آرزو میداشتم
روزی
- افسار ِ توسن ِ سخن در دست -
در نوردم
دشتِ شریفِ اندیشههای تو را
و لب
- تر از طراوتِ آن همه سبز -
بگشایم به سرود ِ ستایش
با کلامی بیخته،
آمیخته به فاخرانهی واژه های ِ بلند
آن چنان که در شأن ِ شکوهِ شعر ِ شامخ ِ تو است.
***
اکنون اما،
سرشار ِ حظّ ِ تماشا
- طبع
گًل انداخته از شرم ِ لکنت -
در نشٔهی شمیم ِ گلستان ِ دفترت
نه دامن،
که افسار ِ توسن ِ سخنم هم
رفت
زدست.
********
تیبوران- ۱۶ اگست ۱۹۹۷
جهانگیر صداقت فر
Recently by Jahangir Sedaghatfar | Comments | Date |
---|---|---|
Oh, how I wish | 1 | Nov 18, 2012 |
شرارهی کبریتِ بهانه | - | Nov 02, 2012 |
نقش آفرین | 3 | Sep 29, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
"خفتگان"، به مناسبتِ قیامِ دلیرانهی گتتوی شهرِ ورشو
ZendanianThu Aug 09, 2012 02:35 PM PDT
شعری از احمد شاملو، تقدیمی به آقای جهانگیر صداقت،
شعر "خفتگان" به احتمال بسیار قوی تنها شعر پارسی در کل و تمامی ادبیات ایران میباشد که در ستایش از مردمان یهود، و مقاومت حماسی آنان در برابر فاشیستهای هیتلری، سروده شده است.
با سپاس.
"الف.بامداد" ما سپیده دمی بی غروب است.
---------------------------
خفتگانبه مناسبتِ بیستمین سالِ قیامِ دلیرانهی گتتوی شهرِ ورشو
از آنها که رویاروی
با چشمانِ گشاده در مرگ نگریستند،
از برادرانِ سربلند،
در محلهی تاریک
یک تن بیدار نیست.
از آنها که خشمِ گردنکش را در گِرهِ مشتهای خالیِ خویش فریاد کردند،
از خواهرانِ دلتنگ،
در محلهی تاریک
یک تن بیدار نیست.
از آنها که با عطرِ نانِ گرم و هیاهوی زنگِ تفریح بیگانه ماندند
چرا که مجالِ ایشان در فاصلهی گهواره و گور بس کوتاه بود،
از فرزندانِ ترسخوردهی نومید،
در محلهی تاریک
یک تن بیدار نیست.
ای برادران!
شمالهها فرود آرید
شاید که چشمِ ستارهیی
به شهادت
در میانِ این هیاکلِ نیمی از رنج و نیمی از مرگ که در گذرگاهِ رؤیای ابلیس به خلأ پیوستهاند
تصویری چنان بتواند یافت
که شباهتی از یهوه به میراث برده باشد.
□
اینان مرگ را سرودی کردهاند.
اینان مرگ را
چندان شکوهمند و بلند آواز دادهاند
که بهار
چنان چون آواری
بر رگِ دوزخ خزیده است.
ای برادران!
این سنبلههای سبز
در آستانِ درو سرودی چندان دلانگیز خواندهاند
که دروگر
از حقارتِ خویش
لب به تَحَسُر گَزیده است.
مشعلها فرود آرید که در سراسرِ گتتوی خاموش
به جز چهرهی جلادان
هیچ چیز از خدا شباهت نبرده است.
اینان به مرگ از مرگ شبیهترند.
اینان از مرگی بیمرگ شباهت بردهاند.
سایهیی لغزانند که
چون مرگ
بر گسترهی غمناکی که خدا به فراموشی سپرده است
جنبشی جاودانه دارند.
۱۶ اسفندِ ۱۳۴۱
//shamlou.org/index.php?q=node/146
thank you
by Hafez for Beginners on Thu Aug 09, 2012 01:36 PM PDTRIP Shamlou: He gave me Hafez, was my introduction to Hafez. Thank you for the post. What an artis - what a voice! (in more ways than one voice...)