باز هم ماه امرداد سر رسید و بازار قصٌه های بی پایه قدیمی و تکراری در باره "کودتای آمریکائی انگلیسی" 28 امرداد 1332 که سرچشمه همه آنها در مطالب مورد ادعای یک سند قلٌابی منسوب به سی آی اٍ (که برای نخستین بار در هفته نامه نیویورک تایمز درسال 2000 میلادی منتشر شد) قرار دارد، در میان برخی رسانه های ایرانی دوباره رواج پیدا کرده. چنین بنظر میرسد که برای گروهی، تکرار این قصٌه ها بگونه ای برای توجیه حقانیتی است که راویان آنها برای نسل پیشین خود، که بنوعی در رویدادهای آن روزگار سهمی داشته اند، قائل هستند در حالیکه برای گروهی دیگر(که بسیاری از آنها آشنائیشان با تاریخ فرا تر از بحثها و مقالات کوتاه روی اینترنت و گفته های این و آن نیست) بیشتر جنبه نمایشهای روشنفکری پیدا کرده تا کنجکاوی برای یافتن حقایق تاریخی که ممکن است با سلیقه خودشان هم جور در نیاید. ازسوئی دیگر، هر آنکس که که کلامی یا پرسشی در مسیر مخالفت با چنان ادعاهائی پیش بکشد، از طرف این مدعیان با اتهامهای گوناگونی روبرو میشود تا حقانیت خود را با ایجاد هیاهو بدون اینکه قادر به ارائه سندی در تائید ادعاهای خود باشند، به اثبات برسانند.
واقعیت اینست که آنچه به عنوان تائیدیه از سوی این مدعیان به آن استناد میشود چیزی بجز یک سند جعلی نیست که، بوسیله دو شارلاتان سیاسی بنامهای کرمیت روزولت و دانلد ویلبر(نویسنده اصلی داستان که یک سال بعد از وقایع 1953 یعنی در سال 1954 نوشته شده) که در نقشه خود برای مداخله در امور سیاسی ایران برای کسب اخاذی از شرکتهای نفتی آمریکائی شکست خورده بودند، تهیه شده و از طریق شخص ثالثی به مجلٌه نیویورک تایمز فروخته شده. در تحقیقات پانزده ساله خود در این زمینه، من هرگز به سند معتبری که درستی چنان ادعاهائی را در باره "کودتای آمریکائی انگلیسی" نشان دهد بر خورد نکرده ام، و حال آنکه اسناد زیادی در رد مطالب مورد ادعای این سند قلابی در دسترس است. و اینها درحالیست که حتی در خود آن سند قلابی هم به روشنی به این نکته اشاره شده که پادشاه فقید ایران تا پیش از انحلال مجلس بوسیله مرحوم دکتر مصدق، به هیچ وجهی حاضر به بر کنار کردن او از سمت نخست وزیری نبوده. آنچه در سالهای اخیر از طرف برخی مقامات آمریکا (از جمله پرزیدنت اوباما) بشیوه ای موذیانه در زمینه دخالت در امور ایران در گذشته عنوان شده در واقع برای لاپوشانی دخالتها ی آنها از سال 1979 است که منجر به برقراری جمهوری اسلامی و ادامه آن در ایران شده.
برای پادشاه فقید ایران که در سالهای دهه 1950 از پشتیبانی دولت آمریکا از سیاستهای دکتر مصدق در زمینه نفت آگاه بود اقدام مرحوم دکتر مصدق در جهت انحلال مجلس ،به شیوه ای غیر قانونی و بدون موافقت پادشاه، نگران کننده و غیر قابل پذیرش بود. این موضوع با توجه به اینکه در طول هفته های پیشتر از آن دولت او را بکلٌی از چند و چون ماجرای مذاکرات در باره نفت بی خبر گذاشته بود مسلماً میتوانست موجب نگرانی پادشاه شده باشد.مدتی پیشتر از این وقایع، عدم حضور سفیر آمریکا در ایران که منبع آگاهی پادشاه از سیاستهای آن دولت در باره جریانات و تحولات سیاسی ایران بود، همراه با کم تجربگی سیاسی پادشاه جوان، زمینه را برای دیدار ایشان با یک شارلاتان سیاسی بنام "کرمیت روزولت" فراهم کرد که خود را به عنوان منعکس کننده دیدگاههای دولت آمریکا معرفی کرده بود در حالیکه برای منافع شرکتهای نفتی کار میکرد. در همان دیدار بود که شاه مخالفت خود را برای صدور حکم بر کناری دکتر مصدق (که درخواست روزولت بود) اعلام کرده بود (بر طبق همان سندی که سینه چاکان قصٌه "کودتای" 28 امرداد به آن استناد میکنند) چون آنرا مخالف قانون میدانست.
موضوع رفتن سرهنگ نصیری به خانه دکتر مصدق در هنگام شب برای ابلاغ حکم برکناری او از سمت نخست وزیری نشانی از شرایط بسیار حساس و پُر از هرج و مرج آن روزهاست که نیاز به یک واکنش مصممانه و سریع را بخوبی بروز میدهد. عدم تماس مرحوم دکتر مصدق با پادشاه برای کسب تکلیف در باره مجلس و نیز گزارش کارهای انجام شده در هفته های منتهی به روزهای بحرانی اواخر امرداد 1332 مسلماً امکان هر گونه تماس رو در رو با دکتر مصدق را بسیار مشکل و یا غیر ممکن کرده بود و بهمین دلیل حکم بر کناری ایشان بایستی بوسیله یک پیک رسمی از دستگاههای دولتی به ایشان ابلاغ میشد. اینکه مرحوم دکتر مصدق برای دریافت حکم بر کناری خود به سرهنگ نصیری رسید داد، خود مبین قانونی بودن حکم و درستی عمل پیک مسئول رساندن آن حکم به دست نخست وزیرمیباشد.
همه شواهد نشان میدهد که مرحوم دکتر مصدق درزمان دریافت حکم و با آگاهی از قانون، در ابتداء قصد تمکین داشته و گرنه اگرآن حکم را قانونی و درست نمیدانست هرگز برای آن رسید نمیداد. دستور دستگیری سرهنگ نصیری بعد از اینکه از او با چای و شیرینی پذیرائی شد و سرپیچی ازاجرای حکم قانونی پادشاه نشان دهنده یک دگرگونی در رفتار دکتر مصدق در این فاصله کوتاه است که به احتمال بسیار زیر تلقینات افرادی مانند دکتر فاطمی و مظفر فیروز (باز مانده نصرت الدوله فیروز که خود را وارث پادشاهی سلسله قجرها میدانست و در زمان رضا شاه بزرگ در زندان درگذشت، و نیز عموی مریم فیروز همسر نورالدین کیانوری از رهبران حزب توده) که هر دو در تماس و زیر تاثیرحزب توده و شدیداً خواهان برپائی رژیم جمهوری و بر کناری خاندان پهلوی بودند صورت پذیرفته. راننده وزارت خارجه که زیر تصدی دکتر حسین فاطمی بود دو روز بعد از این موضوع شاهد یاد آوری توهین آمیز دکتر فاطمی از مرحوم مصدق با واژه "خِرِفت" میشود که از پذیرفتن پیشنهاد او برای سخنرانی در رادیو و اعلام جمهوری سر باز زده بود. دکتر مصدق در خاطرات خود نوشته که هرگز قصد بر اندازی خاندان پهلوی را نداشته و در همان روزهای بحرانی دستور صادر کرده بود تا هرکسی را که از بر قراری جمهوری سخنی بگوید دستگیر کنند و در عین حال نامه ای برای پادشاه فرستاده و از ایشان تقاضا کرده بود که به کشور مراجعت کند.
شب پیش از28 امرداد، سفیر آمریکا که همانروز ازیک مرخصی در سواحل مدیترانه به ایران بر گشته بود، با دکتر مصدق درخانه او ملاقات کرد. در این ملاقات سفیر آمریکا در باره وضعیت نا هنجاری که برای برخی از آمریکائیهای مقیم ایران پیش آمده بود و نیز هرج و مرجی که در کشور حاکم شده و امنیت شهروندان را به مخاطره انداخته بود به دکتر مصدق گزارشی داد و از او درخواست کرد که برای حل این مشکلات و پاک کردن خیابانها از اوباش حزب توده که در خیابانها با فریادهای زنده باد مصدق و حمله به این و آن و ایجاد راه بندان (که سفیر آمریکا شخصاً در مسیر خود برای رفتن به دیدار دکتر مصدق مشاهده کرده بود) برای رفت و آمد آزادانه مردم مشکلاتی فراهم کرده بودند اقدام کند و گرنه دولت آمریکا ناچار خواهد شد شهروندان خود را از ایران خارج کند. این حرف موجب نگرانی مصدق در مورد بازتاب بین المللی عمل دولت آمریکا شد چون معتقد بود این کار ضرورتی ندارد. در این دیدار مصدق به سفیر آمریکا گفت که به اعتقاد او دولتهای آمریکا و انگلیس برای براندازی دولت او توطئه کرده بودند و سفیر آمریکا در پاسخ گفته بود که دولت آمریکا هیچگونه مسئولیتی در بوجود آمدن آن شرایط در ایران نداشته است در حالیکه با نگرانی اوضاع را دنبال میکند.
لوی هندرسون سفیر آمریکا اشاره کرده که در ضمن گفتگوی آنها و پس از اعتراض سفیر در باره حضور اوباش و نا امنی در خیابانها، دکتر مصدق یکی از اطرافیان خود را خواسته و یادداشتی را به او داده بود که احتمالاً دستوری برای بخانه فرستادن دار و دسته اوباش حزب توده بوده چون در هنگام مراجعت او از خانه دکتر مصدق خیابانها بکلی آرام شده بود. دردیدار سفیر آمریکا با دکتر مصدق موضوع وام مورد درخواست مصدق نیز مطرح شده بود و سفیر آمریکا آمادگی دولتش را برای پرداخت مبلغی که از میزان مورد درخواست دکتر مصدق کمی کمتر بود بوی ابلاغ نمود. این وام از طرف دولت دکتر مصدق برای جبران گرفتاریهائی که در اثر از دست رفتن در آمد نفتی ایران پیش آمده بود، درخواست شده بود. بعد از سرنگونی دولت مصدق، همان وام به دولت سرلشگر زاهدی داده شد تا برای عادی کردن اوضاع کشور صرف شود.
دکتر مصدق در دادگاه مطالب گوناگونی را برای دفاع از خود به میان کشید در حالیکه بر اساس اظهارات سپهبد حسین آزموده (دادستان دادگاه دکتر مصدق که با ایشان روابط دوستانه نیز داشت) در مصاحبه با ضیاء صدقی (پروژه تاریخ شفاهی ایران از دانشگاه هاروارد) اتهام ایشان تنها این بود که چرا بعد از مشاهده و دریافت حکم پادشاه در مورد برکناری خود از پست نخست وزیری تمکین نکرده بود امٌا ایشان هرگز نتوانست توضیح قانونی و قانع کننده ای برای آن کار خود به دادگاه ارائه دهد. از جمله مطالبی که دکتر مصدق برای دفاع از خود مطرح کرده بود این بود که پادشاه بر طبق قانون اساسی مبرٌی از هر گونه مسئولیت است بنا بر این نمیتواند در امور اداری کشور دخالت کند و نخست وزیر را از کار بر کنار کند.در پاسخ به ایشان یاد آوری شده بود که بر طبق اصول قانون اساسی پادشاه بر اساس سوگندی که خورده باید حافظ قانون اساسی باشد و بنا بر این برای جلوگیری از پایمال شدن قانون اساسی بر اساس حقوق قانونی پادشاه میتواند وارد عمل شود. علاوه بر آن پادشاه فرمانده کل قوای سه گانه است و هرگاه یکی از قوا از حدود اختیارات قانونی خود تجاوز کند پادشاه میتواند هر اقدام قانونی لازم را انجام دهد. و نیزعمل پادشاه ایران در 25 امرداد 1332 برای بر کناری نخست وزیر منطبق با اصول قانون اساسی بود که این حق را به پادشاه میداد تا درغیاب مجلس وزرا را از کار بر کنار کند. رای دادگاه نظامی در دیوان عالی کشور نیز ابرام و سر انجام دکتر مصدق به سه سال حبس محکوم شد. ای کاش این مدعیان سینه چاک دموکراسی بجای سینه زنی بنام مرحوم دکتر مصدق کمی از انرژی خود را هم صرف یافتن حقایق و نیز یافتن راهی برای پیوند دادن آن مردمی که روزگاری بدنبال نسل پیشین آنها روانه جهنم جمهوری اسلامی شدند و اکنون به یمن قصه هائی که از دکان سی آی اِ بیرون آمده دچار سر درگُمی شده اند میکردند.
Recently by Sohrab_Ferdows | Comments | Date |
---|---|---|
آخوندهای فُکُلی | - | Nov 15, 2012 |
Closing of Islamic Republic embassy in Canada | 4 | Sep 08, 2012 |
دروغگویان قدیمی و دروغهای تازه | 76 | Jul 07, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
سپاس
Sohrab_FerdowsMon Aug 27, 2012 08:33 PM PDT
نکته دیگری که میخواهم در اینجا اشاره کنم اینست که، درهمه آرشیو "فریدام آو اینفورمیشن اَکت" مربوط به سی آی اِ یا هر دپارتمان دیگر در دولت آمریکا یک کلمه در باره عملیاتی به نام "تی پی اجکس" پیدا نمیشود و هیچ سندی (اعلامیه، تلگرام، نامه، بولتن.. و غیره) که نام کرمیت روزولت (پسر نه پدر) یا حتی دانلد ویلبر درآن باشد وجود ندارد در حالیکه اسناد و گزارشهای گوناگونی از سی آی (و نیز وزارت کشور یا استیت دپارتمنت) برای همه طول سال 1953 و پیشتر از آن در باره اوضاع ایران و دیگر کشورها موجود است. بطور مثال شما میتوانید اسناد دولتی بسیاری را در رابطه با عملیات سی آی اِ در گواتمالا با نام "پی بی ساکسس" بسادگی پیدا کنید و برای این کار یک جستجوی ساده در گوگل کافیست در حالیکه در رابطه با ایران جز مقاله های گوناگون، داستانهای آقای ویلبر و استیون کاینزر (که حتی وبسایت خود سی آی اِ هم آنرا نقل کرده!) چیزی پیدا نمیکنید. ِ
نکات بسیار مستدل و منطقی
All-IraniansTue Aug 28, 2012 12:03 AM PDT
١ - "آنچه در سال های اخیر از طرف برخی مقامات آمریکا (از جمله پرزیدنت اوباما) به شیوه ای موذیانه در زمینه دخالت در امور ایران در گذشته عنوان شده ، در واقع برای لاپوشانی دخالت ها ی آنها از سال ١٩٧٩ است که منجر به برقراری جمهوری اسلامی و ادامه ی آن در ایران شده است
٢ - "اینکه دکتر مصدق برای دریافت حکم بر کناری خود به سرهنگ نصیری رسید داد ، خود مبین قانونی بودن حکم و درستی عمل په یک مسئول رساندن آن حکم به دست نخست وزیرمی باشد"
٣ - "دکتر مصدق در دادگاه ، مطالب گوناگونی را برای دفاع از خود به میان کشید در حالی که بر اساس اظهارات سپهبد حسین آزموده دادستان دادگاه دکتر مصدق ..... اتهام ایشان تنها این بود که چرا بعد از مشاهده و دریافت حکم برکناری خود از پست نخست وزیری ، تمکین نکرده بود. امٌا ایشان هرگز نتوانست توضیح قانونی و قانع کننده ای برای آن کار خود به دادگاه ارائه دهد
بیشتر
//iranian.com/main/blog/all-iranians/some-various-views-28th-mordad
جناب سهراب فردوس
anglophileMon Aug 27, 2012 03:15 PM PDT
با تشکر از نوشتار بسیار مستدل و نثر شیوای شما اجازه میخواهم که چند نکته جالب را در تائید مطالب ارزنده جنابعالی اضافه کنم.
۱. صبح روز ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ همسر سفیر کبیر آمریکا در ایران در جلسهای که به منظور رسیدگی به بعضی امور خیریه و با حضور تنی چند از بانوان صاحب نام پایتخت تشکیل شده بود شرکت جست. اگر کودتایی آمریکایی در کار بود قطعاً همسر سفیر از رفتن به مرکز تهران در چنین روزی میباید پرهیز میکرد.
۲. بابک امیر خسروی عضو کمیته مرکزی حزب توده که خود شاهد وقایع آن روز بود در گزارش خود به حزب تاکید بر عدم وجود یک طرح از قبل آماده شده برای ساقط نمودن دولت مصدق السّلطنه در آن روز دارد. امیر خسروی خطاب به آنهائی که اعتقاد به دخالت "مستر روزولت" در آن روز دارند میگوید: " واقعیت اینجاست که عمق فاجعه غیر از این است".
۳. اگر قرار بود که آمریکا برای هریک از مداخلاتی که در عزل و نصب دولتهای مختلفی که آمریکا متهم به حمایت از آنان است میبود چرا فقط از ایران (بقول امیر احمدی - عامل رژیم اسلامی در آمریکا) "عذر" خواسته؟ فقط به لیست این سایت نگاه کنید و بر فرض که یک دهم این لیست هم درست باشد آمریکا از حداقل سه کشور دیگر مثل شیلی ، آرژانتین و برزیل باید عذر خواهی کند ولی چرا فقط به ایران قنأعت کرده؟ برای اینکه میداند پهلوی منافع ایران را بر منافع آمریکا ترجیح میدهد پس از حراب کردن وجهه پهلوی آمریکا نه تنها ضرری نمیبرد بلکه خودرا در برابر لابیگرانی چون امیراحمدی ها، پارسیها و مجدها و حامیانشان در رژیم موجه و عزیز تر میکند.
//en.wikipedia.org/wiki/Covert_United_States_foreign_regime_change_actions