بلاگ جدید برای مشاعره

Souri
by Souri
10-Oct-2009
 

 

ترانه خوان عشق

 

تو رفتی و نفس گرم عاشقان با من
ستاره سوختگانند مهربان با من
به یاد عشق تو تا من ترانه خوان گشتم
جهان و جمله جهان شد ترانه خوان با من
ز بیخ و بن بکند کوه درد و غم این سیل
چنین که گریه کند چشم آسمان با من
رسد همیشه به فریاد باده نوشان حق
بگفت این سخن آن میر می کشان با من
بساط خویش به جای دگر برم زین شهر
چنین که گشته عسس سخت سرگران با من
شرار شوق تو در دل نمی شود خاموش
هنوز یاد تو این یاد مهربان با من
دلم گرفت از این لحظه های تنهایی
ترحمی کن و بازآ بمان با من
چه سالها که گذشت و نرفتی از یادم
هنوز عشق تو این عشق جاودان با من

 

حمید مصدق


Share/Save/Bookmark

Recently by SouriCommentsDate
Ahamdi brings 140 persons to NY
26
Sep 24, 2012
Where is gone the Babak Pirouzian's blog?
-
Sep 12, 2012
منهم به ایران برگشتم
23
May 09, 2012
more from Souri
 
Nazy Kaviani

این هم ر و نفر بعد لطفا ز بده!

Nazy Kaviani


روز اول رفت دینم در سر زلفین تو
تا چه خواهد شد درین سودا سرانجامم هنوز
ساقیا یک جرعه زان آب آتشگون که من
در میان پختگان عشق او خامم هنوز


Souri

what a sweet story !

by Souri on

I didn't know the story of your cat! How sweet!

Is he wearing green too? Take a good care of him, he is a symbol of resistance!

Good night Nazy jan,

A demain ;)


Nazy Kaviani

Goodnight Souri Jan

by Nazy Kaviani on

Go to bed! I'll try to be back tomorrow. Thanks again for the good break.


Nazy Kaviani

The story of my cat

by Nazy Kaviani on

Souri Jan,

In June, on the night before Iranian elections, a black cat with white paws and a white dot on his nose came to our house. He wouldn't leave. He seemed like a house cat, loving and trusting of people. I didn't want another pet. I wanted to wait until both my sons are out of the house before I committed myself to taking care of another creature!

My son took the cat to our neighborhood animal shelter to see if anyone was looking for him. Nobody was. We left signs all around the neighborhood and put an announcement on Craig's list for a "Cat Found." Nothing doing.

We were a bundle of nerves all through the elections and what happened right after in Iran. This cat which had invited himself into our lives and was being super sweet and loving, managed to stay. We named him "Mir Hossein."


Souri

All Saayeh's poems are beautiful (like Hafez)

by Souri on

تو پنداری هزاران نی در آتش کرده اند اینجا
چه خوش پر سوز می نالد ، ، زهی آواز خاکستر
سمندرها در آتش دیدی و چون باد بگذشتی
کنون در رستخیز عشق بین پرواز خاکستر
هنوز این کنده را رؤیای رنگین بهاران است
خیال گل نرفت از طبع آتشباز خاکستر
من و پروانه را دیگر به شرح و قصه حاجت نیست
حدیث هستی ما بشنو از ایجاز خاکستر
هنوزم خواب نوشن جوانی سر گران دارد
خیال شعله می رقصد هنوز از ساز خاکستر
چه بس افسانه های آتشینم هست و خاموشم
که بانگی برنیاید از دهان باز خاکستر

I will wait for your last poem now, but if you allow me I will reply tomorrow night. be shart inke ghol bedi ke dobareh biaee


Souri

Your cat is lucky you take care of him...

by Souri on

My poor haj agha went asleep two hours ago.....

I was supposed to finish a report tonight, lol!

But I will go to bed after the next poem I will post.


Nazy Kaviani

یارب این نوگل خندان که سپردی به منش............

Nazy Kaviani


نه بابا، شوخی کردم!

یارب این شمع دلفروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
حالیا خانه برانداز دل و دین منست
تا در آغوش که می خسبد و همخانه کیست

ضمنا شعری که نوشتی خیلی زیبا بود سوری جان!


Nazy Kaviani

Me and my cat

by Nazy Kaviani on

Souri Jan, I don't know where everyone else is but I know that my cat and I are right here, doing moshaereh and listening to the radio! My cat is very sweet and he seems to really like doing mosha'ereh with you! He says to tell you: what happened to my daal?


Souri

dar emtedad shab... ;) in ham yek daal ghashang az Saayeh

by Souri on

دستم نمی رسد که در آغوش گیرمت
ای ماه با که دست در آغوش می کنی
در ساغر تو چیست که با جرعه ی نخست
هشیار و مست را همه مدهوش می کنی


می جوش می زند به دل خم بیا ببین
یادی اگر ز خون سیاووش می کنی
گر گوش می کنی سخنی خوش بگویمت
بهتر ز گوهری که تو در گوش می کنی


جام جهان ز خون دل عاشقان پر است
حرمت نگاه دار اگرش نوش می کنی


Nazy Kaviani

دال و باز دال بده سوری جان.

Nazy Kaviani


دی پیر می فروش که ذکرش بخیر باد
گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز یاد
گفتم بباد میدهد هم باده نام و ننگ
گفتا قبول کن سخن و هرچه باد باد


Souri

?

by Souri on

How come everybody else is sleeping now?

I was expecting more people coming to the Moshaereh tonight !


Souri

Nah, beh khoda nadaram !

by Souri on

نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند
گذر گهی ست پر ستم که اندر او به غیر غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند
دل خراب من دگر خراب تر نمی شود
که خنجر غمت ازین خراب تر نمی زند

هوشنگ
ابتهاج


Nazy Kaviani

دال از مولانا، نون بده سوری صبح شد!

Nazy Kaviani


دلدار من در باغ دی، می گشت و می گفت: "ای چمن،
صد حور خوش داری، ولی، بنگر، یکی داری چو من؟"


Souri

shoaraa ham adam boudand ........:)

by Souri on

دریغا گل سرخ را باد برد
دل غنچه زین درد در هم فشرد
چو می رفت بلبل از این باغ گفت
بهارم سر آمد مرا نغمه مرد

 سیاوش
کسرایی


Nazy Kaviani

این هم لام و دال بده!

Nazy Kaviani


لعل تو که هست جان حافظ
دور از لب مردمان دون باد


Nazy Kaviani

از مجموعهء در رهگذار باد حمید مصدق

Nazy Kaviani


رنجوری ترا
باور نمی کنم

ای پیش مرگ تو همه رخشنده اختران،
تو مرگ آفتاب درخشان و پاک را،
باور مکن،
--که ابر ملالی اگر تراست
چونان غروب سرد غم انگیز بگذرد.
دردی اگر به جان تو بنشست،
این نیز بگذرد

تهمت به تو؟!
تهمت زدن چگونه توانم به آفتاب؟
لعنت به آن کنم که دو رو بود.
نفرین به او کنم که عدو بود.

البته این کاملا خارج از نوبت است سوری جان! من شعرهای امیدوارکننده و عاشقانه را بیشتر دوست دارم.

ضمنا توجه داشته باشید که این شعرا هم خاله زنک بازی می کردند ها!


Souri

Can you write it please? I don't know which one?

by Souri on

تو پاییز پریشم کردی ای گل
پریشان تر ز پیشم کردی ای گل
به شهر عاشقان تنها شدم من
غریب شهر خویشم کردی ای گل

سیاوش
کسرایی


Nazy Kaviani

ت بده سوری جان!

Nazy Kaviani


من از حمید مصدق یک ر پیدا کردم اما غمگین بود و نخواستم شعر غمگین بنویسم. "رنجوری تو را باور نمی کنم."

پس برگشتم سراغ حافظ عزیز که هیچوقت نا امیدم نمی کند!

روان تشنه ما را بجرعهء دریاب
چو میدهند زلال خضر ز جام جمت
همیشه وقت توای عیسی صبا خوش باد
که جان حافظ دلخسته زنده شد بدمت


Souri

Still Mosadegh...Aabi, Khakestari, Siaah

by Souri on

در من این جلوه ی اندوه ز چیست ؟
در تو این قصه ی پرهیز که چه ؟
در من این شعله ی عصیان نیاز
در تو دمسردی پاییز که چه ؟
حرف را باید زد
درد را باید گفت
سخن از مهر من و جور تو نیست
سخن از
متلاشی شدن دوستی است
و عبث بودن پندار سرورآور مهر
آشنایی با شور ؟
و جدایی با درد ؟
و نشستن در بهت فراموشی
یا غرق غرور ؟

Nazy Kaviani

سوری جان دال بده!

Nazy Kaviani


به نظر من صلح آمیز ترین جای این وبسایت بلاگ مشاعره است. من که امشب همینجا میمونم تا یا من خوابم ببره یا تو خوابت ببره سوری جان!

داستان ها دارم،
از دیاران که سفر کردم و رفتم بی تو.
از دیاران که گذر کردم و رفتم بی تو،
بی تو می رفتم، می رفتم، تنها، تنها.
و صبوری مرا،
کوه تحسین می کرد.

از حمید مصدق


Souri

فکر می‌کنم کیبورد یک نفر اتصالی کرده

Souri


هی‌ حرفاشو تکرار میکنه، هی‌ حرفاشو تکرار میکنه، .ل.و.ل

محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد
قصـه ماسـت که در هر سر بازار بماند
هر می لعل کز آن دست بلورین سـتدیم
آب حسرت شد و در چشم گهربار بـماند
جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفـت
جاودان کـس نشنیدیم که در کار بـماند


Nazy Kaviani

الف از حمید مصدق، میم بده!

Nazy Kaviani


راست گفتی سوری جان، خیلی قشنگ بود.

آه سرگشتگی ام در پی آن گوهر مقصود چرا؟
در پی گمشدهء خود به کجا بشتابم؟
مرغ آبی اینجاست.
در خود آن گمشده را دریابم


Souri

in yeki bazam ghashangtareh (both from H. Mosadegh)

by Souri on

مهر روی تو جلوه کرد و دمید
در شب تیره روشنایی ها
گفته بودم که دل به کس ندهم
تو ربودی به دلربایی ها
چون در ایینه روی خود نگری
می شوی گرم خودستایی ها
موی ما هر دو شد سپید وهنوز
تویی و عاشق آزمایی ها
شور عشقت شراب شیرین بود
ای خوشا شور آشنایی ها

Nazy Kaviani

سوری جان میم بده!

Nazy Kaviani


عجب شعر قشنگی نوشتی! خیلی دلم برای مشاعره تنگ شده بود. مرسی از دعوتت.

یارب این قافله را لطف ازل بدرقه باد
که ازو خصم بدام آمد و معشوقه بکام
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
هرچه آغاز ندارد نپذیرد انجام


Souri

looool, mordam az khandeh !

by Souri on

دل من در دل شب
خواب پروانه شدن می بیند
مهر صبحدمان داس به دست
خرمن خواب مرا می چیند
آسمانها آبی
پر مرغان صداقت آبی ست
دیده در اینه ی صبح تو را می بیند
از گریبان تو صبح صادق
می گشاید پر و بال
تو گل سرخ منی
تو گل یاسمنی
تو چنان شبنم پاک سحری ؟
نه
از آن پاکتری


Nazy Kaviani

سوری جان دال بده!

Nazy Kaviani


سفر کرده فقط باید به شرطی برگرده که با وفا باشه! وگرنه همان بهتر که در سفر بماند!

شاهد آن نیست که موئی و میانی دارد
بنده طلعت آن باش که آنی دارد
شیوه حور و پری گرچه لطیفست ولی
خوبی آنست و لطافت که فلانی دارد


Souri

aay gofti....in yaare safar kardeh kay miad?

by Souri on

یک دم وصلت ز عمر جاودانم خوش تر است
بر وصال دوست عمر جاودانی گو مباش
در هوای گلشن او پر گشا ای مرغ جان
طایر خلد آشیانی خاکدانی گو مباش
در خراب آباد دنیا نامه ای بی ننگ نیست
از من ِخلوت نشین نام و نشانی گو مباش
چون که من از پا فتادم دستگیری گو مخیز
چون که من از سر گذشتم آستانی گو مباش
گر پس از من در دلت سوز سخن گیرد چه سود
من چو خاموشی گرفتم ترجمانی گو مباش
سایه چون مرغ خزانت بی پناهی خوش تر است
چتر گل چون نیست بر سر سایبانی گو مباش


Nazy Kaviani

ی بده سوری جان!

Nazy Kaviani


من هم برای مشاعره از کتاب استفاده می کنم.

دیدم بخواب دوش که ماهی برآمدی
کز عکس روی او شب هجران سرآمدی
تعبیر رفت یار سفرکرده میرسد
ای کاج هرچه زودتر از در درآمدی


Souri

admit it, I cheated ;)

by Souri on

نفـس باد صبا مشک فشان خواهد شد

عالـم پیر دگرباره جوان خواهد شد
ارغوان جام عقیقی به سمـن خواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
این تـطاول که کشید از غم هجران بلبـل
تا سراپرده گـل نـعره زنان خواهد شد
گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مـگیر
مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد
ای دل ار عشرت امروز بـه فردا فـکـنی
مایه نـقد بـقا را که ضـمان خواهد شد


Nazy Kaviani

نون بده!

Nazy Kaviani


در راه عشق وسوسه اهرمن بسیست
پیش آی و گوش دل به پیام سروش کن
برگ نوا تبه شد و ساز طرب نماند
ای چنگ ناله برکش و ای دف خروش کن