گاه کوچیدن

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
25-Apr-2009
 

اصل خود جویم که تا باری دگر

خویش را بیگانه سازم سر به سر

قطره ای گردم گُم اندر موج یم

نه ز دریا کم شوم؛ نه بیشتر

آتشی کو کز دم تفتان او

وام گیرم شعله هایی پر شرر؟

این کلوخ و خاک تن در وی نهم

تا روان سازم از آن صد جوی زر

تا رسانی دست تا دست نگار

خاطری مجموع خواهی ای پسر

ذره تا ذره روانند سوی او

پا ز سر هرگز ندانند در سفر

گاه کوچیدن رسید از گرد راه

ماندنی بیهوده کی دارد ثمر؟

 

پنجم اردیبهشت 1388

اتاوا


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia
 
Moorche

شازده ممنو نم از راهنمائی‌ شما ،

Moorche


 

  در مورد تبدیل تو را به ترا
کاملاحق با شماست.

با تشکر،

 

مورچهء فرنگی


Shazde Asdola Mirza

Dear Moorche, your latest version is great. Here is my 2 cents.

by Shazde Asdola Mirza on

رها کنم اگر ترا،
 رها نمی کنی مرا،
در انتظار وصل توست،
 پشت درای بسته ام

قسم به تار موی تو،
 به گرمی صفای تو
برای دیدن رخت،

دیوانه ای سرگشته ام


Moorche

Souri Jaan,

by Moorche on

 

I got you totally wrong! lol

Have a good one,

 

 

 


Souri

My good English again!!

by Souri on

Honey :-)

By saying "so much perseverance" I meant : you have lots of "poshtekaar" to get your poem right!! I should say "Ant" maybe?

Sorry for the confusion, my English is my best enemy :-)


Souri

Okay , got it!

by Souri on

You know? I don't worry about that .Being the target of free-animosity is now  something I got used to. I live with this.

Believe it or not, I just forgive  and go my way, because I know that there is yet another story waiting for me at the next crossroad!

As I said, this is my life!! Don't worry about it, I don't either.

Thanks for the nice words. I appreciated it.


Moorche

سوری جان درجایی که شما نوشتید:

Moorche



 (As I see so much perseverance like a real bug!)
من فکر کردم که شما از کسانی و چیزی دلخور هستی.!

 

 

مورچهء فرنگی


Souri

Moorche jaan ????

by Souri on

صحبت‌های خیلی‌ قشنگی‌ کردی ولی‌ من اصلا متوجه منظورت نشدم!

در رابطه با چی‌ این صحبت رو کردی؟

راستش من اصلا هیچ ربطی‌ بین این صحبت هایی که کردی و شعرت که ما در موردش حرف میزدیم ندیدم!

من از چی‌ باید بگذارم؟ رک گو کیه؟ من الان کجام؟ شما کی‌ هستی‌؟:-)

در ضمن، عزیز من، اینم بگم که ممکنه که منوچهر ما رو از بلاگش بندازه بیرون، چونکه داریم حرف‌های بی‌ ربط می‌زنیم!

ولی‌ من ازش خواهش می‌کنم که یک کم بردباری نشون بده و چون شما این
موضوع رو اینجا نوشتی‌، همین جا هم توضیح بدی که همه آگاه بشند. فکر
می‌کنم که واسهٔ خیلی‌‌ها  مثل خود من الان توهماتی ایجاد شده.

با تشکر.


Moorche

سوری عزیزم

Moorche


 

 امیدوارم که خستگی مشاعره از
تنت بیرون رفته باشه. بسیار ممنونم از لطف و محبتت.

 مشاعره همانطوری که گفتی بی اثر نبود (چونکه من اشنائی بیشتری با کارهای
کلاسیک وعرفانی پیدا کردم). ولی از ١٧-١٨ سالگی شروع به نوشتن کرده ام...
و بعلت اینکه بیشتر نوشته هایم  خاطرات روزهای زندگیم  است، سعی کردم که
انها را بصورت دفترچه خاطرات نگهدارم.

ولی امروز قادرم که تقاوت خاطرات و هجوم یک دسته کلماتی را که همانند
( حمله مورچه ها که افکارو عواطف مرا  قلقلک میدهند, باشم) و انها را ازهم جدا نگهدارم.

باز هم ممنونم از لطفت،

 ببخش حشراتی را  اینجا و انجا نیشی زده اند.


در چهار شنبه شب هفته ای  که گذشت، یکی ازدوستان عزیز خانوادگی
 خود را که زنی ٥٣  ساله و  دارای چندین درجه عالی تحصیلی بود و برای
جامعه خود خیلی چیزها بجای گذاشت به اضافه یک پسر ١٩ ساله ای که او تیز
همانند مادر دارای ضریب هوشی بسیار بالا یست، خدا حافظی ابدی کردم.


وقت خداحافظی ، وقتیکه صورت یخ کرده او را بوسیدم ... با خود فکر میکردم؛
که این جسم به شخصی که من سالها با او در ارتباط بودم  تعلق ندارد...
او ان جسم را ترک کرده بود.
ان زن گرم و بسیار مهربان بود ...( لاکی بمبوهایی ) که در منزل و محل کارم
به یادگار از  او دارم ... حال و احساس گرم او را زنده نگهمیدارد.

هرکدام از ما مسئول رفتار خود هستیم و فقط یک خوبی و بدی ازاسم ما
در خاطر انهائیکه ما را میشناختند، بجا میماند. 

میدانم که بیشتر مردم  در جامعه ایرانی ؛ افرادی را که رک و پوست کنده
 حرف  میزنند, دوست ندارند، ولی این را بدان که افرادی هم هستندکه
بسیار راحت هستند با رک کویی ... چونکه چیزی در رک گوئی پنهان نیست.
به قول المانیها که میگویند؛ سگهائی که پارس میکنند ... گاز نمیگیرن.

میدانم که بعضی وقتها این افراد  به زیر پوست ما راه پیدا
میکنند ... ولی بگذر از انچکه که پیش امد و ان افراد را بدست زندگی
بسپار. همانجائی که هرکدام از ما پشت درهای بسته وبدور از چشم
دیگران باید باچیزی به نام وجدان دست و پنجه نرم کنیم. 

قربانت

مورچهء فرنگی


Souri

Moorche jaan

by Souri on

I love you :-)
As I see so much perseverance like a real bug!

You are so cute!!

Your poem is very very beautiful. I think that Moshaereh blog helped a lot to bring up your hidden talent "ghariheh Shaeri"

I, as a simple reader who likes poetry, would just like to see  the "st" at "tost" removed  (the last word in the 11th line.)

Honestly this is a miracle. Have faith, you rock girl.


Moorche

اقای عوض نیا،

Moorche


 

یک دنیا از لطف و راهنمائی شما  ممنونم.
 بسیار خوشحالم که از شما در خواست کمک کردم،  و سپاسگزام
که از کمک فکری بمن دریغ نکردید.

 

شازده،‌  از شما هم ممنونم ، چونکه طریقهء شما نیز بکار گرفته شد.

حالا چی فکر میکنید؟

قسم به راستی و صفا،
 چو مرغک شکسته دل
سر به هوای عشق تو،
 به خاک تو  نشسته ام

رسم وفای کوی توست،
 جز تو کسی نمانده است
غیر تو راه نیست مرا،
 غمین و زار و خسته ام

رها کنم اگر تو را،
 رها نمی کنی مرا،
در انتظار وصل توست،
 پشت درای بسته ام

قسم به تار موی تو،
 به گرمی صفای تو
برای دیدن رخت،
 دیوانه ای  دیوانه ام.

 

 

 

مورچهء فرنگی


Shazde Asdola Mirza

Well, I tried and tried ;-)

by Shazde Asdola Mirza on

آنچه سعی است من اندر طلبش بنمودم

اینقدر هست، که تغییر قضا نتوان کرد!


Manoucher Avaznia

شازده جان؛

Manoucher Avaznia


قشنگ تر شد برار.  ولی هنوز هم مصرع آخر از آهنگ خارج است.  هر چه اندیشیدم چیزی برای جانشینی نیافتم.

تا مگر فکری جوان کاری کند

قربانت


Manoucher Avaznia

ابی آقا

Manoucher Avaznia


گر چه پنهان شد زچشمم صورت بشاش تو

در بن خاطر رخ آن نرگس بیمار باقی

 

مخلص


Shazde Asdola Mirza

Manoucher jaan: thanks. A bit modified version.

by Shazde Asdola Mirza on

قسم به خوبی و صفا، غمین و زار و خسته ام 

چو مرغک شکسته دل،  به خاک و خون نشسته ام

سر به هوای عشق تو، رسم وفای کوی تو 

غیر تو راه نی مرا، که تا کنون نشسته ام

جز تو به کس نمانده ام،‌ در انتظار وصل تو 

رها کنم اگر ترا، غمین و دل شکسته ام

قسم به تار موی تو،‌ به گرمی و صفای تو 

دیوانه ای در کوی تو، به آرزو سرگشته ام


ebi amirhosseini

ملک الشعرا منوچهر جان؛ ...

ebi amirhosseini


رفتی و در دل هنوزم حسرت دیدار باقی

حسرت عهد و وداعم با دل و دلدار باقی

 

عقده بود اشکم به دل تا بیخبر رفتی ولیکن

باز شد وقتی نوشتی یار باقی کار باقی

 

آمدی و رفتی اما با که گویم این حکایت

غمگسارا همچنان غم باقی و غمخوار باقی

 

کافر نعمت نباشم بارها روی تو دیدم

لیک هر بارت که بینم شوق دیگربار باقی

 

شب چو شمعم خنده میآید به خود کز آتش دل

آبم و از من همین پیراهن زر تار باقی

 

گلشن آزادی من چون نباشد در هوایت

مرغ مسکین قفس را ناله های زار باقی

 

تو به مردی پایداری آری آری مرد باشد

بر سر عهدی که بندد تا به پای دار باقی

 

می طپد دلها به سودای طوافت ای خراسان

باز باری تو بمان ای کعبه احرار باقی

 

شهریارا ما از این سودا نمانیم و بماند

قصه ما بر سر هر کوچه و بازار باقی

 

 

Ebi aka Haaji


Manoucher Avaznia

شازده جان؛

Manoucher Avaznia


فدای قلمت.  چی ساختی پسر.  حالا که کارستان کرده ای مصرع آخر را دیگر کن.  روانتر و نرمتر.

 

همچو دو آیینه رو در روی هم

آن ازین تصویر گیرد این از آن

این کنش و واکنش با یکدگر

می روند تا روزگار جاودان 

قربانت


Manoucher Avaznia

شراب سرخ گرامی؛

Manoucher Avaznia


داری کارهایی می کنی ها.

 

از دهان کوزه آن آید برون

که درون سینه اش باشد نهان

 


Manoucher Avaznia

مورچه عزیز

Manoucher Avaznia


کار قشنگی کرده ای.  آهنگ شعری قشنگی هم دارد.  واژهگان هم با مفاهیم همراهی می کنند.  دو بیت اولش کامل  است.  به نظرمن اگر "راهی" را در مصرع چهارم به "راه" تبدیل کنی شعرت روانتر می شود. بقیه را باید دوباره نویسی کنی با واژه های متفاوت تا با دو بیت اول هماهنگی پیدا کند.  ببین چه چیزی بشتر با آهنگ دلت همراهی می کند همان را انجام بده.  روانی شعر در گرو تکرار آن است. از سنت شکنی مترس.  اشتباه را هم اهل دل بر شاعران می بخشایند.

 

پیروز باشی


Manoucher Avaznia

سوری جان سلام؛

Manoucher Avaznia


هر که نداند تو می دانی که تا نیمه شب کارگری می کردم.  در هر صورت "از دیدار دوبار ات بسی شاد شدم".  مشرف فرمودی  یم به معنی دریا ست.

 


Moorche

سلام خدمت شازده!

Moorche


 

کییوت ...ممنون برای خنده ای که تجویز کردید. خیلی خوشحال شدم!
جداً جالب بود... ملاحضه میکنید من ذوق و شوق شعر گفتن را
دارم، ولی متاسفانه سوادش را ندارم. در نتیجه باید جویای کمک
 از کاردانان باشم.  بازم ممنونم.

همیشه شاد باشید!

 

مورچهء فرنگی


Shazde Asdola Mirza

Moorche dear: Manoucher is shy and has asked me to take over

by Shazde Asdola Mirza on

قسم به خوبی و صفا، غمین و زار و خسته ام 

چو مرغکی  شکسته دل،  به خاک و خون نشسته ام

 

سر به هوای عشق تو، رسم وفای کوی تو 

غیر تو راه نی مرا، که تا کنون نشسته ام

 

جز تو به کس نمانده ام،‌ در انتظار وصل تو 

رها کنم اگر ترا، غمین و دل شکسته ام

 

قسم به تار موی تو،‌ به گرمی و صفای تو 

دیوانه ای به کوی تو، سرگشته‌ام سرگشته ام


Red Wine

...

by Red Wine on

 ساعتهاي بعد از عشق بازي ...

عصری است غريب و آسمان دلگير است
افسوس برای دل سپردن دير است
هر بار بهانه ای گرفتيم و گذشت
عيب از من و توست ، عشق بی تقصير است

 


Moorche

  با سلام و

Moorche


 

 

با سلام و درود فراوان بر شما آقای عوض نیاء گرامی و قلم توانمندتان،
با آرزوی تندرستی و سعادتمندی شما در تمامی مراحل زندگانی!
 اشعار شما برای من یک معلم بسیار عزیز است و در اینجا میخواستم که 
انعکاس اشعار خود را بر روی یکی از شاگردهای اینترنتی خود داشته و غلط او تصیح کنید.
 *********************


قسم به راستی و صفا، غمین و زار و خسته ام
چو مرغک  شکسته دل،  به خاک تو نشسته ام

سر به هوای عشق توست، رسم وفای کوی توست
غیر تو راهی نیست مرا، که تا کنون نشسته ام
   
جز تو کسی نمانده است،‌ در انتظار وصل تو، پشت درای بسته ام
رها کنم اگر تو را ، تو ای نگاه اشنا، رها نمی کنی مرا

قسم به تار موی تو،‌ به گرمی، مرام با صفای تو
سر گشته ام در کوی تو، دیوانهء دیوانهء دیوانه ام.

لوس انجلس
٢٠٠٩/٢٣/مارچ

 

 

مورچهء فرنگی


Mehman

سوریا !

Mehman


با سلام به تو

ای گل سرخ شکفته دم به دم... ای مسیحا نفسا!

ای تو سور محفل هر انجمن... خوش آمدی به محفل فقرا !

 

مهمان


Souri

سلام به دوستان شاعر گرامی

Souri


دیدم دو تا از بهترین دوستان نازنین من اینجا هستند و دارند به همدیگه

تعارف تکه و پاره میکنند، حیفم اومد نیام اینجا برای عرض سلام.

مهمان عزیز: به به، چه عجب، افتخار دادید، مشرف فرمودید:

مرحبا تایر فرخ پی‌ فرخنده پیام

خیر مقدم چه خبر دوست کجا راه کدام؟

منوچهرعزیز:

مثل همیشه با کلام زیبایت همه ما رو شوریده کردی...هر دو شعر شما

بسیار زیبا و لطیف بودند. خیلی‌ هم به جا و با مصداق، سروده شدند. با تشکر.

من معنی‌ " موج یم رو نفهمیدم"


Manoucher Avaznia

مهمان گرامی

Manoucher Avaznia


این دما و تندی و جوش و خروش

از دم شیرین تو ست، ای مهربان

این ز انعام دل بیدار توست

گاه گه از من همی گیری نشان

نغمه ای می سازی از ژرفای دل

خویش را آباد می سازی از آن

جرعه ای هم در دهان ما نهی

تا از آن در صحبت آید این زبان

 

 


Mehman

چهریا!

Mehman


 

رود باشی پر ز پیچ و پر خروش

همچو دریایی سراسر جوش و هوش

آتشی گردی مذاب و پر دمان

از پس هر لحظه ای آتشفشان

هر دمی معنی پرانی در جهان

با دمت زنده کنی روح و روان !