پیش از هر سخنی بهتر است برای روشن شدن مطلب، در آغاز چند کلام در باره پدیده ای که از نگاه من میشود آنرا بطور کوتاه در بهم پیوستگی دو واژه ایِ "آخوند فُکُلی" خلاصه کرد توضیح بدهم. بسیاری از ایرانیان بدرستی گروهی را که بدون داشتن ظاهر مُلٌائی و در حالیکه به ظواهر پوششی غربی آراسته هستند در هر فرصتی در زمینه های مذهبی داد سخن میدهند با چنین نامی یاد میکنند اما در اینجا هدف آن گروه از افراد نیستند. یکی از ویژگیهای مهم یک آخوند متبهر بهره گیری ماهرانه از یک سوژه برای کشاندن سخن به واقعه صحرای کربلا و اثبات حقانیت و مظلومیت حسین ابن علی در جنگ با یزید ابن معاویه است تا در نهایت دل شنوندگان از این بی عدالتی بدرد آید و اشک آنها به نشانی از عشق به حسین و پشتیبانی از او جاری شود. البته آخوند سخنور هم از اینراه بدون انجام هر نوع کارِ مُفیدی به مایه و اعتباری میرسد تا برای خود راه کسبِ سرمایه ای باز کرده باشد.
واقعیت اینست که این روش در طول تاریخ بوسیله بسیاری بکار گرفته شده و کسانی بوده اند که حتی بدون نیاز به هیچ وابستگی با مذهب، با استفاده از مهارتهای سخنوری و نویسندگی خود و ساده لوحی یا ناآگاهی شنوندگان، مخاطبان تاثیر پذیر خود را به پذیرش عجیب ترین ادعاها راضی و به انجام کارهای باور نکردنی وادار کرده اند. البته میزان تاثیر این سخنوران بر مخاطبان همیشه یکسان نبوده و نیست اما در همه حال این موضوع همیشه تابعی بوده از امکاناتی که برای رساندن پیام یک سخنور به دیگران مهیٌا بوده است. از جهتی دیگر، میزان آگاهی یا ناآگاهی مخاطبان همواره یک اصل مهم برای تضمین موفقیت یا شکست پیام سخنور بوده و هست، ضمن آنکه شرایط اقتصادی، روانی و سیاسی حاکم بر فضای اجتماع مورد هدفِ پیام در شدت و ضعف تاثیر گزاری آن نقشی انکار ناپذیر داشته و دارد.
آنچه بنظر میرسد اینست که در بسیاری از موارد شخص سخنور یا نویسنده تنها در جهت رسیدن به هدفهای خاصٌی، پیام خود را طرٌاحی و برای بدست آوردن آنها به اجرا میگذارد. در عین حال، در برخی موارد نیز چنین بنظر میآید که گویندهِ پیام خود مومنانه و بدون هیچ چشم داشتی به پیامِ خود پایبند و معتقد است اگر چه این موضوع در ضرر و زیان یک پیام نادرست بر جامعه مورد هدف چیزی نمیکاهد. در چنین مواردی این موضوع تنها نشان دهنده ناآگاهی سخنور پیام دهنده نسبت به محتوی و آثار بعدی پیام خود بر امور جامعه است در حالیکه ممکن است برای خود او اعتباری دروغین و ناروا نیز در میان بخشی از مردم جامعه ببار آورد. نمونه های بسیار روشن از این نوع در دوره انقلابهای متعدد و گوناگون در چند سده گذشته در اروپا بسیار دیده شده(یکی از بهترین نمونه ها روبسپیر است) و آمریکای شمالی نیز در دهه های اخیر نمونه هائی از این قبیل دیده است.
ناگفته نماند که مهارت در سخنگوئی و نگاشتن شاید آنقدر برای رسیدن به چنان شهرت و اعتباری بایسته نباشد. همینقدر که گوینده یا نگارنده بتواند با شیوه ای مُلا وارانه با سر هم کردن داستانهای گوناگون آسمان را به ریسمان متصل کرده و به صحرای کربلا گریزی بزند کافیست که هدف برآورده شود. با توجه به تنبلی در مطالعه که در بخش بزرگی از جامعه ایرانی رایج است پیدا کردن آدمهائی که پای منبر اینگونه سخنوران مُلٌا گونه بنشینند کار دشواری نیست. در میان ایرانیان بسیارند (بیشتر بسبب ناآگاهی) کسانی که همیشه به نتیجه گیریهای دیگران اکتفا میکنند و هرگز زحمت کند و کاو در هیچ مطلبی را به خود نمیدهند. تاثیر گذاری در چنین مردم و افرادی کار دشواری نیست و نیاز به مهارت زیادی ندارد. همینقدر که چند واژه سنگین و ناآشنا را بهم ببافند و با درازگوئیهای های بی معنی و بی ربط و تکرار چند واژه یا نام که بگوش شنونده خوش آید شنونده را مسحور گُستره دانش خود کنند، زمینه برای گریز به صحرای کربلا فراهم میشود.
در قصٌه صحرای کربلا اصل بر نبرد میان یک موجود مقدٌس و خطاناپذیربا یک موجود اهریمنی و خطا کار است. مهم اینست که سخنور یا نویسنده بتواند به شنونده یا خواننده بپذیراند تا یک واقعه را آنگونه که او میخواهد و میبیند بتصوٌر در آورد. مهم نیست که اصل واقعه چه بوده یا اصلاً نبردی به آنگونه که سخنران نمایش میدهد در کار بوده یا نه. همینجاست که نقش چنان گوینده یا سخنوری با نقش یک مٌلا انطباق پیدا میکند چون هدف او آگاه کردن شنونده از یک واقعیت نیست بلکه هدف کشیدن او به پای منبر بعدیست تا بساط کاسبی(چه برای کسب پول و چه برای جلب توجه) بر جا و بر قرار بماند. در سالها و روزهای بعد از انقلاب اسلامی (که بهمٌت برخی مخالفان بی خرد و ناآگاه رژیم پیشین، و با همکاری برخی عناصر خائن و فاسد درون دستگاه حاکم، مردم ایران را به سیاهروزی کشاند) بازار این کاسبی در برخی رسانه های خارج از کشور همچنان گرم و پُر رونق بوده و هست.
برخی از این سخنوران خالیبند که حسب المعمول به هیچ چیزی جز جلب هر چه بیشتر مشتری در میان مخاطبان بی مطالعه و نا آگاه نمی اندیشند، خود را به عنوان "برنامه سازانی" در تلویزیونها و رادیوها جلوه میدهند که همه همٌ و غمشان آگاه کردن دیگران از حقایق است، و حال آنکه همه متاع اینها جز مشتی کلیشه های قدیمی و بی پایه که از منابع مشکوک و معیٌن به خورد آنها داده شده، و یا تکرار همراه با تحریف سخنان و نوشته های برخی محققین زحمتکش و شرافتمند، چیز دیگری نیست. چگونه و کدام آگاهی از چنین کار و چنین مطالبی در میآید؟ کدام حقیقتی از تکرار یک مُشت مطالب بی پایه که اعتبار آنها بهیچ گونه ای قابل اثبات نیست برای شنونده روشن میشود؟ و آیا حاصل اینهمه افسانه بافی در ذهن شنونده و بیننده هائی که با اعتمادی توجیه ناپذیر به پای چنین معرکه گیریها مینشینند چیزی جز گُمراهیست؟
یکی از ویژگیهای معرکه گیریهای آخوند و مُلا تکرار تک جمله هائی با واژه های گوناگون و معنی یکسان است که گاه تا پنج شش بار یا شاید هم بیشتر تکرار میشود و دیگر بهره گیری از احساسات رقیق شنونده ها و حُضار در پای منبر است که با زیرکی تمام و از راه تغییرات متناسب در تُن صدا و یا حرکات دست و چهره انجام میشود. این ویژگیها بدون هیچ کم و کاستی در میان همه آخوندهای فُکُلی، که بویژه در رسانه های دیداری فعال هستند، نیز رایج و بخوبی قابل مشاهده است. از دیگر ویژگیها پیش کشیدن موضوعهای داغ برای جذب و علاقه مند کردن مخاطبان است. در اینراه معمولاً هیچ چیزی فراموش نمیشود. یک مُلٌا در بالای منبر ممکن است حتی از سوژه های سکسی و پورنوگرافی برای اینکار سود ببرد در حالیکه سوژه هائی مانند تاریخ، دموکراسی، آزادی خواهی و چیزهائی از این قبیل به مذاق آخوندهای فُکُلی بیشتر خوش آیند است و بیشتر با پُز و افاده های روشنفکری آنها جور در میآید.
از جمله شگردهائی که در میان مُلایان و آخوندهای فُکُلی مشترک است آوردن مثالهای گوناگون برای ساده سازی و ساده جلوه دادن مطالب است. مانند همان مُلٌائی که در کتابهای درسی قدیم میخواست مردم ساده یک روستا را با کشیدن شکل مار در مقابل واژه "مار" که بوسیله آموزگارِ به آنها آموخته میشد قانع کند که آنچه آموزگار میگوید اشتباه است. این شِگِرد ظاهراً تاثیر زیادی روی مخاطبان بویژه برای رسانه های دیداری دارد و بهمین دلیل بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد. میخکوب شدن مخاطبان در برابر رادیو یا تلویزیون برای دریافت اطلاعات و آگاهی (یا آنچه زیر این عنوانها به آنها خورانده میشود) یکی از پدیده هائی است که در قرن گذشته آغاز شده و با روشن شدن آثار معجزه آسای آن بر مخاطبان بسرعت به یکی از مهمترین ابزارهای کُنترل و مغز شوئی و یا حتی جنگ روانی تبدیل شده است. از جمله مهمترین کارهائی که برای انجام آن از این جعبه جادوئی بفراوانی بهره گیری میشود پخش و گسترش اطلاعات نادرست با اهداف مشخٌص یا بقول انگلیسی زبانها "میس اینفورمیشن" است.
شنونده ها و خواننده هائی که کمتر اهل تعمٌق و بررسی مطالبی که میشنوند و میخوانند هستند، آسانترین قربانیان "میس اینفورمیشن" یا بقول ما ایرانیها "آدرس اشتباهی دادن" هستند. این موضوع اغلب بخش بزرگی از بیشتر جوامع (حتی در کشورهای غربی) را شامل میشود. در دهه سی میلادی (سال 1938 بطور مشخص) در یکی از شهرهای آمریکا پخش یک برنامه رادیوئی که بمناسبت هالوین تهیه شده بود و بوسیله یک مجری بسیار ماهر بشیوه گزارشی در باره حمله مریخی ها به آمریکا اجرا میشد موجب گشت که بسیاری از مردمی که به پخش آن برنامه گوش میدادند آنقدر آنرا جدی بگیرند که از وحشت بخیابانها بریزند و هرج و مرج عجیبی شهررا فرا بگیرد. این موضوع بخوبی توانائی تاثیر رسانه ها در جامعه را نمایش میدهد. آنچه بکمک رسانه های بیگانه (مانند بی بی سی) در سالهای 1978 و 1979 برای بثمر رساندن انقلاب اسلامی در ایران انجام گرفت نیز باید در همین راستا در نظر گرفته شود.
البته در این شک است که آخوندهای فُکُلی ما بتوانند تا این حد اثر گذار باشند اما با در نظر گرفتن کمبود علاقه به مطالعه و بررسی مطالب در میان بخش بزرگی از ایرانیان، آنها میتوانند باندازه کافی اثر مخرٌب داشته باشند. یکی از اثرات سمپاشی های چنین گروهی در جامعه از راه رادیو و تلویزیونها، گسترش شکاف میان مردم بر سر مسائلی است که در بهتر کردن اوضاع و احوال امروز جامعه هیچگونه نقشی ایفا نمیکنند. با جایگزینی چنین کارهای مسمومی که بیشتر به هدف پُرکردن برنامه های تلویزیون و رادیو(و نیز پُر کردن جیب مجریان سخنور) که به جای تحقیق و بررسی عِلمی برای یافتن حقیقت انجام میشود ، آنچه نصیب مردم است (بویژه آنهائی که بآسانی تاثیر میپذیرند) چیزی جز سر درگُمی ودرماندگی بیشتر نیست.
بعضی از این آخوندهای فُکُلی همه کس جز خودشان را بیسواد یا "روشنفکران یک کتابی" میدانند در حالیکه بهنگام سخنرانی مجموعه ای از کتابهای گوناگون در پس و پیش خود انباشته اند. و گاه نیز مطالبی را که از اینجا و آنجا شنیده یا خوانده اند با کمی دگرگونی چنان عنوان میکنند که انگار از تراوشات افکار خودشان است.این موضوع گاه با عنوان کردن بدیهیاتی صورت میگیرد که به منظور بالا بردن اعتبار گوینده یا مجری برنامه درلابلای سخنان گنجانده میشود تا ذهن شنونده را برای پذیرفتن سایر مطالب آماده کند. تظاهرات دانشمندانه این دار و دسته گاهی بصورت "کار تیمی" انجم میشود و با اعطاء لقب "اُستاد" یا "دکتر" و تائید یکدیگر کوشش میکنند جرات و توان هر گونه مخالفت با ادعاهای خود را از دیگران بگیرند. خوانندگان این مطلب مسلٌما ًبا کمی دقٌت در مطالبی که میخوانند و یا تماشای چند برنامه در تلویزیونهای ایرانی در خارج از کشور بآسانی میتوانند این آخوندهای فُکُلی را بیابند.
Recently by Sohrab_Ferdows | Comments | Date |
---|---|---|
Closing of Islamic Republic embassy in Canada | 4 | Sep 08, 2012 |
قصٌه های تکراری | 3 | Aug 26, 2012 |
دروغگویان قدیمی و دروغهای تازه | 76 | Jul 07, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |