PLAY
ملکه مادر که خوب میدانست بخاطر قجر نبودن، تنها فرزندان او میتوانستند شاه شوند، بیدی نبود که از آن بادها بلرزد.
"خوبه، خوبه، خوبه ... مرتیکه پر رو ... بچهام رو بدم به اون قزاقهای فاسدت!؟ اصلا تقصیر خودته که پسر نازنینمو هنوز دهسالش که نشده بود، فرستادی دیار غربت و دادیدش دست یه مشت سویسی اون کاره! میخواستی همین جا نگرش داری و مواظبش باشی. ولی نه، حضرت عالی خیال داشتید که دستتون باز باز باشه و بتونید طاق و جفت زن جدید بگیرید."
>>>
SILENCE
در هفتههای اخیر که اخبار این اعدامها به بیرون درز کرده، چند سازمان سیاسی و مدنی آن را محکوم کردهاند؟
جمهوری اسلامی باز به یکی از عادتهای دیرین خود بازگشته است: کشت، کشتار، کشتار مکرر و آن هم در سکوت. بنا به گزارشهای موثق، در یک سال و نیم گذشته، صدها نفر در زندان وکیلآباد مشهد حلقآویز شدهاند. مقامات رژیم وقوع این کشتارها را تلویحا یا تصریحا تأیید کردهاند، ولی از ارائه هرگونه رقم و عددی سر باز میزنند. این اعدامیان ظاهرا تماما به اتهامات مربوط به مواد مخدر به مرگ محکوم شده بودند. در بسیاری از موارد، بستگان و خانوادههای آنان از سرنوشت آنان و روز و زمان اعدامشان آگاهی نداشتهاند
>>>
FEMINISM
خدایا عاقبت ما را از دست فمینیسم به خیر کن
دماغم اندازه پاشنه ی پام است ولی خدا را شکر –البته شکرم برای بزرگی اش نیست- اصلا کار نمی کند. گاهی کار به جایی می رسد که من هم می فهمم. چه برسد به او. دماغش آن قدر کوچک است که نمی توانم باور کنم اگر سرما بخورد می تواند دماغش را بگیرد. چون دماغش اصلاً توی دست نمی آید. تازه سوراخ هایش را بگو. هر دوتاش قد یک سوراخ هم نیست
>>>
POETRY
پدرم هیچگاه به ما نگفت
که خمینی به دیدارش آمده
به درمان دردی، در سال های دور
وقتی که خمینی فقط یک “خمینی” بود
و هنوز جانشین خدا نشده بود.
>>>
CONFESSIONS
گفتاری در پدیدار شناسی تواب سازی در زندانهای جمهوری اسلامی در دهه ی 60
در پدیدارشناسی زندان تنها دو هویت وجود دارد: زندانی و زندانبان، قربانی و شکنجه گر، محکوم و حاکم. پدیده ی تواب سازی جریان خلق یک هویت سوم است، هویتی که دو هویت بالا را توما در خود دارد. تواب کسی است که با آن که خود زندانی است زندانبان یاران قبلی خود می شود، با آنکه قربانی است شکنجه گر می شود و دیگران را قربانی می کند، با آنکه محکوم است و باید طبق حکمش زندانی بکشد بر دیگر زندانیان که از جنس او نیستند حکم می راند. پس تواب یک موجود دوزیستی است
>>>
POETRY
بامدادن که نسیم
بوی غمگین تو را می آرد
مرغکی با پر و بال خونین
از افق های غریب هستی میگذرد
>>>
CASH
رژیم ترجیح میدهد همانند جنایتکاران مافیایی پول نقد به این یا آن سیاستمدار بدهد
چه در قم و تهران، یا غزه و لبنان، یا کابل و بغداد و کاراکاس، اگر کسانی برای خامنهای یا احمدینژاد مجیز میگویند و کف میزنند، بدون تردید باید رد و ساندیس و دلار و یورو را در آنجا جست. و به راستی هوگو چاوز از این همه سفر دور و دراز به تهران چه میخواهد؟ او که کشور نفتخیزی دارد و نباید به کیسههای پول خامنهای یا احمدینژاد نیاز داشته باشد؟ این درست. ولی در کشور او مسلما دزدی به این آسانی نیست
>>>
MARZIEH
بستر مرگ مرضیه تبدیل به شُوی تبلیغاتی مجاهدین در اینترنت و تلویزیون شد
در دسامبر 1970، الویس پریسلی خوانندة معروف، با پرزیدنت ریچارد نیکسون در کاخ سفید ملاقات کرد و به او گفت که علاوه بر اینکه طرفدار اوست، بعنوان یک آمریکائی وطن پرست علاقه دارد که با گرفتن یک سِمَت نیمه رسمی فدرال، به سهم خود در هشدار دادن به جوانان در بارة خطرات موادّ مخدّر، تمایلآت ضدّ آمریکائی و ضدّ ارتش آمریکا و مغز شوئی شدن توسط کمونیستها، کمکی کن
>>>
DIARY
درست یک سال پیش بهار در بهترین وضعیت آب و هوا بار و بندیلم را برداشتهام آمدهام اینجا
خاطره، خاطره، خاطره این خاطره لعنتی ناخنهای تیزش را فرو میکند توی پوستم، گوشتم، قلبم، روحم و روانم. دوست مهاجری می گفت: دلم تنگ می شود چه کنم؟ گفتم: طاقت بیاور. به اندازای که با یک کفش نو اینقدر سر کنی تا کهنه شود، دلتنگیات را با اولین کفش کهنهات دور میاندازی و دیگر تمام میشود. دیگر توی شهر جدیدت اینقدر خاطرات ریز و درشت و خاطرات بد و خوب داری که سرت گرم میشود و مجالی برای دلتنگی نمیماند
>>>
IDEAS
نامه حميد دباشی، احمد صدری و محمود صدری به يورگن هابرماس
by Ahamd Sadri, Mahmoud Sadri, Hamid Dabashi
اخيراً آقای آرامش دوستدار طی نامه مفصلی برخی از مواضع اخير شما در باره دگرگونی های فکری در ايران، حقوق مسلمانان در غرب، و شرايط همزيستی دين و مدرنيته در جهان معاصر را مورد انتقاد شديد قرارداده اند. ديدن انسانی چنين تهی از اميد و خوشبينی، نه تنها نسبت به ايران و ايرانيان بلکه نسبت به همه انسانيت، جداً تاسف آور است. اميدواريم که نامه ايشان را بعنوان نشانه و نمونه ای از شرايط اخلاقی و فکری سرزمين ما تلقی نفرمائي
>>>
NOVEL
ادغام قدری حقیقت، دنیایی فانتزی و همراه با چاشنی ابهام ها
by Bardia Haddadi
با پاهای لرزان به دیوار سفید هال خانهمان تکیه کردم و نفسی عمیق که از سر ترس، شرم و خوشنودی گویا ساعت ها در سینه ام حبس کرده بودم با رضایت بیرون دادم، گویا نتوانستم به درستی همه هوای جمع شده داخل ریه ام را به بیرون بدهم. نفس عمیق دیگری کشیدم و این بار با هیجان بیشتر نفس حبس شده ام را اندک اندک بیرون فرستادم و هر بار احساس سبکی بیشتری کردم
>>>
IDEAS
از کجا بدونیم چی خوبه و چی بده؟
متاسفانه، عشق رو نمی شه دید، خدا رو نمی شه خورد، جوهر رو نمی شه شنید! پس هفتاد و دو ملت، هزار جور افسانه میسازند و به صدها حیله دام میگذارند، تا شاید سیمرغ حقیقت رو به بند بکشند! اما، با هر دامی و هر بندی و هر افسانه ای، دایره عشق و محبتشون کوچکتر میشه، و افق مهر شون محدود تر ... از کلّ اعظم، منفصل تر و مطرود تر.
>>>
MICROBES
جنبش سبز رژیم را واکسینه نکرده و بلکه آن را به شدت تضعیف کرده است
آقای خامنهای در سفر قم گفته است که «فتنه ۸۸ ... موجب واكسينه شدن كشور و مردم در مقابل ميكروبهای سياسی و اجتماعی» شده است. در این که جنبش سبز که او آن را «فتنه» مینامد شوک بیسابقهای به پیکره نظام حاکم وارد کرده بحثی نیست. ميكروبهای سياسی و اجتماعیای که او از آنها یاد میکند نیز در فرهنگ حاکمیت شناخته شده است. این میکروبها چیزی جز آزادی، دموکراسی، نفی تبعیض، آزاداندیشی، حقوق بشر و مفاهیمی از این قبیل نیستند
>>>
TANZ
نامه رئیس جمهوری اسلامی منتظرالظّهور آقای احمدی نژاد به رئیس جمهوری کشور شیلی
عالیجناب رئیس سباستیان پینیـِرا اِکنیکه: مشاهده آن متـّه عظیم شما که صدها گَز سنگ کوه را سوراخ کرده و به صورت چاهی به محل عمله های معدنچی رسید، هیئت دولت منتظرالظهور ما را اجماعاً به به این فکر انداخت که ما نیز با استفاده از این متـّه محیّرالعقول، چاه جمکران را عمیق تر کرده و با رسیدن به آقایمان مهدی (عج) علّت تاٌخیر حضرتشان را جویا شویم
>>>
TRAIN
تویی که زمان را برایم از فشردگی در می آوری
کف دستم را باز می کنم در لابه لای شیارهای دستم آب جمع می شود به داخل قطار می آورم. به آرامی آب کف دستم را می نوشم. طعمش زبانم را بی حس می کند و روحم را نوازش! دفتر کاغدی ام را باز می کنم. مداد قهوه ای رنگ را از جیب کتم بیرون می آورم. دست چپم را سایه بان چشمانم می کنم تا آفتاب سفیدی کاغذ را نورانی نکند چون می خواهم از تو بنویسم. چون می خواهم از نوشته ام نور تو بتابد نه نور خورشید
>>>