LITERATURE

The opposite sex

Women in Sadegh Hedayat’s fiction

17-Jul-2009 (one comment)
There is dualism in the portrayal of women in Hedayat’s psycho-fictions, on the one hand as an ideal, unattainable angel, on the other, as a harlot. This corresponds to the portrayal of men: the lonely, misplaced, misunderstood, well-meaning, honest, sincere and moral narrators and anti-heroes who fail in every aspect of their living; and the rabble, who succeed in every aspect of theirs. His critical realist fiction about the lives of ordinary townsfolk is different: both men and women are shown as they normally are, even though their vices often seem to outnumber their virtues.>>>

FILM

Brutal finale

"Stoning of Soraya M." should renew outcry against not only stoning, but death by any means

25-Jun-2009 (2 comments)
In 1986, French-Iranian journalist Freidoune Sahebjam’s car unexpectedly stalled on the steep, narrow roads zigzagging along Kupayeh’s austere mountain ridges, stranding him in the wind-whipped village. Walking among the sand-dusted brick houses, Sahebjam was accosted by a desperate woman, Zahra, who feverishly related a terrifying true story of a village conspiracy involving blackmail, misogyny, and murder. Zahra told the journalist that she, as a woman in Iran, no longer had a voice and she pleaded with him to “take her voice” and tell the world her story. Speaking into Sahebjam’s tape recorder, Zahra recounts the tragedy of her 35-year-old niece, Soraya, who was stoned to death for the crime of adultery, a crime that she did not commit>>>

POETRY

مادرم معذرتم را بپذیـــــــــــــر

رابطه ریاضی آزادی زنان با پیشرفت و تمدن یک کشور

11-Jun-2009
ای مردِ پُر از باد وُ غرور
باید اینک بپذیری در ذهن
عصرِ روشندلی وُ جلوۀ فرهنگ به آغاز شدست
مردوُ زن زوجِ برابر هستند
وَ زنان خالقِ تو تویِ جهانی هستند
که تو در پهنــــۀ آن سینــۀ خود گستردی:
"منم این طاوُسِ عِلیّن منم"
>>>

WOMEN

 نذر آزادی!

از نگاه يک زن

03-Jun-2009 (one comment)
در پديده ی موسوم به «همگرايي بخشی از جنبش زنان» می بينيم که زنان پديد آورنده ی آن از کانديداهای رياست جمهوری «مطالبه ی حقوق» کرده اند. روشن است که اين حق دموکراتيک اين زنان است که چنين خواستی را با چنان کانديداهایی مطرح سازند. اما طرفه آن است که برخی از اين زنان حاضر نيستند بپذيرند که ديگران هم حق دارند موضع گيری و برخورد آن ها را ـ آن هم در جريان انتخاباتی غير دموکراتيک ـ نقد کنند. به راستی چرا بخشی از جنبش زنان حق ندارد به بخش ديگر اين جنبش بگويد «خواست شما در زير سقف حکومت اسلامی، به خصوص آنجا که سخن از پذيرش کنوانسيون رفع تبعيض "با حفظ موازين اسلامی" پيش می آيد تخفيف و پايين آوردن حق زنان است؟» و به راستی چرا باور ندارند که ديگرانی هم حق دارند که بگويند: «اين مطالبه و آن پاسخگويي از جانب کانديداها يعنی درجا زدن در قوانين موجود >>>

EXCERPT

Morality & marriage

"Sexual Politics in Modern Iran"

20-May-2009 (9 comments)
The 1979 Islamic revolution was not a wholesale return to the past; rather, the new state reinvented and expanded certain retrogressive cultural practices and presented them as what Foucault has called a “regime of truth” through modern technologies of power. As part of its commitment to modernity, the Islamist state continued the literacy and health campaigns of the Pahlavi era. It also created, alongside the army and the police force, a parallel series of paramilitary forces. As soon as the regime attained some degree of authority, it established a new juridical discourse on sexuality, whose underlying theme was granting more power over women’s sexuality and reproductive functions to the state and to men, while also reversing modern trends in love and marriage.>>>

WOMEN

داد و بیداد

سهم زنان در ترازوی عدل اسلام

29-Apr-2009 (28 comments)
سیزده سال قبل، برای شيعيان افغانستان شایعات تکوین پروژه های نظامی طالبان و کامیابی های مهیج و بیدرنگ آنان باعث نگرانی و اضطراب بود. بواسطۀ خصومت تاریخی طالبان با شیعه، رهبران اهل تشیع افغانستان از تحلیل نقش سرمایه داران عربستان سعودی در بسیج طالبان و همدستی آمریکا در تجهیز و تسلیح آنان نتیجه گرفتند که بدون تردید، توطئه‌ و دسیسه ای بر علیه اهل تشیع در جریان می باشد. بر این اساس و مبنا، طی مدت کوتاهی، رهبران شیعه افغانی به جمهوری اسلامی ایران پناه برده و طلب حفاظت و حمایت کردند. بعد از تسلط طالبان در افغانستان، مهاجران افغانی در ایران موسسۀ اهل تشیع افغانستان را بنیاد کرده و با کمک دولت ایران به حراست و حفظ حرمت عقاید شیعیان افغانی پرداختند. هدف این گروه از آغاز نه پوشیده بود و نه قابل انکار>>>

WOMEN

زندگی های نزیسته

مبارزه برای زیست و جان سالم در بردن از مرگ اجتماعی

14-Mar-2009 (2 comments)
من پر از این زندگی های نزیسته ام: زندگی آن دختر نوجوانی که نمی توانست موهایش را به آفتاب بنمایاند، زندگی آن دختر ده ساله ای که دلش می خواست روسری بپوشد و دست پدر به زور و با خشونت آنرا از سرش می کشید و بهش می گفت کلاغ سیاه، زندگی آن نوجوانی که نمی توانست در دریا کنار پدرش شنا کند، زندگی آن دختر یازده ساله ای که نمی توانست در کوچه ها کنار پسر های همسالش دوچرخه سواری کند، زندگی آن دختر نوجوانی که نمی توانست احساساتش را به دوستان دخترش نشان بدهد، زندگی آن دختر نوجوانی که نمی توانست دوست پسر داشته باشد، زندگی آن دختر نوجوانی که نمی توانست فعالیت سیاسی داشته باشد، زندگی آن دختری که نمی خواست دوستانش در زندانها بمیرند، زندگی آن دختری که می خواست با معلم دینی بحث کند و نمی توانست، >>>

SWIMMING

شنا

وقتی توی اتاق خوابم جلوی آینه رختامو می کندم که مایومو بپوشم، تو آینه دیدمش

08-Mar-2009 (40 comments)
شنبه صبح وقتی داشتم ناهار درست می کردم، افشین زنگ زد و گفت سرما خورده نمیتونه بیاد. گفتم "تو چله’ تابستون چه وقت سرماخوردگیه، طفلکی!" سر ظهر آمد. پسر بیست و پنج شش ساله’ خوش قد و بالایی بود و موهاشو پشت سرش دمب اسبی کرده بود. نهار آوردم. یک پارچ سانگریای خوشرنگ و خوشمزه هم درست کرده بودم که با هم می خوردیم و گپ میزدیم. صحبتمان بعد از نهار به خانواده اش و تحصیلش کشید. دانشجوی دکترا بود. تعجب کردم. گفتم حتما خیلی باهوشی! لبخند خجولی زد. نمیدونم چرا شیطون رفته بود زیر پوستم و دلم می خواست سر بسرش بذارم. پرسید "افشین خان نمیان؟" تازه یادم افتاد بهش بگم افشین سرما خورده. یادم آمد بهش گفته بودم میتونه بره استخر. گفتم "دلت می خواد بری شنا؟" گفت "تنهایی؟ نه." گفتم "باشه منم باهات میام." >>>

WOMEN

بازی در بازی

چه نقشهایی پیش از تولد ما، برای ما تعیین شده است؟

02-Mar-2009 (5 comments)
به تاریخ زندگی ام که نگاه می کنم این زن را می بینم که "من را" — اگرچه نه هستی مرا — بازی کرده است. در یک صحنه او با یک سینی چای به اتاقی که پر از مهمان است وارد می شود و اول چای را جلوی مردها می گیرد و بعد جلوی زنها و بچه هایشان. این زن فکر می کند این جریان طبیعی بازی است چون همیشه اینطور بوده؛ زنهایی که او دیده ران مرغ را جدا کرده اند و اول توی بشقاب پدر گذاشته اند و عاشوراها و یا مراسم غدیری در خانه عمویش همیشه اول به مردها در اتاق دیگر غذا داده اند و بعد آورده اند این یکی سالن جایی که دختر بچه ها از گرسنگی بی تاب شده بودند و زنها از گرما هی خودشان را باد می زدند. و در صحنه ای دیگر این زن تا هنوز غذا تمام نشده و لقمه از گلویش پایین نرفته همراه دختربچه ها و زن های دیگر تند بلند می شود تا سفره را جمع کند در حالی که پسرها و مردها کون خیزه می روند و از سفره عقب می نشینند و منتظرند که چایی و میو ه شان را بیاورند.>>>

WOMEN

First Khanom

Meet Mrs Ahmadinejad and Co

20-Feb-2009 (28 comments)
Since becoming president in 2005, Mahmoud Ahmadinejad has become one of the most widely known Iranian politicians. In direct contrast, his wife has been one of the most discreet spouses in Iranian political history. The world got its first glimpse of her in 2005, after she accompanied her husband on a trip to Malaysia. However, she did not speak any words and has hardly ever appeared in front of cameras since then. What was even more mysterious was her identity. She was only referred to as Mrs. Ahmadinejad in the very few reports which mentioned her. Her real identity was strongly protected>>>

WOMEN

من جنده نیستم

اگر یک زن با چند تا مرد بخوابد جنده است؟

07-Feb-2009 (100 comments)
پذیرای خانم مسنی از اقوام بودم. دو سه ماهی در منطقه’ ما بین فک و فامیل زندگی می کرد تا کار اقامتش درست شود. به تماشای سریال های زنانه’ وسط روز تلویزیون علاقمند شده بود. یک روز که منزل بودم گفت میشه لطفا برام بگی این خانمه توی این سریال چرا گریه می کنه؟ خوب دقت کردم ببینم قضیه چیست. تا آنجا که سر درآوردم برایش تعریف کردم. گفتم این خانم که الان یک مدیر موفق در یک شرکت است ، در دوره’ دیگری از زندگیش گویا جنده بوده. بعد آمده به این شهر و رفته درس خوانده و در شهرش آدم سرشناسی شده و با یک مرد بسیار خوب خیال عروسی دارد. حالا کسی که در شهر دیگر جاکش او بوده او را پیدا کرده و آمده سراغش و از او اخاذی می کند. او هم گریه می کند چون نمی خواهد راز سر به مهرش فاش شود و آبرویش برود.>>>

SEXES

Score

Storm over football match between male and female teams

04-Feb-2009 (9 comments)
Something interesting happened in the city of Tehran on January 20th. For the first time in the history of the Islamic Republic of Iran an all-female soccer club played a match against an all-male team comprised of players between 15 to 18 years of age. As expected, the event did not sit well with Islamic authorities and coaches of both teams were fined and suspended. The managers of Estegllal soccer club who organized the match were hoping that the incident will quickly blow over... not a chance>>>

LIFE

The day I became a woman

I never forget the joy of walking around proudly sporting two rings of blue thread in my ears

29-Jan-2009 (16 comments)
The day had arrived. I was both excited and scared. An elaborate meal was being prepared in our huge kitchen. Our “receiving room” (otaagh pazeeraee) had been swept and dusted and the doors to that wing of the house, usually closed during our daily life, had been left open, so I could see the beautiful red carpets and the elaborate furniture from where I was sitting. I could also see all the fruits and pastries arranged on the coffee tables, knowing full well that no one was to touch anything until the guests had arrived. Though this was one of my mother’s usual lunches with the women of our family, this was also a special day for me>>>

WOMEN

Important dates

Iranian Women's Equality Calendar

25-Jan-2009 (7 comments)
The Iranian Women Equality Calendar is an expanded English version of a Persian women calendar collected and organized by the efforts of Noushin Ahmadi Khorasani and published by Nashre Toseeh first in 1998. The publication of the “Women Calender” was banned and she was prosecuted in 2003. In a recent article written by Noushin Ahmadi Khorasani, she states that the calendar “provides a glimpse into the hidden history of Iranian women, a history that has not only remained unfamiliar throughout the world, but one that has yet to receive its due attention in Iran.” >>>

WET

رویای خیس

در تاریکی و سکوت شب، به صدای نفس های تند و شهوت زده’ خودم گوش دادم

25-Jan-2009 (64 comments)
بار اولی که رویای خیس داشتم، از ترس گیج شده بودم. شنیده بودم مردها رویای خیس دارند، جوانها بیشتر و پیرتر ها کمتر، اما هرگز نشنیده بودم زنها هم همینطور. البته اطلاعات من راجع به این موضوع یا هر موضوع مربوط به مسایل جنسی چیزی حول و حوش لطیفه و مزاح بود، چرا که من اصلا چیز زیادی راجع به این جور چیزها نشنیده بودم و نمی دانستم. فردای روزی که اینطور گنگ و وحشت زده از رویای خیسم برخاسته بودم، تمام روز در حال بدی بودم. مثل این بود که تمام روز تحریک بودم و نمی دانستم چه باید بکنم. لای پاهایم و در مرکز وجودم یک زلزله، یک آتش سوزی مهیب، یک خواهش غیر ممکن، تمام روز میسوزاندم و تکانم میداد و قدرت تفکر و زندگی روزمره را از من سلب کرده بود. >>>