پرتابِ نقل وُ سکه وُ پولک
سنجی که به هم میکوبند
و دَفی که در هوا میگردد
دست به دست.
گفتم: - صدای پرتا بِ سنگ می آید.
گفتند: - نوای مبارک باد است این.
تلنگر ِ سنگریزه
بر کاسهی تار وُ سه تار
و هیس هیس ِ نجابت
در کاسهی سر.
سنگ وُ غبار ارمغانم
و سر ِ شکسته، پیچیده در تور.
خواستم بگويم: - ........
گفتند: - مبارک است پرتابِ این وصلت.
و خواندند: - گِله گِی هات به سَرَم
واسه ی عروسی پسرم.
گلایه از که کنم؟
آنجا که مهربانی،
پنداری بیش نبود
پوزخند را بر پوزههاشان ندیدم.
و در وَهم ِ تور وُ پولک وُ پودر
حاشا کردم سقوطِ سنگِ اول را.
در جدالِ طناب وُ گلو
دست وُ پا می زدم آن بالا
و بر تماشاگرانم
غسل واجب میشد.
وقتی پرواز ِ پرنده را
به خاک، می دوزَد
پرتابِ سنگ و آجر،
وقتی طناب با گلو
پیوند میخورَد،
دیگر چه فرقی می کند؛
چه عروسی عزا
چه عزای عروسی.
بهشت، ارزانیی جلادانم؛
بگذار هِی به دور ِ خود
بچرخند وُ بگویند:
- گُرگم وُ گله می بَرَم.
و ندانند چهطور
ناخنهایم را سوهان می زنم
به قصدِ چشمهاشان
تا خوبتر ببینند
بوسهی عاشقانهای را
که از یار گرفتهام.
به عروسیام بیا!
رودخانه هرگز نمیایستد؛
برنمیگردد آبی که در آن
تن شستهام.
در شبِ صعودِ گیسویم
بوسهی عاشقانهی یار
حتا سیاهیی قبر را
روشن کرده است.
****
پرتو
نوری علا / آمریکا
Recently by partow nooriala | Comments | Date |
---|---|---|
پنج سبز | 2 | Oct 14, 2009 |
سرخوشی های ساده | 1 | Jan 19, 2009 |
با زبان تو... | - | Jul 14, 2008 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Like a pearl on the beach.
by Francesco Sinibaldi (not verified) on Sat Jun 28, 2008 12:05 PM PDTA sandy shore,
when the soft wind
arrives presenting
a sound and a
luminous torpor,
converts in a feast
the crying of a
swallow, going to
bed, and always
recalling the present
idea.
Francesco Sinibaldi
پرتو گُزیده گفت
Manoucher AvazniaSat Jun 28, 2008 06:08 AM PDT
پرتو گُزیده گفت.
برروی شعر نو
برگی نوین گشود.
باری، چکامه ات مایۀ حظی شد وافر. چشم به راه چکامه های دیگر می مانم.
Dear Partow,
by Azarin Sadegh on Sat Jun 28, 2008 04:09 AM PDTExcellent poetry, moving, as usual! My favorite lines:
ناخنهایم را سوهان می زنم به قصدِ چشمهاشان تا خوبتر ببینند بوسهی عاشقانهای را که از یار
گرفتهام.
I was so happy to see you again on Iranian.com!
Azarin
PS: I wonder if you might remember me since we have met before through my father-in-law...
Nice and sad
by Hajminator on Thu Jun 26, 2008 12:53 PM PDTز میوههای بهـشـتی چـه ذوق دریابد
هر آن که سیب زنـخدان شاهدی نـگزید
مـکـن ز غصه شکایت که در طریق طلب
بـه راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید
very nice
by serious reader (not verified) on Thu Jun 26, 2008 09:54 AM PDTIt is so good to see the birth of new mazmoons in contemporary poetry. And there are so many stories to tell. Thank you.
نوای مبارک باد
AbarmardWed Jun 25, 2008 08:23 PM PDT
نوای مبارک باد است این
I would use "chenin" instead of een
حاشا کردم سقوطِ سنگِ اول را
How about "haashaa konan" instead
دست وُ پا می زدم آن بال
How about "dast o paa zan dar aan baalaa"
برنمیگردد آبی که در آن
how about "aab bar nemigardad, shosteh am tan"
Sorry but that's how I was reading it. very nice. Sad and true about the human atrocities.