و عطایای قلم

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
16-Sep-2009
 

نَه و نَه.

باز هم نَه.

در دم پر تف توفان هم نَه.

پیش یکصد سبد نان هم نَه.

 

گفتم این جامه برازندۀ اندامم نیست.

فرش این خانۀ آسان نه مرا زیبنده ست.

نان راحت ز گلوگاه من آسان نرود.

و نه در خورد عطایای قلم هستم من.

ندرودیم ازین سینه-سیه میوۀ تر.

پدرم نیز نبرده ست ازین کاسه-سیه فیضی چند.

 

بهل این عرصۀ پرجاذبۀ نان دگران را باشد.

خاکزادیم و غم خوی حبیبان داریم.

چوخه می زیبدم و پهنۀ بی مرز تلاش.

صید باد و نظر لطف هدی ما را بس.

 

آرزو را به کویری به سموم اندازم.

میر خود باشم و دلریش گل مزرع خویش.

و رها-ققنس خاکستر این دور غمین.

 

چهری اندیشه گر خانۀ ایمان ماییم.

 

بیست و ششم شهریور 1388

اتاوا


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia
 
Souri

Lovely!

by Souri on

I love those lines, very meaningful. Beautiful Manouchehr jan, as laways. Thank you

ندرودیم ازین سینه-سیه میوۀ تر

پدرم نیز نبرده ست ازین کاسه-سیه فیضی چند.