از قرطبه تا بمبئی3

تروریسم خطری برای آینده بشریت است


Share/Save/Bookmark

از قرطبه تا بمبئی3
by Ahmad Sadri
22-Dec-2008
 

(قسمت اول)(قسمت دوم)

آرامگاه فردیناند سوم فاتح آخرین بقایای تمد ن اسلامی که در شهر سویل (یا اشبلیه) قرار دارد نه تنها به خطوط لاتین و اسپانیائی بلکه به عربی و عبری هم مزیّن است.  ببینید چطور حتی دشمنان متعصبی که کمر به پاکسازی مذهبی و نژادی مسلمانان از قاره اروپا بسته  بودند نیز نمیتوانستند براحتی خود را از مدار هشت قرن فرهنگ تسامح و تکثر مذهبی اسلامی برهانند.  در سالهای اخیر رنسانسی در میان پژوهشگران غربی در مطالعه میراث اسلامی اسپانیا و اروپا آغاز شده است و در نتیجه آن مفاهیمی مانند "عصر تاریکی" و "قرون وسطی" با ملحوظ کردن تمدن درخشان اسلامی در آندلس مورد تجدید نظر قرار گرفته اند.  البته تاریخ آندلس شاهد جنگ و خونریزی میان مسلمانان از اموی و عباسی وعرب و بربرو فیمابین مسیحیان و مسلمانان هم بوده است.  اما وجه مشخص این درگیریها همانا جوانمردی مسلمانان در میدان جنگ وتعهد آنها به مصون داشتن غیر نظامیان است.  این یادبود پر شکوه یک هزاره و نیم فتوت اسلامی است که امروزه به تیشه تروریسم کور برخی مسلمانان آنارشیست مسلک ویران میشود.  

عجیب نیست که مسلمانان غیرتمند هند از دفن نُه تروریستی که بمبئی را به خون کشیدند در گورستان خود سر باز زدند.  ابراهیم طائی، رئیس انجمن مسلمانان هند در این مورد گفته است: "اینها مسلمان نبودند زیرا به آئین ما که آئین صلح است نزیستند... ما نمیخواهیم اجساد کسانی را که مرتکب تروریسم شده اند در گورستان خود دفن کنیم."  عجیب سکوت مسلمانانی است که در برابر هتک حیثیت و هویت فرهنگی خود اعتراض نمیکنند.  این مسئولیت بر عهده تک تک مسلمانان فرهیخته از جمله خوانندگان این ستون است که در چنین مواردی ساکت ننشینند.  بدون حرکتهای نمادین از سوی جوامع مدنی مسلمان (مثلاً حضور در سفارت کشوری که مورد حمله تروریسم قرار گرفته و ابراز انزجار از اینگونه اعمال بنام دین) اعلامیه های مطبوعاتی دولتها ی اسلامی و تسلیتهای فورمالیته رهبران قادر به جبران لطمۀ فاجعه بار تروریسم بر کیان و آبروی اسلام نخواهند بود.  

اخلاق والای مبارزه دلیرانه و جوانمردانه مسلمانان در میدان جنگ و خود داری آنها از قتل عام و یا تعرض به غیر نظامیان حتی در مواردی که دشمن متجاوز دست به چنین اعمالی زده باشد درتاریخ ثبت شده است.  نمونه بارز این واقعیت تاریخی فتح اورشلیم در جنگهای صلیبی است.  یکی از مهمترین منابع تاریخی در این مورد کتاب رابرت راهب، شاهد عینی نخستین جنگ صلیبی است که اخیراً با ترجمه ای جدید و زیر نویسهای مکفی در دسترس عموم قرار گرفته است. شرح قتل عام هزاران مسلمان و یهودی پس از فتح بیت المقدس در سال 1099میلادی را در این کتاب اینگونه می یابیم: "درپایان روز مردان ما بعد از غروب آفتاب شجاعت بیشتری یافتند و با نفوذ به معبد سلیمان همه پناهندگان آنرا به مرگی خفت بار کشتند.  آنقدر خون انسان ریخته شد که اجساد درنهری از خون شناور بودند.  دست و بازوهای قطع شده بروی امواج خون از بدنی به بدن دیگر می پیوستند بطوریکه معلوم نبود کدام دست از کدام بدن بی سر بر دیگری وصل شده است. حتی سربازانی که مشغول قتل عام بودند نمیتوانستند بخار و رائحه زننده خون قربانیان خود را تحمل کنند." 

ولی هشتاد و هشت سال بعد وقتی سردار مسلمان صلاح الدین ایوبی این شهر را از صلیبیان پس گرفت همه غیر نظامیان آنرا در سایه حمایت خود قرار داد و اجازه نداد کمترین گزندی به آنان برسد.  صلیبیان که هنوز بیاد داشتند که پدرانشان چه بر سر مردم غیر نظامی شهر و مخصوصاً مسلمانان آورده بودند نخست قول صلاح الدین را باور نمیکردند. اما رفتار جوانمردانه این فاتح  ارض مقدس نام او را (که در زبانهای اروپائی سالادین تلفّظ میشود) برای همیشه در تاریخ و ادبیات غرب به نیکی ثبت کرد.  حتی دانته اسلام ستیز که پیامبر اسلام و حضرت امیر را در کمدی الهی خود در جهنم تصویر میکند صلاح الدین را در زمره بزرگانی مانند ارسطو و افلاطون قرار میدهد که هر چند (بعلت اینکه قبل از حضرت مسیح زندگی میکردند) امکان ورود در بهشت ندارند ولی در مکان دنجی بدوراز جهنم  زندگی میکنند.     

حتی در مناطقی مانند فلسطین و کشمیر که به مسلمانان ظلم شده آنها نباید به وسوسه تمسّک به تروریسم تسلیم شوند.  ادوارد سعید، روشنفکر فقید و مبارز نستوه حقوق مردم فلسطین در نقد انتفاضه دوم و نیز مذاکرات یاسر عرفات بعد از قرارداد اسلو میگوید: "تراژدی عملیات انتحاری اینست که که سر چشمه آنها در نا امیدی است.  کرداری که بر اساس" نفی بخاطر نفی" پایه ریزی شده نمیتواند جزئی از برنامه احیای ملی باشد...  صمود اصل مقاومت است... ما باید نخست صهیونیسم را در سطح اخلاقی شکست دهیم و بعد از آنست که میتوانیم در مذاکرات از موضع قدرت با آنها روبرو شویم... تنها امید ما در این است که نظام آپارتهایت (صیهونیسم) را در صحنه بین المللی از مشروعیت عاری کنیم."

نوام چامسکی که یکی از مهمترین روشنفکران جهان و نیز در زمرۀ معروفترین منتقدین سیاستهای اسرائیل در نیم قرن اخیر محسوب است در این مورد چنین میگوید: "قتل و نیز خشونت علیه غیر نظامیان بهر شکلی مشمئز کننده است. در این موارد اصولی وجود دارند که برای تعیلق آنها نیازمند دلائل بسیار قوی هستیم، دلائلی که تصور آنها مشکل بلکه محال است.  بعلاوه عملیات علیه غیر نظامیان از نظر استراتژیک و تاکتیکی، تقریباَ بدون استثنا عبث است.  در مورد تروریسم انتحاری باید گفت که همیشه هدیه ای است برای بی رحمترین و خشن ترین عوامل در جامعه ای که هدف واقع میشود."

***

حال بیائید به تروریسم نه ازنقطه نظر درون فرهنگی و با دیدگاه ارزشی بلکه از دیدگاه عینی و به مثابه یک بیماری جهانی نگاه کنیم و از معنی ظهور آن در این عصر بپرسیم  و راههای مبارزه با آن را بجوئیم.  در شماره نخست از این مقالات ریشه های تاریخی این ایده را در آنارشیسم قرن نوزدهم یافتیم و جهش های این ویروس را به مبارزات آزادیخواهی و سپس گروه های مذهبی دنبال کردیم.  در مقاله برادرم محمود که در همین صفحه درج شده است تروریسم از دیدگاه جامعه شناختی مورد بررسی قرار گرفته است.  من این سری مقالات را با دنبال کردن تئوری های ابزاری، سازمانی، و فرهنگی تروریسم (مذکور در مقاله برادرم) در حیطه فلسفه سیاسی به پایان میبرم.   

فیلسوف سیاسی انگلیسی توماس هابز تشکیل دولت را نتیجه فرار انسانها از وضع طبیعی میدانست که در آن بعلت آزادی مطلق، جنگ دائمی بین انسانها برای استفاده ای "حقوق طبیعی" در میگیرد و زندگی همه در این نزاع ابدی تبدیل به جهنم میشود.  این وضع البته برای ضعفا قابل تحمل نیست.  ولی حتی اقویا هم در چنین شرایطی خواب راحت ندارند چون بر خلاف حیوانات (که در میان آنها قدرت جسمی میتواند هرم نسبتاً پایداری از نظم سیاسی را ایجاد کند) در میان انسانها ضعفا همیشه میتوانند با نیرنگ یا اتحاد بر اقویا غالب شوند.  هابز میگوید برای فرار از وضع وحشتناک طبیعی انسانها مقداری از حقوق طبیعی (بویژه حق قضاوت و مجازات دیگری) را به دولت هبه میکنند تا وارد نظام اجتماعی شوند و در آن به امنیت و رفاه برسند. ولی بنظر هابز نظام بین المللی الی الابد در وضع طبیعی یعنی وضع جنگ دائم باقی میماند.  برای هابز تصور یک دولت جهانی که در آن دولتها مانند انسانهای در وضع طبیعی مقداری از حقوق خود را به آن واگذار کنند و در برابر امکان صلح بیابند وجود نداشت.   

امانوئل کانت، فیلسوف شهیر آلمانی در رساله "صلح ابدی" خود تئوری هابز را به وضع بین المللی نیز تسرّی داد و با اعتقاد به اینکه تداوم  نزاع جمعی و دائمی بین کشورها نوع انسان را در توحش نگاه میدارد، مرحله بعدی تکامل بشری را در تشکیل دولتی جهانی دانست.  هرچند این رساله الهام بخش ”مجمع ملل" و سپس "سازمان ملل متحد" شد، گروهی در نیمه قرن بیستم بنام "واقع گرائی سیاسی" پارادایم هابز را بر کشیده هرگونه سخن از منافع نوع بشر خارج از چارچوب "کشور- ملتها" را خیالی خوش و پنداری واهی دانستند.  مبنای تفکر رئالیستی در علوم سیاسی این بود که ابر قدرتها میتوانند در جهان نظمی پایدار ایجاد کنند.  اما بنظر میرسد که پیدائی تروریسم که از نظر ابزاری بسیار کارآ و بدلیل ذات نیست انگارانه اش بشدت مخرّب است معادلات رئالیستی را برای همیشه بهم ریخته باشد.  بعبارت دیگر تروریسم با اثبات قدرت ضعفا در سیستم بین المللی، جهان را به وضع طبیعی (بمعنی جنگ مخرب و دائم) بازگردانیده.  در این وضع دیگر ابر قدرتها نمیتوانند با تکیه به زور نظم و "صلح" دلخواه  خود را در جهان جا بیاندازند.  البته تروریسم هم بعلت ذات آنارشیست خود نه می خواهد و نه میتواند موجد نظم در سطح جهانی، منطقه ای یا ملی باشد.  تروریسم هم مانند ابر قدرتها ی مستکبر دچار این توهم است که نظم از لوله مسلسل بیرون میآید.  نتیجه این وضع بر عقلای جهان واضح است.  تروریسم خطری برای آینده بشریت است.  ولی مبارزه با آن تنها از راه تهدید و سرکوب و عمل پلیسی ممکن نیست.  روشنفکران فرهنگهائی که مبتلا به این ویروس شده اند باید آنرا از نظر اخلاقی و ارزشی نقد کنند.   

کشورهای قوی نیز باید با توجه با وضع جدید جهان از تکیه بر سر نیزه اجتناب کرده به تظلّم گروه های تحت ستم برسند. ولی ضعفا هم از یاد نبرند که اگر قرار بر فرسایش تدریجی یا افول ناگهانی ملاحظات انسانی و پروتکل های بین المللی شود و بحرانی جهانی بوجود آید سنگین ترین تاوان را آنها خواهند پرداخت.  در دنیای فعلی اما باید دانست که  تا  در نقاطی مانند فلسطین، کشمیر، و سریلانکا صلح همراه با عدل حاکم نشود مشکل بتوانیم تروریسم را (که از کینه مردم تحت ستم تغذیه مینماید) ریشه کن کنیم.  "دهکده جهانی" مارشال مک لوهان باید به ماهیت هابزی خود آگاه شود وساکنان جهانی که بسرعت آب میرود و کوچکتر میشود باید عدل جهانی و عقل جمعی را بجای زور مبنای نظم پایداربین المللی قرار دهند.  تنها در اینصورت است که جهان میتواند از بمبئی به قرطبه بازگردد. (قسمت اول)(قسمت دوم)

Ahmad Sadri is Professor of Sociology and Anthropology as well as Gorter Chair of Islamic World Studies at Lake Forest College, Chicago. This commentary was first published in Etemaad-e Melli newspaper in Iran.


Share/Save/Bookmark

Recently by Ahmad SadriCommentsDate
The Hurt Locker’s Missing Disclaimer
-
Apr 24, 2010
اوتی که گل بود
7
Feb 24, 2010
معنویت و پاکدینی روشنفکرانه - 2
1
Feb 03, 2010
more from Ahmad Sadri
 
default

whitewashing Islam

by tehran (not verified) on

Mr. Sadr, as a believer in Islam, or any other ideology, cannot be intelectuelly honest. Any valiant act by a Moslem person or group goes back to their own personality/group traits and has nothing to do with the teaching of Islam.
Covering a decaying corpse with a sheet of gold cannot change its nature. Let's advocate expoltion of Islam or any other religion from the arena of state and political power.


default

listen

by Anonymous9999999999999 (not verified) on

when we muslims see that for every innocnet person killed by a terrorist, American forces are killing 1000 innocent muslims, then we don't feel that we should condemn the terrorists. then we have more important thing to do and that is to condemn America for killing innocent muslims. As you saw, after september 11 Iranians came out to show solidarity with the American people, and to show they hate towards terrorism. What did america do in return? called us axis of Evil. so please, cut the non-sense.


Shahrex

History of Islam is the tale of Continuous Crime!

by Shahrex on

Dear friend, your ever present worries about the reputation of Islam is in stark and strong contrast with realities. The truth is that Islam has never had a glorious or respectable past, it has not contributed to development of anything else than spreading of hatered, ignorance and dishonesty. It begaun with the very pesron of Muhammed, the polygamist, the warmonger, the pirate and even the child abuser and we have witnessed it's nature in 1400 years of Islam's criminal hitory in Iran, Egypy and Bisance.

 Islam can be proud of having destroyed 3 shining civilizations, replacing them with a pathologic culture of self-denial ,constant poverty, ignorance.

Before Islam, these civilizations contributed Greatly to human civilization, if there has ver been short periods of resurrection in these countries, achievements and dvelopments, it has nothing to do with Islam, it has been despite of Islam.

Islam is the mastery of falsification, robbery and Crime, It has a filthy nature, it is a blend of demagogy,mythology and psychological warfare. 90 % of what you call for Islamc art, is nothingg more than Persian Art, the rest is the remnants of Egyptian and other pre-islamic art. Before Islam tehre were leading centers of research and science in this region, if ou find individually successful scientists and artisans in this region since islam, it still has nothing to do wth Islam, it is despite of it.

Insetad of eing concerned about the good reputation (??) of Islam, you should be concerned about people, humanity, freedom, science, art, and future of these people, you should ave the gut and honesty to identify the disease (ISLAM), and prscribe the solution (Eradication of this disease).

It has passed 1400 years since then, every time these civilizations have tried to resurrect, they have effectively been fought down by a new Ayatollah, by the New Islam, by the True Islam, only to enslave the soul and spirits of these nations. Every time Islam has demonstarted it's true anti-human nature, people like you have repared for the true and civilized Islam, just in order to make the true opposition impossible,

Islam is beond reforms, it has nothing in common with culture and civilization of success and progress, it is against freedom, and individuality, and must be eradicated by any mens and atany price.

We will not let the so called opposition, to borrow the mantle of Islam just inorder to get the popularity and majority support, then leting this religion of ignorance and crime to nestle in the minds and hearts of the future generation, preparing for new islamic resurrections. Either IRI should stay or the whole package of Islam, in power or opposition, must disappear, there is o third way, there is no easy or middle way, and we are there to make you and the recociliatory opposition sure about that.


default

Justice: foundation for a civilized World

by Aziz (not verified) on

Well reasoned and well written piece.
Thank you.


default

islam religion of

by Iran parast (not verified) on

islam=quran=mohamad=terorisam.


Fred

Half-truth II

by Fred on

For argument’s sake just where does the massacre of Armenians, the one in Darfur, the ones by Saddam against Iranians and even his brotherly Arabs or the continuing massacre of vanquished Iranians by the Islamist republic fit into this cherry picked chivalry infused rosy history of yours?