ما چو کاهیم و کهن دلدار ما چون کهربا
که ز مغناطیس او هرگز نمی گردیم جدا.
دم به دم در جوی عشق او روانیم همچو آب
می وزیم آسیمه سر بیخود ز خویش و دردها.
آتش صد شور می توفد به کنه جان ما
ما بدو مشغول و او دیوانه اندر عشق ما.
گرمیِ خورشید خاور می رسد از کیش مهر
او کجاا احوال ما داند که شد از دل رها؟
ما درین سردابه می سوزیم و دودی بر نخاست
با چنین شعله که می جوید علاج آب را؟
با همه خاموشی و افسرده گی ای بوالعجب
عالم پیدا کند دریوزه گی شمعی ز ما.
لاف عشقی می زند چهری به گاه بامداد
پرتو یارم شُدستش شاید اینک رهنما.
بیست و چهارم اردیبهشت1388
اتاوا
شدستش: شده است او را
Recently by Manoucher Avaznia | Comments | Date |
---|---|---|
زیر و زبر | 6 | Nov 11, 2012 |
مگس | - | Nov 03, 2012 |
شیرین کار | - | Oct 21, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
ابی جان
Manoucher AvazniaMon May 18, 2009 10:03 PM PDT
گفتند به جهان همنفسی اولی تر
از حضرت عشق نیست کسی اولی تر
باید که برم سجده به جای قدمش
چون آن نبود خار و خسی اولی تر
منوچهر جان
ebi amirhosseiniMon May 18, 2009 09:00 PM PDT
چون وصل نیامد به کسی اولی تر
بی همنفسی هر نفسی اولی تر
چون نیست به وصل او رسیدن ممکن
در هجر گریختن بسی اولی تر
عطار
Ebi aka Haaji
ابی جان
Manoucher AvazniaMon May 18, 2009 08:20 PM PDT
تاریک شدست همه جهانم چو شدی
خورشید جهانِ روشنایی بازآ
بگرفت مرا سخت دل از خویِ ریا
ای رسته ز خصلت ریایی بازآ
چون دولت جمشیدیِ تو رفت ز دست
بر خیز و براین در به گدایی بازآ
نایت اگر از نوحه گری افتاده است
جانم به ره نغمه سرایی بازآ
چهری که ترا عمر شد اندر غم دوست
در محفل یاران خدایی بازآ
مورچه عزیز
Manoucher AvazniaMon May 18, 2009 07:54 PM PDT
سپاس از لطف شما
برای چهری عزیز...
ebi amirhosseiniMon May 18, 2009 05:29 PM PDT
آه ، تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآ
اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ
شده نزدیک که هجران تو، مارا بکشد
گرهمان بر سرخونریزی مایی ، بازآ
کردهای عهد که بازآیی و ما را بکشی
وقت آنست که لطفی بنمایی، بازآ
رفتی و باز نمیآیی و من بی تو به جان
جان من اینهمه بی رحم چرایی، بازآ
وحشی از جرم همین کز سر آن کو رفتی
گرچه مستوجب صد گونه جفایی، بازآ
Ebi aka Haaji
شراب سرخ گرامی؛
Manoucher AvazniaMon May 18, 2009 05:22 PM PDT
تو با جمال جمیلی که می نمایی خوش
زمان ترک خامه رسید؛ دگر هنر نمی خواهم
چنانکه چون تو همایی چو سایه اندازد
دگر ز کرکس و سایش به سرنمی خواهم
سوری جان؛
Manoucher AvazniaMon May 18, 2009 05:12 PM PDT
مفهوم عشق متقابل انسان و خدا بارها در مثنوی به تفصیل بیان شده است.
سپاس
moorche jan: sad afarin!!
by Souri on Mon May 18, 2009 01:25 PM PDTAll the beautiful poems here, of Manouchehr, Redwine and yours, from Bahmani....made me craving for a Moshaereh blog again!!
I'd already asked for a new Moshaereh blog, waiting Mr Yassari's decision. You rock girl, thank you.
اقای شراب سرخ!
MoorcheMon May 18, 2009 01:14 PM PDT
مرسی که یادی از شاعرگرامی محمد علی بهمنی کردید. این شعر او را سالهات بر روی جلد یکی از دفترچه هایم دارم :
نگاه مي کني و من زشوق مي ميرم
شبانه هاي مرا مي شود سحر باشي
و مي شود که از اين نيز خوبتر باشي
تداوم من و دريا و آسمان با تو
هميشگي ست ، - اگر هم تو رهگذر باشي
نيازمند توام مثل زخم لب بسته
خوشاتر آنکه تو گهگاه نيشتر باشي
غروب و سوختن ابر و من تماشايي ست
ولي مباد تو اينگونه شعله ور باشي
ببين چه دلخوشي ساده اي : همينم بس
که ياد من - به هر اندازه مختصر باشي
چقدر دفتر کم رنگ و روح مي گيرد
تو در حواشي اين متن هم اگر باشي
دوباره جذبه به پرواز مي دهد شعرم
کبوتران مرا گر تو بال و پر باشي
نگاه مي کني و من زشوق مي ميرم
هميشه بهر من اي چشم خوش خبر باشي
من عاشق خطري با توام - خوشا آنروز
که بي دريغ تو هم عاشق خطر باشي
مورچهء فرنگی
اقای عوض نیا عزیز؛
MoorcheMon May 18, 2009 01:10 PM PDT
بیت بیت این شعر منو برد:
به اون دیاری که بوی تنش ، از عطر گل اقاقیساست
توی چشای ادماش ... پر از یرنگی و صفاست.
به شما و کارهایتان بسیار افتخار میکنم، پایدار باشید.
مورچهء فرنگی
...
by Red Wine on Mon May 18, 2009 09:41 AM PDTسكوت من از فرياد دل نباشد! تقديم به عاشقين واقعي.
هم از تو هيچ درين رهگذر نمي خواهم
و هم حضور تو را مختصر نمي خواهم
تو كه از من و پنهان من خبر داري
كسي كه نيست زمن بي خبر نمي خواهم
به اندازه يه غزل عاشقانه با من باش
من اينو مي خواهم و از اين بيشتر نمي خواهم
beautiful!
by Souri on Mon May 18, 2009 08:29 AM PDTآتش صد شور می توفد به کنه جان ما
ما بدو مشغول و او دیوانه اندر عشق ما
Manouchehr jaan, khosh be haalet (-: