POETRY
پس از سالهای سال
که نخواهم گفت چند سال!
به من تلفن کرد که
دعوتم کند به شرکت
در یک کار اجتماعی و فرهنگی
>>>
POETRY
شمشیرهایمان را در دریاچه ی سیوا بشویید
و از آن داسغاله های بُرنده بسازید
و هر ساله از برداشت خرما و زیتون خود
بخشی را به زائران معبد دهید
>>>
POETRY
و این
واپسین خطابهی من در آستان معبد توست،
ای با من آمده شانه به شانه این همه راه
ای با من شریکِ سالهای آن همه آه
>>>
THANKS
مسعود دهنمکی آگهییی بهتر برای فیلم فرهادی نمیتوانست بسازد
این روزها مسعود دهنمکی، کارگردان فیلم "اخراجیها،" از دست مردم آزاری جنبش سبز به ستوه آمده است. آخر پشتیبانی از عوامل شکنجه و اعدام و تجاوز چه گناهیست که باعث شود مخالفینِ این رفتارِ وحشیانه فیلم "اخراجیها ۳" او را تحریم کرده و در عوض بودجه بلیت سینمای خودرا صرف فیلم "جدایی نادر از سیمین" اصغر فرهادی کنند؟ مگر در ایران تا بخواهی امکان به ریشخند گرفتن خامنهای و احمدینژاد در فیلم وجود ندارد؟
>>>
POETRY
از زلف بلند تو دلم بند کمند است
بر تک تک هر رشته دلم سلسله بند است
کوتاه بود قصه ما در خم این زلف
هر چند مرا غصه این قصه بلند است
>>>
STORY
ما عاشقی می کنیم و پاکی، آنقدر تا سوگ سیاووش را به شور سیاووش بدل کنیم
عموی من زنجیرباف بود. او همه زمستان برف ها را به هم بافت و سرما را به سرما، گره زد و یخ را به یخ دوخت. و هی درختان را به زنجیر کشید و پرنده ها را به بند و آدم ها را اسیر کرد. جهان را غل و زنجیر و بند و طناب او گرفت. ما گفتیم: ای عموی زنجیرباف! زنجیرهایت را پاره کن که زنجیر، سزاوار دیوان است، نه آدمیان که آزادی، سرود فرشتگان است و رهایی، آرزوی انسان
>>>
POETRY
by Nader Habibi
من تو را بیش از خدایت دوست دارم ای بشر
آنچه دارم من در عالم از تو دارم ای بشر
من ز تو بیش از خدایت بیم دارم ای بشر
شر تو گاهی بود افزون ز خیرت ای بشر
>>>
ANTISEMITISM
سامی ستیزی در “درام تاریخی مازیار”
نمی دانم اما کافیست که به آلبوم های خانوادگی عکس های دوران رضاشاه نگاه کنیم تا دریابیم که گذاشتن این نوع سبیل رواج همگانی داشته و مانند سبیل پرپشت ملی گرایان و ریش شرعی اسلام گرایان نشان از دلبستگی های آرمانی می دهد. در آن زمان تب هیتلردوستی در کشور بالا گرفته بود و طبیعتاً گذاشتن سبیل هیتلری نیز میان جوانان باب شده بود
>>>
STORY
گوسفند داری همه اش خیره! حتی پشگلش هم پر سوده
پیرمرد کنار دست راننده جا به جا شد. به دقت نگاهی به صورت شوفر جوان انداخت و گفت: من پل مدیریت پیاده می شوم. راننده با بی حوصلگی اصلاً نگاهش هم نکرد و زیر لب غرغر کرد: باشه! پیرمرد بدن نحیفی داشت با کله ای به اندازه توماس مان. دماغش مثل بینی مجسمه های جزیره آستر بود. راننده قیافه مچاله شده ای مثل ادگار آلن پو داشت. به همان عنقی
>>>
POETRY
می کاود روح ِبی صبرم
می گوید و می گوید
و تیغ فرومی کند باز
در زمان
بیرون می کشد از سیاهی ِستیز
>>>
MAHDI
آقایان بدانند که دنیا شوخی ندارد و به یقین شکست سختی به آنان وارد کرده و تار و مارشان خواهد کرد
اخیرا چشممان به ویدئویی هشت قسمتی در یوتیوب تحت عنوان «ظهور بسیار نزدیک است» روشن شده که بی شک نمایانگر حد اعلای تقلای پروپاگاندایی حکومت آسیدعلی و آمحمود میباشد. تلاشی که معلوم نیست در راستای چه هدف نامعقولی است. آخر، حکمت این کارهای احمقانه چیست؟ چرا نمیتوانند در صلح و آرامی و مدارا با جامعه بینالمللی ادامه به چپاول و حیف و میل ثروت بیپایان کشور بدون اینکه مردم را دچار فاجعه جنگ کنند بدهند؟
>>>
WINNER
همه ما به یک اندازه قاتلیم و به یک اندازه مقتول
شش نفر قوزی ردیف نشسته اند روبروی قاضی. آن قدر کریه و بد قیافه اند که نمی شود به شان نگاه کرد دراز، کوتاه، باریک، پهن و هر کدام به نوعی بی قواره. اما همگی در بدبختی و فلاکت اشتراک دارند و در قوز پشت شان و هم چنین در حکم دادگاه، همه از دم اعدام. در دادگاه هیچ کس حرفی نمی زند. هیچ کس اعتراض نمی کند. هیچ کس از هیچ کس دفاع نمی کند. هیچ کس شهادت نمی دهد. اعلام حکم تنها صدایی است که شنیده می شود، حکم اعدام
>>>
HAPPENING
در حدود یک سال پیش بود که به کمک اینترنت و جادوی یوتیوب چند قطعه موسیقی جدید شنیدم. کارها مخلوطی بود از موسیقی کلاسیک ایرانی با کمی موسیقی جاز. از یکی از این کارها خیلی خوشم آمد. تنظیم و ورسیون جدیدی بود برشعرمشهوروقدیمی" خوابم یا بیدارم " ایرج جنتی عطایی که سالها پیش توسط گوگوش اجرا شده بود. بعدتر کارهایی بیشتری از این گروه شنیدیم
>>>
IDEALIST
منصور خاکسار: با چهره ای از او که در سایه مانده است
by Ardeshir Mehrdad
به گمان من، اگر روزی بنا باشد فهرستی از تأثیر گذارترین چهرهای سیاسی و فرهنگی نیم قرن گذشته جنوب ایران، بویژه منطقه خوزستان، تهیه شود، منصور خاکسار یکی از نامهای این فهرست خواهد بود، با جایگاهی، شاید، در ردیفهای نخست. از تبار روشنفکرانی بود که باورهایشان را زندگی میکنند، با شخصیتی چند وجهی: شاعر بود. منتقد بود. در بررسی و تحلیل مسایل فرهنگی دستی داشت. و نیز، کوشنده ای سیاسی بود؛ از زمانی که خود را شناخته بود
>>>
IDEAS
مردان انقلابی حالا مردان میانسال شدهاند و از این همه سال زندگی بدون حال خسته شده اند
ضربالمثل ایرانی با این مضمون میگوید که دیگی که برای من نمی جوشد توش سر سگ بجوشد. اصلا برای هیچکس نجوشد. حالا این پسران روستایی با خود میگویند اگر قرار است آنان به این حوریان و این نوع شیوه زندگی دسترسی نداشته باشند پس پس کاری کنیم که آن دختران و پسران مدرن طبقه متوسط نیز دیگر به آن نوع زندگی و لذت بردن جنسی و جسمانی دسترسی نداشته باشند
>>>