 01, 2012 |
آفریدگار | 7 | Nov 04, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
این زنان و عریانی
All-IraniansMon Jan 23, 2012 03:56 PM PST
اين همه سر، اين همه صدا ،
جيغ ، داد ،
خنده ، سوت ، فرياد ،
و اينهمه سنگ که برهنگی اش را نشانه گرفته
//asre-nou.net/php/view_print_version.php?objnr=19063
روسری را در خیابان قعر آتش افکنم
گیسوان را میدهم شادی کنان من پیچ و تاب
میروم در ساحل دریا کمی عریان شوم
پیکر زیبای خود را تا زنم رقصان بر آب
//iranian.com/main/2012/jan-38
من هم برهنه می شوم
All-IraniansSun Jan 22, 2012 12:02 PM PST
//asre-nou.net/php/view_print_version.php?objnr=19059
You have inspired me
by Truthseeker9 on Sat Jan 21, 2012 09:54 AM PSTWould it be rude,
To comment in the nude?
Of course you can't tell,
So I might as well ...
عُریانی زنان
All-IraniansFri Jan 20, 2012 03:04 PM PST
زنان ، عشقها را آورده بودند
اندامهایشان ، از حرارتِ پذیرفتن و پروردن
تبدار مینمود
طلب ، از کمرگاههاشان زبانه میکشید
و غایت رهایی ، بر عُریانیشان
جامهی عصمت بود : احمد شاملو
//www.shamlou.org/index.php?q=node/212
لخت و عور تنگ غروب
M. Saadat NouryThu Jan 19, 2012 03:55 PM PST
Dear Faramarz Thank you for the poem from Ohadi; please accept this in return
یکی بود یکی نبود
زیر گنبد کبود
لخت و عور تنگ غروب
سه تا پری نشسته بود....
احمد شاملو
//www.avayeazad.com/shamloo/havaye_taze/7.htm
گاه ، عریان
All-IraniansThu Jan 19, 2012 03:32 PM PST
گاه ، عریان ، پای بیرون می نهاد از آب
حوله ی ابر سپید از پیکر پاکش
عطر گرمی می ربود و در هوا می ریخت
عطر او با بوی برگ خیس پوسیده
با گل دیوار باران خورده ، می آمیخت ... : نادر نادرپور
//www.jasjoo.com/books/new-poems/nader_naderpour/106/3288
For Salman Farsi
by M. Saadat Noury on Thu Jan 19, 2012 02:22 PM PSTThank you for your very interesting quotes; please accept this in return
زیباتر از درخت در اسفند ماه چیست ؟
بیداری شکفته پس از شوکران مرگ
زیباتر از درخت در اسفند ماه چیست ؟
زیر درفش صاعقه و تیشه ی تگرگ
زیباتر از درخت در اسفند ماه چیست ؟
عریانی و رهایی و تصویر بار و برگ : محمدرضا شفیعی کدکنی
Dear PTBA
by M. Saadat Noury on Thu Jan 19, 2012 02:18 PM PSTThank you for the poem from Iraj Mirza; please accept this in return
به جای پیکر عریان یک زن .
اتاقی هست و ما و خلوت و می
صدای بوسه ها ، آهنگ دل ها.
نمی رقصد بدین آهنگ تبدار
به جز رقاصه ی مست تمنا ....
چو بشکوفد گل زرین خورشید
مرا خواند بدان چشم فسونگر
گشاید بازوان گوید که : باز آ
گنه شیرین بود ... یک بار دیگر !
فرخ تمیمی
مفلس و عور و مست و دیوانه
FaramarzThu Jan 19, 2012 02:07 PM PST
شد غلام ملک به می خوردن
بشدند از پیش به پی کردن
یافتندش به کنج میخانه
مفلس و عور و مست و دیوانه
پس بگفتند پند و هیچ نگفت
میکشیدند و او دگر میخفت
رند کی میگذشت آشفته
بارها خانه پدر رفته
دید کان گیرو ده مجازی نیست
گفت: خشم ملوک بازی نیست
بهلیدش چنانکه مست افتد
که بلا بیند ار به دست افتد
خواجه هر چند پر هنر داند
جرم خود بنده نیکتر داند
قصهٔ این پسر بپرس ازمن
کین خمارش به از خمار شکن
آنچه گفتیم حال دانا بود
که به علم و بدین توانا بود
رکنالدین اوحدی مراغهای
شانه ام عریان در جامه خواب
M. Saadat NouryThu Jan 19, 2012 02:01 PM PST
Dear AI Thank you for your very interesting link; please accept this in return
شانه ام عریان در جامه خواب
لیک در ظلمت دهلیز خموش
رهگذر هر دم می کرد شتاب
نفسم نا گه در سینه گرفت
گویی از پنجره ها روح نسیم
دید اندوه من تنها را
ریخت بر گیسوی آشفته من
عطر سوزان اقاقی ها را ... : فروغ فرخزاد
//www.jasjoo.com/books/new-poems/foroogh_farokhzad/9/202
Dear Anglophile
by M. Saadat Noury on Thu Jan 19, 2012 01:49 PM PSTThank you for the poem; please accept this in return
//sher.omid57.com/2011/09/blog-post_17.html
من عریانم عریانم عریانم
All-IraniansThu Jan 19, 2012 01:16 PM PST
من عریانم عریانم عریانم
مثل سکوتهای میان کلام های محبت عریانم
و زخم های من همه از عشق است
از عشق عشق عشق
من این جزیره سرگردان را از انقلاب اقیانوس
و انفجار کوه گذر داده ام ... : فروغ فرخزاد
//www.jasjoo.com/books/new-poems/foroogh_farokhzad/10/228
Cover your bosoms: Quran - 24 :31
by salman farsi on Thu Jan 19, 2012 01:10 PM PSTوَقُلْ لِلْمُؤْمِنَتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَرِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءابَائِهِنَّ أَوْ ءابَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَنِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَنِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَنُهُنَّ أَوْ التَّبِعِينَ غَيْرِ أُوْلِي الْإِرْبَةِ مِنْ الرِّجَالِ أَوْ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَتِ النِّسَاءِ وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
And say to the believing women that they should lower their gaze and guard their modesty; that they should not display their beauty and ornaments except what (must ordinarily) appear thereof; that they should draw their veils over their bosoms and not display their beauty except to their husbands, their fathers, their husband's fathers, their sons, their husbands' sons, their brothers or their brothers' sons, or their sisters' sons, or their women, or the slaves whom their right hands possess, or male servants free of physical needs, or small children who have no sense of the shame of sex; and that they should not strike their feet in order to draw attention to their hidden ornaments. And O ye Believers! turn ye all together towards God, that ye may attain Bliss.
For an Islamic democracy
از ایرج میرزا؟
P_T_B_AThu Jan 19, 2012 12:57 PM PST
گویی که تو رسوایی من با تو نیامیزم - رسوا تو مرا کردی نزد همه مرد و زن
خواهم که رخت بینم بی واسطه عینک - خواهم که برت گیرم بی حایل پیراهن
برای گلشیفتهء دلیر و زیبا و هنرمند
All-IraniansThu Jan 19, 2012 12:44 PM PST
پنجشنبه ۲۹ دی ۱٣۹۰ - ۱۹ ژانويه ۲۰۱۲
ز پرتوی که بر آن لوح نازنین افتاد
به قلب تیره دلان زنگ ِ آهنین افتاد
ز جلوه ای که برانگیخت نیمه عریانیت
هزار لرزه بر اندام اهل دین افتاد
برآمد از بر و دوش تو آنچنان بانگی
کز آسمان خدا ، سقف بر زمین افتاد
امان برفت و برایمان ببست راه گریز
نگارهء تو که در راه مؤمنین افتاد
بدان صفت که تویی زیبدت صفای هنر
که شوقت افسر و زیبایی ات قرین افتاد
تو را ز آتش ِپاک آفرید دست زمان
غمت مباد که جانت شرر نشین افتاد
محمد جلالی چیمه (م. سحر)
//asre-nou.net/php/view_print_version.php?objnr=19016
خطاب به معممین
anglophileThu Jan 19, 2012 12:34 PM PST
تصوير زني به گچ کشيدند
ارباب عمايم اين خبر را
از مخبر صادقي شنيدند
گفتند که واشريعتا خلق
روي زن بي نقاب ديدند
آسيمه سر از درون مسجد
تا سردر آن سرا دويدند
ايمان و امان به سرعت برق
مي رفت که مومنين رسيدند
اين آب آورد آن يکي خاک
يک پيچه ز گل بر او بريدند
ناموس به باد رفته اي را
با يک دو سه مشت گل خريدند
چون شرع نبي ازين خطر جست
رفتند و به خانه آرميدند
غفلت شده بود و خلق وحشي
چون شير درنده مي جهيدند
بي پيچه زن گشاده رو را
پاچين عفاف مي دريدند
لبهاي قشنگ خوشگلش را
مانند نبات مي مکيدند
بالجمله تمام مردم شهر
در بحر گناه مي تپيدند
درهاي بهشت بسته مي شد
مردم همه مي جهنميدند
مي گشت قيامت آشکارا
يکباره به صور مي دميدند
طير از وکرات و وحش از حجر
انجم ز سپهر مي رميدند
اين است که پيش خالق و خلق
طلاب علوم روسفيدند
با اين علما هنوز مردم
از رونق ملک نااميدند
ایرج میرزا
For All-Iranians
by M. Saadat Noury on Thu Jan 19, 2012 12:21 PM PSTThank you for your very interesting link; please accept this in return
پير هن
چند در خوا ب رود بخت من ِ شوريده
وقت آن است که از خوا ب گران برخيزد
در ميان من و تو پير هنی مانده حجاب
با کنار آی که آن هم ز ميان بر خيزد
جهان ملک خاتون
Shirt as translated by M. Saadat Noury
I have no idea how long for you I should wait and strive
But I know it is now the time that my luck must finally arrive
This shirt seems as a barrier between us tonight
I do not know if it is wrong or right
But if you could hold me tight
That barrier would no longer be in sight
//www.persian.ws/poet/fullnews.php?id=215
Search for Nudity
by All-Iranians on Thu Jan 19, 2012 10:15 AM PST//www.youtube.com/results?search_query=nudity&oq=nudity&aq=f&aqi=&aql=&gs_sm=e&gs_upl=5094l8344l0l12016l6l4l0l1l0l0l1110l2204l5-2.0.1l3l0