تا خراسان راهیست
به درازای قرون
و به پهنای کویر
و بلندای تمنای بلند
که بر آرد دودم
هر سحر تا لب شام.
دهه ها می گذرد
پی واپس نگهی
که در او افکندم
از لب تابستان،
دل آرامش روز،
در هوایی تبدار،
پای رفهای بلند.
خور درخشان و سپید،
آب روان در جوبار،
و هوایی شسته
آبگینه ی آن تابش پاک.
در میان دره
زیر درختان هلو
که خنک کاشته بود
خوی باران وش این چهره ی تر؛
در خلوصی بیدار
و خیالی مبهم
با خودم می گفتم:
که "تو هرگز نچشی
ثمر حاصل خود از این باغ".
و سبک می خواندم
به همآوازی باد
قصه ی پر جوش
خود فروکُشتن و وارَستن را.
یاد آن روزهنوز
می درخشد به تمام
چون در آن می نگرم
از رهی دور و دراز.
دهه ها کوتاهند
فاصله کوتاتر.
پیش چشمان ترم
کوچ دیگر پیدا ست؛
یاد دیگر در راه.
رف: کمر، کوه و کمر
هفدهم مهرماه 1383
اتاوا
Recently by Manoucher Avaznia | Comments | Date |
---|---|---|
زیر و زبر | 6 | Nov 11, 2012 |
مگس | - | Nov 03, 2012 |
شیرین کار | - | Oct 21, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
منوچهر جان
ebi amirhosseiniSun Nov 30, 2008 10:55 AM PST
غریب
*****************
من در اینه سخن می گویم
با تو دارم سخنی
با تو ای خفته به هر موج نگاهت فریاد
با توام ای همدرد
با تو ام ای همزاد
با تو ای مرد غریبی که در اینه می نگری
گوش کن با تو سخن میگویم
من غریب و تو غریب
از همه خلق خدا
تو به من همنفسی
غیر تو همسخن و همدل من
در همه ملک خدا نیست کسی
های ای محرم من روی در روی تو فریاد کنم
تا به دادم برسی
خرم آن لحظه که با دیده ی اشک آلوده
در تو بگریزم و دراینه با هم باشیم
ساعتی هم سخن و همدل و همدم باشیم
برق اشک تو در اینه ی چشمت پیداست
شرم از گریه مکن
اشک همسایه ی ماست
من و تو چون هر روز
مات و خاموش به مهمانی اشک آمده اییم
در دل ما اشک است
اشک تنهایی و تنهایی ها
اشک دیدار ستم ها و شکیبایی ها
من و تو خاموشیم
من و تو غمزده ایم
من و تو همدل ماتمززده ایم
گوش کن ای همزاد
با زبان نگهم با تو سخن می گویم
از نگاهم بشنو رخصت گفتار کجاست
دل به یاران دروغین مسپار
واژه ی یار دروغست بگو یار کجاست
لحظه ی درد دل وموسم دلتنگی ها
وعده ی ما وتو در عمق دل اینه است
بهتر از اینه منزلگهدیدار کجاست
با تو راز دل خود راگفتم
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکته ها هست بسی محرم اسرار کجاست
*****************
مهدی سهیلی
ابی جان؛
Manoucher AvazniaSat Nov 29, 2008 09:59 PM PST
طوطی عشق چه دیدی در آن حضرت یار
که به شیرین سخنی میل به گفتار نداری؟
منوچهر جان
ebi amirhosseiniSat Nov 29, 2008 04:56 PM PST
چه دلی، ای دل آشفته که دلدار نداری!
گر تو بیمار غمی، از چه پرستار نداری؟
شب مهتاب همان به که از این درد بمیری
تو که با ماهرخی وعده ی دیدار نداری
راز اندوه ِ مرا از من آزرده چه پرسی
خون مَیفْشان ز دلم گر سر آزار نداری
گل بی خار جهانی که ز نیکو سیرانی
قول سعدی ست که با او سرِ انکار نداری
ای سرانگشت من! این زلف سیه را ز چه پیچی؟
که در این حلقه ی زنجیر گرفتار نداری
دل بیمار زکف رفت و جز این نیست سزایت
که طبیبی پی ِ بهبودی ی ِ بیمار نداری
گر چه سیمین، به غزل ها سخن از یار سرودی
به خدا یار نداری! به خدا یار نداری!...
*********
سیمین بهبهانی
ابی جان؛
Manoucher AvazniaFri Nov 28, 2008 10:21 PM PST
هر آنکه مهر بتی در دلش ننشاند
در این کویر جهان دوید از پی سراب.
کجاست عاقلی که پند نیک دهد
در این سراچه از پی سراب مشتاب
آرش جان؛
Manoucher AvazniaFri Nov 28, 2008 10:12 PM PST
چو دامن فرو هشتی و خنده کردی
بدانم که مهر جهان با من است
چه کم دارم از دار دنیا من امشب
چو عشق مهی مهربان با من است؟
ابی جان؛
Manoucher AvazniaFri Nov 28, 2008 10:03 PM PST
که گفته است در جهان دلی خوش زیست
که گرمی نفس یار مهربانش نیست؟
For Arash...
by ebi amirhosseini on Fri Nov 28, 2008 07:09 PM PSTگل امید
**************
هوا هوای بهار است و باده باده ناب
به خنده خنده بنوشیم و جرعه جرعه شراب
در این پیاله ندانم چه ریختی پیداست
که خوش به جان هم افتاده اند آتش و آب
فرشته روی من ای آفتاب صبح بهار
مرا به جامی از این آب آتشین دریاب
به جام هستی ما ای شراب عشق بجوش
به بزم ساده ما ای چراغ ماه بتاب
گل امید من امشب شکفته در بر من
بیا و یک نفس ای چشم سرنوشت بخواب
مگر نه خک ره این خرابه باید شد
بیا که کام بگیریم از این جهان خراب
*******************
فریدون مشیری
Moshiri, on a happier note, with flowers to Manuch and Ebi
by Arash Monzavi-Kia on Fri Nov 28, 2008 06:31 PM PSTتو را دارم اي گل، جهان با من است.
تو تا با مني، جان جان با من است.
چو ميتابد از دور پيشانيات
كران تا كران آسمان با من است.
چو خندان به سوي من آيي به مهر
بهاري پر از ارغوان با من است !
كنار تو هر لحظه گويم به خويش
كه خوشبختي بيكران با من است.
روانم بياسايد از هر غمي
چو بينم كه مهرت روان با من است.
چه غم دارم از تلخي روزگار،
شكر خنده آن دهان با من است.
" که تو هرگز نچشی ثمر حاصل خود از این باغ"
ebi amirhosseiniFri Nov 28, 2008 01:52 PM PST
باغ
*************
بهار میرسد اما ز گل نشانش نیست
نسیم رقص گل آویز گل فشانش نیست
دلم به گریه خونین ابر میسوزد
که باغ خنده به گلبرگ ارغوانش نیست
چنین بهشت کلاغان و بلبلان خاموش
بهار نیست به باغی که باغبانش نیست
چه دل گرفته هوایی چه پا فشرده شبی
که یک ستاره لرزان در آسمانش نیست
کبوتری که در این آسمان گشاید بال
دگر امید رسیدن به آشیانش نیست
ستاره نیز به تنهاییش گمان نبرد
کسی که همنفسش هست و همزبانش نیست
جهان به جان من آنگونه سرد مهری کرد
که در بهار و خزان کار با جهانش نیست
ز یک ترانه به خود رنگ جاودان نزند
دلی که چون دل من رنج جاودانش نیست
**************
فریدون مشیری
Tahirih Jaan;
by Manoucher Avaznia on Thu Nov 27, 2008 07:11 PM PSTThank you for uplifting words.
Ebi Jaan;
by Manoucher Avaznia on Thu Nov 27, 2008 07:09 PM PSTThank you for the poem.
Mr Avaznia:
by Tahirih on Thu Nov 27, 2008 07:04 PM PSTپیش چشمان ترم کوچ دیگر پیدا ست؛یاد دیگر در راه.
Sorrow not if, in these days and on this earthly plane, things contrary to your wishes have been ordained and manifested by God, for days of blissful joy , of heavenly delight , are assuredly in store for you. Worlds, holy and spiritually glorious, will be unveiled to your eyes.
Most regards,
Tahirih
با سلامی دوباره....
ebi amirhosseiniThu Nov 27, 2008 09:02 AM PST
کویر
**********
بارون همیشه نازِ مثِ گلای شبو
آتیش مثِ گیلاسه
بارون همدم عشقِ
بارون کویر تشنه
بارون عشقِ کویرِ
بارون کویرِ عشقه
یکی فراقو دیده
دستاش گلی رو چیده
هجره کویر کی دیده؟ کویر همیشه داغه
کویر یه دنیا خاره
هیچکی توش پا می زاره شماها بگید آره؟ من می بینم دردِشو
سکوتای سردِشو
گلای بی رنگشو
حضورِ کم رنگشو
میگن وقتی می باره از آسمون ستاره
کویر نه نمی یاره دل نازکی داره
امشب می خواد بباره یه آسمون ستاره
امشب باید بباره یه آسمون ستاره
شماها بگید آره، تسلی دل دادن چقدر شادی می آره .