هیس هیس ِ نجابت


Share/Save/Bookmark

 هیس هیس ِ نجابت
by partow nooriala
25-Jun-2008
 

پرتابِ نقل وُ سکه وُ پولک

سنجی که به هم میکوبند

و دَفی که در هوا میگردد

دست به دست.

گفتم: - صدای پرتا بِ سنگ می آید.

گفتند: - نوای مبارک باد است این.

تلنگر ِ سنگریزه

بر کاسهی تار وُ سه تار

و هیس هیس ِ نجابت

در کاسهی سر.  

سنگ وُ غبار ارمغانم

و سر ِ شکسته، پیچیده در تور.

خواستم بگويم: - ........

گفتند: - مبارک است پرتابِ این وصلت.

و خواندند: -  گِله گِی هات به سَرَم

واسه ی عروسی پسرم.

گلایه از که کنم؟

آنجا که مهربانی،

پنداری بیش نبود

پوزخند را بر پوزههاشان ندیدم.

و در وَهم ِ تور وُ پولک وُ پودر

حاشا کردم سقوطِ سنگِ اول را.

در جدالِ طناب وُ گلو

دست وُ پا می زدم آن بالا

و بر تماشاگرانم

غسل واجب میشد.

وقتی پرواز ِ پرنده را

به خاک، می دوزَد

پرتابِ سنگ و آجر،

وقتی طناب با گلو

پیوند میخورَد،

دیگر چه فرقی می کند؛

چه عروسی عزا

چه عزای عروسی.

بهشت، ارزانیی جلادانم؛                  

بگذار هِی به دور ِ خود      

بچرخند وُ بگویند:

- گُرگم وُ گله می بَرَم.

و ندانند چهطور

ناخنهایم را سوهان می زنم   

به قصدِ چشمهاشان

تا خوبتر ببینند

بوسهی عاشقانهای را

که از یار گرفتهام.   

به عروسیام بیا!

رودخانه هرگز نمیایستد؛

برنمیگردد آبی که در آن

تن شستهام.

در شبِ صعودِ گیسویم

بوسهی عاشقانهی یار

حتا سیاهیی قبر را

روشن کرده است.
****

پرتو
نوری علا / آمریکا
 

noorialapartow.blogfa.com


Share/Save/Bookmark

Recently by partow noorialaCommentsDate
پنج سبز
2
Oct 14, 2009
سرخوشی های ساده
1
Jan 19, 2009
با زبان تو...
-
Jul 14, 2008
more from partow nooriala
 
default

Like a pearl on the beach.

by Francesco Sinibaldi (not verified) on

A sandy shore,
when the soft wind
arrives presenting
a sound and a
luminous torpor,
converts in a feast
the crying of a
swallow, going to
bed, and always
recalling the present
idea.

Francesco Sinibaldi


Manoucher Avaznia

پرتو گُزیده گفت

Manoucher Avaznia


پرتو گُزیده گفت.

برروی شعر نو

برگی نوین گشود. 

 

باری، چکامه ات مایۀ حظی شد وافر. چشم به راه چکامه های دیگر می مانم. 


Azarin Sadegh

Dear Partow,

by Azarin Sadegh on

Excellent poetry, moving, as usual! My favorite lines:

ناخنهایم را سوهان می زنم به قصدِ چشمهاشان تا خوبتر ببینند بوسهی عاشقانهای را که از یار

 گرفتهام.

I was so happy to see you again on Iranian.com!

Azarin

PS: I wonder if you might remember me since we have met before through my father-in-law...


Hajminator

Nice and sad

by Hajminator on

ز میوه‌های بهـشـتی چـه ذوق دریابد
هر آن که سیب زنـخدان شاهدی نـگزید

مـکـن ز غصه شکایت که در طریق طلب
بـه راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید

 


default

very nice

by serious reader (not verified) on

It is so good to see the birth of new mazmoons in contemporary poetry. And there are so many stories to tell. Thank you.


Abarmard

نوای مبارک باد

Abarmard


نوای مبارک باد است این

I would use "chenin" instead of een

حاشا کردم سقوطِ سنگِ اول را

How about "haashaa konan" instead

دست وُ پا می زدم آن بال

How about "dast o paa zan dar aan baalaa"

برنمیگردد آبی که در آن

how about "aab bar nemigardad, shosteh am tan"

 

Sorry but that's how I was reading it. very nice. Sad and true about the human atrocities.