مژده ها دادیم به دل بس سالها
که شویم همراه خوش اقبالها
تا سرای خوب خوشحالان رویم
پای کوبان شاد و خندان می رویم
در کنار کار نان هم می رسد
بهترین از این و آن هم می رسد
خانه خواهم ساخت در ییلاق خود
میوه خواهم چید اندر باغ خود
هر خزان جام و شرابی می رسد
بی گمان چنگ و ربابی می رسد
در کنار خانه خودرو می خرم
دخترانی شاد و شیرین می برم
خانه و دل جمله آبادان کنم
هر دو را در سور خود مهمان کنم
هم مشام از بوی گل خوش می کنیم
هم غریو ناله خامش می کنیم
دل به دریای حوادث می زنیم
بر صف باقی و حادث می زنیم
همره موجی شتابان تا ابد
بی خود از گردابهای خوب و بد
تا سرای صلح سلطان می دویم
با حضورش بر سر خوان می رویم
گفتمش ای دل مژک از کم تکی
از بضاعت نیستت جز اندکی
خواب و خور بسیار خواهد شد مرا
شاهد و دیدار خواهد بُد مرا
از پس رنج فراوان راحتی
می رسد بی شک زمان فرصتی
در حضور و صحبت صاحب جمال
تیزتازان و سبک همچون خیال
غرقه در نور اهورا می شویم
در میان هاله پیدا می شویم
این سخن در سینه ماندم سال سی
تا که در پروردنش گشتم کسی
عمر من بگذشت و مویم شد سپید
ای دریغا روز شادم نارسید
تا که یک سیمای شیرین آمدم
یاد آن پیمان دیرین آمدم
جمله جام و خانه ام گشتی شرنگ
آرزوهایم شدی بیهوده رنگ
در عمل دیدم که صد آه و دریغ
ای دریغ از شبنمی زین تیره میغ
یکسره در خدمت تن بوده ایم
بیهُده در فکر میهن بوده ایم
معبد ما هرگز این پیکر نبود
گرچه هر روزم زبان آن را ستود
پس تن مردار با بیچاره گی
در درون نالید از بیگانگی
ای دریغا ما فراوان بوده ایم
راهیِ دیدار سلطان بوده ایم
راه خود را می رویم شام و پگاه
گاه خندان ؛لحظه ای با سوز و آه
خنده و سوز درون ما یکی است
حاکی از آهستگیّ و چابکی است
چون که آهسته رویم تا کوی دوست
صد غبارغم از آن ما را به روست
چون شتاب برق و توفان می کنیم
خنده و شادی فراوان می کنیم
بیست و هشتم آبان 1388
اتاوا
Recently by Manoucher Avaznia | Comments | Date |
---|---|---|
زیر و زبر | 6 | Nov 11, 2012 |
مگس | - | Nov 03, 2012 |
شیرین کار | - | Oct 21, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Manoucher aziz
by IRANdokht on Fri Nov 20, 2009 02:59 PM PSTdastet dard nakoneh!
Thank you so much for the great advice. You're a wise man my friend ;-)
IRANdokht
ایراندخت جان؛
Manoucher AvazniaSun Nov 22, 2009 09:11 PM PST
ز آسمان و آنچه بینی بر زمین
چهرۀ زیباتر و خوشتر ببین
چیز زشت هرگز نیاید ازخدا
بل بزاید از دم اذهان ما
آنچه اینک زشت و ناخوش آیدت
روز دیگر بی گمان خوش آیدت
آنچه آری چون هلاهل در شمار
از نگاه دیگری فرصت شمار
آنچه آمد ازعدم اندر وجود
بهر زیبایی دنیای تو بود
شاد باش و شادمانی پیشه کن
کمتر اندر کام تلخ اندیشه کن
سپاس
Superb!
by IRANdokht on Fri Nov 20, 2009 10:24 AM PSTManoucher jan
I was in a really bad mood, someone just ruined my day by being a complete jerk and I knew all I had to do was come in here and read your beautiful poetry to sooth my nerves.
Thank you for another outstanding work!
IRANdokht
سوری جان سلام؛
Manoucher AvazniaFri Nov 20, 2009 09:50 AM PST
شادم از این شادمانی شما
سپاس
Wow!
by Souri on Fri Nov 20, 2009 09:01 AM PSTManouchehr jan,
I loved this poem too! You always have a good way to change my mood. I remember that beautiful poem you said for me in May 2008 at 2 pm (on that blog which took 400 comments)
I will save this one too and forward it to the same friends :)
Many many thanks. Have a wonderful day.
سوری نباید ناشاد باشد
Manoucher AvazniaSun Nov 22, 2009 09:15 PM PST
گر به جنگ و مهر و صلح و سازشیم
هر زمان در پیچ و تاب و کوششیم
همنوای موج و بارانیم ما
هم زمستان، هم بهارانیم ما
هم غمین، هم عقده بگشاییم ما
از همه سرزنده تر ماییم ما
سینه ی هر خستگی را می دریم
سر ز نوتر گشتنی می آوریم
راه بی پایان رویم؛ موجیم ما
در فرود و سطح و در اوجیم ما
با همه چین و شکنج، اشکستگی
موج را هرگز نیاید خستگی
پهنه گیهان که جولانگاه او ست
گلستانی بی حد و پر رنگ و بو ست
شادی ما ناشی از اِشتاب ماست
عاشق رفتن دل بیتاب ماست
ما به خودسوزی خود دلبسته ایم
زین سبب از بندها بگسسته ایم
سر به سر کار و تلاشیم ای سنی
شادمانی کن اگر یار منی
سپاس
Nasle soukhteh
by Souri on Fri Nov 20, 2009 05:53 AM PSTDear Manouchehr;
This is one of the most beautiful poems I've read from you. So meaningful. It describes our life and our mood ....we, the burning generation!!
It made me feeling sadder in this rainy morning of Montreal :)
I forwarded it to all my friends. Thank you so much.