STORY
A Jew lends someone money, the borrower can’t pay it back so the Jew demands a chunk of flesh in payment. This isn’t Shakespeare’s Merchant of Venice; it is a story from Iran’s Chaahaarmahal and Bakhtiaari province. The subtleties of this anti-Semitic characterization are explored reasonably well in Shakespeare’s work, so we’ll move on to the legal adventures of the protagonist: the idiot who borrowed the money. He was simple man who at an old age resolved to improve his lot in life. The Jew was a neighbor who according to the story had amassed his wealth in “many different ways.”
>>>
POLITICS
منابع طبیعی باید از كنترل حكومت بیرون بیایند و در اختیار صاحبان اصلی آن یعنی مردم قرار گیرند
آقای احمدینژاد البته در طرح شعارهای عوامفریبانه اقتصادی تجربه دارد. در دوره پیش، او قرار بود كه «نفت را به پای سفره مردم» ببرد، ولی در دوره چهارساله حكومتش نه فقط از تحقق این وعده خبری نشد و بلكه درآمدهای سرسامآور نفت كشور در این دوره برای مردم نتیجهای جز فقر و تورم بر جای نگذاشته است. آقای كروبی نیز در دوره گذشته با شعار عوامپسند مشابهی یعنی پرداخت ماهی پنجاه هزارتومان به هر خانواده ایرانی به صحنه آمد. این شعار گرچه ظاهرا توانسته بود آرایی را برای او كسب كند ولی به دلایلی برای موفقیت او در رأیگیری كافی نبود. علاوه بر این، هیچگاه معلوم نشد كه او چگونه میخواسته یا میتوانسته است این شعار را متحقق كند. احمدینژاد و كروبی هر دو در رأیگیری پیشین شعارهای اقتصادی فریبندهای را مطرح كردند - شعارهایی كه هیچ پایه اقتصادی و عملیاتی نداشتند از این رو چیزی جز صرفا شعارهای عوامفریبانه نبودند
>>>
SUSPICION
I still continue to be the target of hasty judgment, imaginary offense
Working in a restaurant when I was a student in the early 1970s wasn’t officially authorized under my student visa, but it provided me with a badly needed income. Earning a salary by the hour was something unheard of for me since there was no payment system like that back home in Iran. Even though the minimum wage rate in those days was not all that high in nominal terms, it was a considerable amount of money for me since I use to live on a very small stipend. In addition to its monetary reward, the job had non-monetary benefits. I was able to take home the restaurant’s unsold leftover baked potatoes every night because I believe that health department regulations did not allow the potatoes to be saved
>>>
WOMEN
مبارزه برای زیست و جان سالم در بردن از مرگ اجتماعی
من پر از این زندگی های نزیسته ام: زندگی آن دختر نوجوانی که نمی توانست موهایش را به آفتاب بنمایاند، زندگی آن دختر ده ساله ای که دلش می خواست روسری بپوشد و دست پدر به زور و با خشونت آنرا از سرش می کشید و بهش می گفت کلاغ سیاه، زندگی آن نوجوانی که نمی توانست در دریا کنار پدرش شنا کند، زندگی آن دختر یازده ساله ای که نمی توانست در کوچه ها کنار پسر های همسالش دوچرخه سواری کند، زندگی آن دختر نوجوانی که نمی توانست احساساتش را به دوستان دخترش نشان بدهد، زندگی آن دختر نوجوانی که نمی توانست دوست پسر داشته باشد، زندگی آن دختر نوجوانی که نمی توانست فعالیت سیاسی داشته باشد، زندگی آن دختری که نمی خواست دوستانش در زندانها بمیرند، زندگی آن دختری که می خواست با معلم دینی بحث کند و نمی توانست،
>>>
POETRY
The last time I heard you say
Oh, the last words I heard
in the dark, almost a dream
the words I thought you said:
"If you hear me coming
through these four empty walls
If I won't bring you flowers,
I'll get you something red.
>>>