پیشگفتار

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
22-Oct-2009
 

دوستان یاد از جوانی آمدم

لحظه هایی شادمانی آمدم

های و حال شادخوانی آمدم

در طبق درد معانی آمدم

صورتی دیدم گرفتار آمدم

طبع خشکیده به گفتار آمدم

تا که زخم از پنجۀ یارآمدم

در فغان چون چوبک تار آمدم

روزگاری خوش که دانشجو بُدم

بیخود از خویش و حقیقت جو بُدم

بر جهید از نا خودآگاهم دمی

با فروغ و روشنی وخرمی

باز درخاطر آوردم که من

نوگلی بودم ز یک دیگر چمن

روزگار شور و شیدا آمدم

از گذشته آرزوها آمدم

روزهایی که گذشتند همچو باد

از سر ما بیخبر ناشاد و شاد

روزهای روشنی بود و امید

روزهامان چنان صبحی سپید

آسمان پاک شیراز و بهار

بوی نارنج در هوا از هر کنار

چهرۀ خورشید ایران جاودان

پرتوافشان از کرانی تا کران

در قفای ما نشسته هفت تن

فارغ از دنیا و مایی و ز من

حافظ و سعدی بُدند بر چپّ و راست

سر بلندان جهان بی کمّ و کاست

 

اول آبان 1388

اتاوا


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia
 
Manoucher Avaznia

سوری جان سلام؛

Manoucher Avaznia


خواستم پیش درآمدی بر آنچه خواهد آمد نوشته باشم.  امید دارم که آن را به پایانی خجسته بیاورم.

 

با سپاس


Souri

Is this one for the "Young Love" series ? :)

by Souri on

It seems that you too have an unfinished business from the old days of Phalavi University? lol

I share your dolor :))

Excellent poem, Manouchehr jan.

Thank you.

 


Manoucher Avaznia

شراب سرخ عزیز

Manoucher Avaznia


سپاس از مهربانی شما.


Red Wine

...

by Red Wine on

مثل همیشه خواننده اشعار شما هستم... چه زیبا از کلمات استفاده می‌کنید و چه عمیق آنان را بهم دیگر وصل می‌کنید...

 

زنده باشید و سلامت .