چکامه ی روشن آشیانه

چکامه ی روشن آشیانه
by R Rakhshani
06-Nov-2008
 


همگان گفتند:

شاید که مرا

درنگ ِ این سروده

به آشیانه ی اشتیاق ام

مگر نشانه ی روشنی گردد،

و من رفتم

از پی آن چکامه ی شاد و

آن دگر همزاد ِ آینه.

آنجا،

در فصول ِ باد و باژگونی ِ دنیا،

دریغا،

که آوای ِ مردی غریب را

گوش و سامان و گوشه ای نبود،

و در تردد ِ بلند ِ دیوارهای پندار،

ردیف ِ گسسته ی شانه هایی نیم چرخیده،

در گذار ِ بادهای ِ عادت،

به گمانم

سایه روشنی

بر ترانه ی خیال می پاشید.

پس دیگر با من مگویید

از ودیعه ی پندار

و از تولد ِ پیامبری گمنام،

یا از چکامه ی آشیانه ای

بی نام

 

- ر. رخشاني


Share/Save/Bookmark

Recently by R RakhshaniCommentsDate
پنج و پنجاه بار
2
Mar 18, 2009
روياي خنده
-
Jan 27, 2009
بیقراریِ عمر
-
Dec 02, 2008
more from R Rakhshani