پهنۀ شهر

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
15-May-2008
 

پیش چشمم پهنۀ شهر است گسترده.

بازوان بگشوده بر غوغای بی پایان این دوران.

چشمها بسته به روی آه این زنجیریان کار.

گوشها بگشوده بر اندرزهای زرشماران

بیخود و مدهوش.

 

شب نمی خسبد؛

روز بیداراست؛

پیوسته اندر کار و کار و کار.

 

فسونهای چندین ساله پیشینیان اکنون

همه شه مات جادوی نئونهای فریبایش؛

و او خرناسه زن اندر پی نخجیر استثمار می پوید

با چراغانی همیشه کور

در دستش.

 

ولی من،

کلبه های روشن اندیشه ها را دوست می دارم.  

ولی من، تندر مستانۀ چندین رها را دوست می دارم.

 

 

اکتبر 2005

اتاوا 


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia