در دوم تیرماه ۱۲۸٧ خورشیدی، قزاقان روس به فرمان محمد علی شاه قاجار، مجلس مشروطه را به توپ بستند. یک سال پس از آن، مشروطه خواهان بر تهران چیره شدند و «مجلس عالی» که موقتاً به جای مجلس شورای ملی نشسته بود، محمد علی شاه را از پادشاهی برکنار کرد و فرزند خردسالش را به جای او برتخت شاهی نشاند. اما محمدعلی قاجار و برادران خودکامه و فاسدش، از سودای بازگشت به شاهی و براندازی مشروطه دل برنکردند. دوسال پس از برکناری از پادشاهی، محمد علی میرزا به همراه برادرش، ملک منصورمیرزا شعاع السطنه، با پشتیبانی و تحریک روس ها و با جنگ افزاری انبوه، از راه ترکمان صحرا به ایران تاختند. گرگان، شاهرود و بابل به دست محمدعلی میرزا افتاد و برادرش، ابوالفتح میرزا سالارالدوله، به یاری گروهی از عشایر غرب و با پشتیبانی برخی از روحانیان شیعی، بر کرمانشاه چیره شد. بخت و تاریخ با مشروطه خواهان همراه بود و کوشش شاه خودکامه قاجار و برادرانش به جایی نرسید.
اینک که بیش از یکسد سال از آن هنگام می گذرد، شاهزاده ای دیگر، پس از چندسالی بازی با دموکراسی و سخن گفتن از این که او شهروند ساده ای بیش نیست، شرم و آزرم را یکسر به کنار نهاده است و نه تنها خویشتن را «پادشاه قانونی ایران» خوانده، که در سودای برای براندازی جمهوری اسلامی و بازگرداندن خاندان پهلوی به تخت شاهی، در ستایش از دخالت نظامی دولت های خارجی در ایران و به پیشباز رفتن ایرانیان «از مهاجمان خارجی»، زبان گشوده وچشم بر یاری «دموکراسی» هایی مانند عربستان، کویت و قطر دوخته است.
اشاره من، از جمله، به تازه ترین سخنان رضا پهلوی در گفتگو با یک روزنامه نگار آلمانی است.* کم آزار ترین بخش گفت و گوی ایشان، پیچیدن خویش در ردای یک حقوق دان و قانون شناس است و سخن گفتن از این که چون در بیستمین سالروز زندگی شان، در کشور مصر سوگند شاهی خورده اند، «بنا به قانون»، پادشاه ایران اند!
«این مراسم در بیستمین زادروز من برگزار شد. طبق قانون اساسی ما می بایستی به این سن رسیده باشم تا بتوانم شاه شوم. البته بعد می بایست در مجلس ایران [که دیگر در میان نمی بوده] هم سوگند پادشاهی یاد می کردم. بنابراین می توان گفت که "بنا به قانون" شاه ایرانم.»
بنا بر کدام قانون؟ قانون اساسی مشروطه ایران که در راهش جان فشانی ها شد و خاندان ایشان به آن جفا کردند؟ در کجای آن قانون اساسی آمده است که می توان در مراسمی در یک کشور خارجی، شاه قانونی ایران شد و هرآینه بخت و اقبال یاری نمود، «بعد می بایست در مجلس ایران هم سوگند» خورد؟ مجلسی که دیگر درمیان نبوده و نیست و در آینده هم، دست کم برپایه قوانین یکسد سال پیش، در میان نخواهد بود؟ اصل سی و نهم متمم قانون اساسی چنین است:
«هیچ پادشاهی بر تخت سلطنت نمی تواند جلوس کند مگر این که قبل از تاج گذاری، در مجلس شورای ملی حاضر شود و با حضور اعضای مجلس شورای ملی و مجلس سنا و هیئت وزراء به قرار ذیل قسم یاد نماید.»
آقای رضا پهلوی، برپایه کدام اصل نانوشته ی دیگری در قانون اساسی مشروطه، به یکباره به این اندیشه افتاده اند که «بنا به قانون، شاه ایرانم»؟ اگر پایان یافتن پادشاهی احمدشاه به زور ماده واحده و در پناه بیم و هراس نمایندگان از واکنش حضرت اشرف رئیس الوزراء، قانونی بوده باشد، که به داوری من بوده، چرا رای میلیون ها مردم به پایان پادشاهی قانونی نیست؟
گفتم که این بی آزار و کم هزینه ترین بخش سخنان آقای رضا پهلوی است. ایشان سخنانی را درباره شاه بودن خویش گفته اند که نه پیامدی دارد و نه هزینه ای. احمدشاه و پس از او برادرش محمدحسن میرزا هم پس از آغاز پادشاهی رضاشاه وتا هنگام مرگ، خویشتن را همچنان شاه و ولیعهد قانونی ایران می خواندند. سد سال پس از انقلاب فرانسه، هنری پنجم یا کنت دو شامبورد، خویشتن را پادشاه فرانسه می خواند! ای بسا آرزوکه خاک شده.
سخنان زیانبار و نادرست، در بخش های دیگری از گفت و گوی مدعی تاج و تخت از دست رفته پهلوی نمایان می شوند:
- در این که آقای رضا پهلوی، در وجود دولت های قرون وسطایی و واپس مانده عربستان، بحرین و قطر، هم پیمانانی برای براندازی جمهوری اسلامی می یابند و شادمانی خود را از این که آن دولت ها، بیش از غربی ها، هوادار قیام مردم ایران برای دست یابی به دموکراسی و حقوق بشر اند، پنهان نمی سازند؛
- در این که آقای رضا پهلوی، ناراست گویانه چنین می نمایانند که گروه گسترده ای از مردم ایران، برای ورود «مهاجمان خارجی»، دوچشم به راه و دوگوش بر پیغام بسته اند و برای مداخله نظامی در سرزمین شان، روزشماری می کنند.
ایشان، از این هم فراتر رفته و درایت عربستان سعودی و کشورهای زیردستش را می ستایند که دریافته اند «مسئله اصلی نه برنامه اتمی که حکومت است. سعودی ها و بحرینی ها و قطری ها این را می دانند. چنین می نماید که فقط غرب فراموش کرده است.»
آیا ایشان به راستی براین باور اند که دل مشغولی شیوخ عربستان سعودی که هنوز پروانه رانندگی را هم به زنان کشور خود نمی دهند و سلطان بحرین که راهپیمایی های مردم کشور خویش را به یاری سربازان عربستان به خون کشید، دموکراسی و حقوق بشر درایران است؟ آیا ایشان برآنند که دولت هایی از این دست، هم پیمانان اپوزیسیون دموکرات ایران برای دستیابی به دموکراسی و حقوق بشر به شمار می آیند و مخالفان تبعیض و خودکامگی در ایران، باید با چنین نیروهایی هم پیمان شوند؟ چنین سخنان نادرست و به دور از خرد، شاید کمک های مالی برای آقای رضا پهلوی را درپی داشته باشد، که گویا داشته است؛ اما هیچ یک از آن دولت های یاد شده را، دلبند و وارسته دموکراسی و سکولاریسم در ایران نمی سازد. ذات نایافته از هستی بخش، کی تواند که شود هستی بخش؟
در بخش های دیگری از گفت و گوی آقای رضا پهلوی، دم خروس بیش از پیش آشکار می شود. ایشان می گویند که با نگاه به آزمون سوریه و لیبی و «اینکه غرب با توجه به گسیختگی مخالفان، طرف صحبتی نداشت»، به این داوری رسیده اند که باید شورای ملی از گروه های خارج ایجاد کرد تا «از این اجتناب کنیم... با یک صدا حرف بزنیم». این راهم به آگاهی رسانده اند که چنان شورایی از پانزده گروه هم اکنون پدیدار شده و آماده رهبری مردم ایران است. رضا پهلوی برای این که گسترده و فراگیر بودن شورای ملی براندازی را به رخ بکشد، خودستایانه و بی پروا از پیامد سخنانش، به پرسش گر می گوید که با رهبران جنبش سبز «تماس دارم» و «گرچه با موسوی شخصاً تلفنی صحبت نکرده ام، اما شبکه هایی وجود دارد که از طریق آنها گفتگو می کنیم». ایشان سپس چنین می افزایند:
«آنچه مشخص است: مادام که این حکومت برسرکار است نمی توان انتخابات آزاد برگزار کرد. از این رو در گام اول هر اقدامی را انجام می دهیم تا از دست حکومت راحت شویم. بعد مرحلۀ گذار است که در این مرحله دولت موقت ضروری خواهد بود.»
هیچ رهبر فرهیخته و جدی، به یک خبرنگار نمی گوید که رهبران جنبش سبز در ایران هم با او در پیوند اند و از شورای ملی او که گام نخستش راحت شدن از حکومت از راه دست زدن به هر اقدامی است، پشتیبانی می کنند. از این خودستایی بی پایه و کم هزینه برای ایشان اگر بگذریم، پرسشی که هر انسان خردمندی می تواند از آقای رضا پهلوی بکند، این است که به هم پیوستن پانزده گروه خارج از کشوری که بنا است هر یک، نماینده ای به کمیته مرکزی شورای زیر رهبری ایشان بفرستد، در شرایطی که می دانیم بیشتر این گروه ها دارای پایه و هواداران بسیاری در خارج هم نیستند تا چه رسد به داخل کشور، چگونه نماینده ی جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران خواهد بود؟ آقای رضا پهلوی، پاسخ را از راه یک بررسی بسیار علمی به پرسش گر و از آن راه به مردم ایران داده اند:
«نام مرا هرکس در ایران می شناسد. اگر من از شما خواهش کنم با موبایل خود شماره ای را در ایران بگیرید، مردم آن سوی خط من را می شناسند... من رهبری ملی هستم. می توانم نلسون ماندلایی باشم، مهاتما گاندی ای باشم»!
دست مریزاد! مردم در ایران نام ایشان را می شناسند، باور نمی کنید به هرکس که می خواهید در ایران زنگ بزنید و بپرسید که آیا آن ها فرزند شاه پیشین را می شناسند و هرآینه پاسخ آری بود، همین برای پذیرش رهبری ایشان کافی است. گستاخانه تر هم این است که آقای رضا پهلوی که تا به امروز هزینه ای متحمل نشده و از برکت داراک پدری که گزارشی از آن را کسی ندیده زندگی کرده اند، خویشتن را با قهرمانانی مانند ماندلا و گاندی مقایسه می کنند که تا پای جان و به بهای از دست دادن همه چیز، در راه سربلندی و آزادی مردم شان کوشیدند. آیا اندکی فروتنی برازنده کسی نیست که ساعتی را در زندان به سر نبرده، روزی را بیمناک از زندگی خانواده اش نبوده، پاسی را بدون داراک بسیار نگذرانده و شبی را در تبعید و دربه دری سر بربالین ننهاده است؟ اگر ایشان، اینک که هنوز به جایی نرسیده اند، دیوار ادعایشان به کیوان برسد و خویشتن را تالی گاندی و ماندلا بدانند، فردا که زبانم لال به جایی برسند چه خواهند کرد و کدام سخن خودستایانه از زبانشان جاری خواهد گردید و چگونه درباره وجود نازنین خویش داوری خواهند کرد؟ مگر مردم ایران پیامد آن خودبزرگ بینی بیمارگونه پدرشان را فراموش کرده اند که خویشتن را بزرگ ترین رهبر سیاسی و اقتصادی جهان می دانست و در آستانه آغاز انقلاب، در اندیشه یاری رسانی به گرفتاری های کشورهای بزرگ غربی بود؟
آقای رضا پهلوی اگرچه نگفته اند که شورای زیر رهبری او با کدام نیرو و از چه راهی بنا است به «هراقدامی» دست بزند «تا از دست حکومت راحت شویم»، پاسخ را در جای دیگری داده اند: برگرده نیروهای نظامی خارجی. پرسش گر آلمانی می گوید که مداخله نظامی غرب در ایران می تواند به شکست بیانجامد و جمهوری اسلامی را تقویت کند. او به جای این که پاسخ دهد که با دخالت نظامی درایران از بنیاد مخالف است (چیزی که پیشتر گفته بود)، این بار در پاسخ به این ارزیابی روزنامه نویس، حرف دل خود را می زند:
«خیلی این حرف درست نیست. بسیاری از ایرانی ها حتی برای خلاصی از حکومت طرف مهاجمان خارجی را خواهند گرفت.»
نیک بنگرید که در هیچ کجای این گفت و گو، رضا پهلوی و یا شاید گاندی ایرانی، نمی گوید که او مخالف دخالت نظامی درایران است. او پس از ستایش از دموکراسی های حقوق بشری عربستان، بحرین و قطر که آشکارا هوادار حمله نظامی به ایران اند، می گوید که «بسیاری از ایرانی ها حتی برای خلاصی از حکومت طرف مهاجمان خارجی را خواهند گرفت»! گستاخی را هم مرزی بایستی و بی پروایی را میزانی. ایشان به دولت های خارجی اعلام می کنند که از پیامد دخالت نظامی درایران بیمناک نباشند زیرا ایرانی ها هم با آغوش باز به استقبال نیروهای نظامی شان خواهند آمد. همان سخن نادرستی که آقای چینی، معاون رییس جمهور پیشین ایالات متحد، برای پشتیبانی از لشکر کشی به عراق می زدند. بسیاری چونان من، پیشتر هم باورداشتند که چشم انداز و امید شورای ملی آقای رضا پهلوی برای «راحت شدن از حکومت با هر اقدامی»، دخالت نظامی خارجی درایران است و تنها در پیامد چنان رویداد ویرانگری و برخرابه بمباران ایران است که «دولت موقت» ایشان پدیدار خواهد شد وبه «انتخابات آزاد» روی خواهد آورد. اینک آقای رضا پهلوی، همه تریدها را از میان برده و همه پرده ها را افکنده اند.
این گفت و گو را نمی توان خواند و به بازنویسی تاریخ از سوی آقای رضاپهلوی اشاره ای نکرد. راستی این است که چگونگی ارزیابی او از کارهای پدرش، گواه چشم انداز آینده ای است که او در سر دارد. پرسش گر، با خودداری بسیار، به رضا پهلوی یادآوری می کند که «ایران در زمان پدر شما کشور چندان دموکراتیکی نبود». رضا پهلوی به جای آن که بی پروا و بدون درنگ پاسخ دهد، او که اینک سخت هوادار حقوق بشر است، از رفتار خودکامانه پدرش و سازمان پلیسی دوران او پشتیبانی نمی کند و بیافزاید که با ارزیابی پرسش گر همسو و هم رای است، کاسه کوزه را بر سر مردم ایران می شکند و به سان همه پاسداران خودکامگی و زور، می گوید، ایران آمادگی دموکراسی را نداشته است! می گوید که چشم انداز پدرش برای ایران یک کشور دموکراتیک بوده، اما مردم هنوز شایستگی دستیابی به آن را نیافته بودند:
«پدرم براین باور بود که باید ابتدا به مردم تا حدی آموزش بدهد تا دمکراسی امکان پذیر شود. می خواست ابتدا جامعه مدنی ایجاد کند.»
سخنی از این بی پایه تر در توجیه و پاسداری از دوران گذشته نمی توان برزبان آورد. به راستی که تباهی و جور و جنایت در این سی و سه سال جمهوری اسلامی به جایی رسیده که اینک فرزند محمدرضاشاه می تواند در باره کوشش پدرش برای بنای زمینه های دموکراسی داستان سرایی کند. مگر پدر ایشان قیم گروهی یتیم و نادان بودند که برای آموزش دموکراسی و ساختن نهادهای مدنی، چفت بردهان مردم بزنند و قانون اساسی را یک سر پایمال کنند؟ پدر ایشان، هر نهاد مدنی را که سرسپرده ی فرمانروایی او نبود، از میان می برد و هرکوشنده حقوق شهروندی را خاموش می کرد. روزنامه و کتابی بدون پروانه ساواک به چاپ نمی رسید و پی آمد داشتن وخواندن رمان هایی که در سیاهه کتاب های ممنوعه بود، پیگرد و زندان به دنبال داشت. والاترین نهاد مشروطه که مجلس شورای ملی بود، تیول خصوصی دربار شد و همان دو حزب دولتی هم که نمونه رام شده و خانگی «نهادهای مدنی» بودند، به فرمان آریامهر منحل شدند و دستور داده شد که همه مردم ایران، وابستگان و سرسپردگان حزب رستاخیز گردند. این سخن درست که اینک، با تبه کاری هایی بس گسترده تر روبروییم، نباید کسانی را به این باور خنده دار و شاید هم گریه آور اندازد که پیش از جمهوری اسلامی، ایران سرزمین پرورش مردم برای آماده سازی دموکراسی و ساختن نهادهای مدنی بوده است. پادشاهی که کمترین وفاداری به قانون و حقوق شهروندی نداشت، چگونه می خواست «ابتدا به مردم تا حدی آموزش بدهد تا دمکراسی امکان پذیر شود»؟ اگر رفتار سازمان امنیت و دیگر کارهای ناشایست گذشته، گواه وفاداری پادشاه به آموزش دموکراسی و ساختن نهادهای مدنی باشد، نیک است که تندیس هیتلر زینت بخش دفتر حقوق بشر سازمان ملل متحد شود که به یاری سازمان پر مهر گشتاپو، برای آموزش دموکراسی و بنای نهاد های دموکراتیک چنان خدمات ارزنده ای را به جامعه بشری کرد. دست مریزاد آقای رضا پهلوی، از این آزمون پس دادن تان پس از سال ها زندگی در دموکراسی های غربی و آشنایی با نهادهای مدنی.
درپایان به جا است که به یک درافشانی دیگر هم اشاره ای بکنم. آقای رضا پهلوی می گویند که پدرشان با چنان درایتی و «بدون این که به قدرت بچسبد»، ایران را ترک کرد که «بسیاری از انقلابی های آن موقع امروز نزد من می آیند و می گویند: بهتر بود پدرت ما را بازداشت و اعدام می کرد. ما که خبر نداشتیم چه پیش خواهد آمد!» نخستین سفارش من به آقای رضا پهلوی این است که هر آینه یکی دیگر از آن انقلابی ها به سراغ ایشان آمد و با پشیمانی از این که اعلیحضرت ایشان را اعدام نکرده، مراتب نارضایتی خویش را به آگاهی رساند، آن دیوانه زنجیری را به نزدیک ترین بیمارستان روانی راهنمایی کنند که جهان از گزند چنین پریشان احوالانی آسوده گردد. شاید هم اگر صداقتی در این سخنان ایشان باشد، نیک است که نام آن انقلابی های پشیمان از اعدام نشدن را آشکار سازند تا دیگران نیز از نزدیکی با چنین بیمارانی، دوری جویند.
اما، از شوخی گذشته، راستی تلخی در این سخن آقای رضا پهلوی نهفته است. ایشان سربسته می گویند که پدرشان بهتر می بود شماری بیشتر از «انقلابی های آن موقع» را اعدام می کردند تا شاید انقلابی در نمی گرفت و ایشان به جای آن که دل به سودای شاهی بر سبیل محمدعلی میرزایی بسته باشند، اینک برتخت نادری نشسته و شاه شاهانی دیگر می بودند. من خوانشی دیگر از سخن ایشان نتوانم کرد. این راهم بیافزایم که داوطلبانه ترک کردن کشور از سوی محمدرضاشاه، شاید افسانه ای باشد که خویشان و بستگان آقای رضاپهلوی به او گفته و او باور کرده باشد. محمد رضا شاه از ایران رفت، زیرا میلیون ها مردم به خیابان ها ریخته و رفتن او را می خواستند و دو دیگر این که نمایندگان دولت ایالات متحد، مانند ژنرال هایزر که بلندپایگان ارتش و نیروهای امنیتی ایران در کف با کفایتشان بودند، آمدند و به شاه دستور دادند که ایران را ترک کند. هیچ کار داوطلبانه ای در میان نبود.
هرآینه شاه، هنگامی که از میزان بیماری خویش آگاهی یافته بود که می دانیم سالیانی پیش از انقلاب است، پادشاهی را به سود پسرش رها می کرد و به راستی داوطلبانه کناره می گرفت و هرآینه، دولت مردان و آزاد زنان رژیم پادشاهی، پیش از آن که کار به تنگناهای ماه های پایانی برسد، «صدای انقلاب» و نا رضایتی مردم را از فساد و خودکامگی شنیده بودند، عوام فریبانی مانند آیت الله خمینی و دیگر رهبران انقلاب اسلامی نمی توانستند جامه از تن مردم هشیار بربایند و چه بسا که اینک، هنوز هم نظام شاهی بر ایران چیره بود و آقای رضا پهلوی را نیازی نمی بود که در سودای شاهی، چشم امید بندان به ارتش آزادیبخش ناتو، اسراییل و عربستان باشند.
محمد امینی
آدينه ۲ تير ۱٣۹۱ - ۲۲ ژوئن ۲۰۱۲
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
کیش و آئین سلطنتپرستی
deevFri Jun 29, 2012 01:15 AM PDT
بسیاری از طرفرداران نظام پادشاهی از مرز طرفداری گامی فراتر نهاده اند و به جای ستایش نهاد پادشاهی به پرستش آن روی آورده اند - برای اینگونه افراد سلطنت همانند دین مقدس گردیده و همانگونه که مذهبیون دو آتشه قابلیت درک عادلانه را از دست داده اند و با کوچکترین نقدی خشمگین میشوند دوستان سلطنتپرست هم چنان حساسند که حتی اگر عیسی مسیح هم نگاه چپی به شاهزاده بیاندازد او را دوباره به صلیب خواهند کشید و چه بسا که دیده ایم دلیل و منطق و مدرک برایشان کاربر نیست و برای تبرئه پهلویان از هر گونه اشتباه چنان میجنگند که گویا شاه یا فرح یا رضا هرگز مرتکب کوچکترین خطایی در عمرشان نشده اند و از فرشتگان خدا معصوم تر اند.
شما از آقای امینی عصبانی هستید چون:
Ashk DovomFri Jun 29, 2012 12:38 AM PDT
آقای شهروند مینویسد: "که کلام امینی در نقد اخیرش از رضا پهلوی چنان درشت و عاری از ادب است که جایی
برای جواب و دیالوگ نمیگذارد". باید پرسید با کدام معیار و با کدام دریافتی میتوان کلمات منصفانه، متین وبسیار مودبانه آقای امینی را عاری ازادب توصیف کرد؟ باید گفت: با معیار و دریافت کسانی که چشم و گوش بر واقعیت ها بسته اند. خود گیجند و یا در پی آنند که دیگران را گیج کنند و شناخت و استنباطشان از بحث سیاسی هوچی گری ومردم فریبی است. آریوبرزن مرا به بددهانی متهم میکند. و مگر من چه گفتم غیر از اینکه گوشزد کردم که آقای آریوبرزنی که میگویی به دمکراسی باور داری وقتی در پاسخ به نوشته من مینویسی: "قبول کن یا خفه شو" این با دمکراسی تناقض و تنافر داره و نشان دهنده جو و فضای فکری واقعی سلطنت طلب هاست که علیرغم پشتیبانی ظاهری اشون از دمکراسی ته دلشون آنچه از سیاست میشناسند و درک میکنند زندان و پوزه بند و خفه کردن صداهای مخالفه. اگر هنوز که به قدرت نرسیده اید چنین صحبت میکنید و شعارتان "قبول کن یا خفه شو" است فردا که به قدرت رسیدید چه خواهید کرد؟ شما از آقای امینی عصبانی هستید نه به دلیل بی ادبی ایشان، چون ایشان با نزاکت ، مراعات کامل و صعه صدر مطالبشان را بیان کرده اند. شما از ایشان عصبانی هستید چون به روشنگری و بیان واقعیت ها همت گمارده اند. آینه چون نقش تو بنمود راست / خود شکن آیینه شکستن خطاست
P_J OK so you can't claim your Revolution was highjacked ?
by Darius Kadivar on Thu Jun 28, 2012 10:36 PM PDTThis is YOUR Republic !
Go and Reform it !
You have my full support !
Go Ahead, Go Ahead ... What are you waiting for ?
But No more pretexts that the Mullahs highjacked your vote.
You just made it clear.
Thank you ;0)
JM and Pro IRI Payvandetoon Mobarak !
;0)
حکومت
shahrvand2Thu Jun 28, 2012 10:18 PM PDT
حکومت مردمی
مستلزم آنست که آحاد مردم، سیاست پیشگان و صاحبان رای و خرد توان گفتگو و
تبادل نظر با یک دیگر را داشته باشند. اگر صاحب نظری مشکلی دارد یا انتقادی
را مطرح میکند، شایسته است که آماده شنیدن پاسخی و توضیحی باشد. کلام
امینی در نقد اخیرش از رضا پهلوی چنان درشت و عاری از ادب است که جایی
برای جواب و دیالوگ نمیگذارد. اگر امینی حرفی و نقدی دارد سزاوار است به
شیوه دیگر و زبان دیگری حرفش را بیان کند. البته اگر حرفی و موضوعی برای
گفتگو و مناظره نیست و هدف کوبیدن و هتاکی است، بهتر است نویسنده در همان
چند سطر اول مقاله تکلیفش را با خواننده روشن کند تا موجب اتلاف وقت نشود.
حرف دیگر اینکه از زمان تاسیس مطبوعات در ایران تا به امروز بسیاری نوشته
های سیاسی بر سیاقی مشابه مقاله اخیر امینی در انتقاد از شاهان و دیگر
قدرتمندان نگاشته شده است. اما به جرات میتوان گفت که تاریخ گواه بی ارزشی
این نوشته هاست. کلام و نوشته یی که ارزش خود را حفظ کرده از قلم و زبان
امثال فروغی، مصدق، فرامرزی و صدیقی جاری شده است که صریح و بی پرده
افکارشان را بیان کردند ولی بر خشم خود چیره بودند و کلامی عفیف و پاکیزه
در خور مردمان محترم ایران بکار بردند. امینی ادای محقق ها و پژوهشگر ها
را در میاورد، ویراستار کتاب و مقاله نویس است، اما کلامش در نقد سیاسی
مخالفان مانند کلام یک محقق نیست. افسوس
Ali P.
by deev on Thu Jun 28, 2012 09:08 PM PDT1) Yes, that 98% vote to islamic republic, however regrettable it may be today, was and still is the de facto and LEGALLLY RECOGNIZED form of our government, internally and externally by the world, if we don't respect that transition we can not respect RP's claim to throne either as there are plenty of Ghaajaars that may argue Reza Shah's ascend to power was not an explicit end to their dynasty. His father fled the country and abdicated the throne, how much more explicit can it get?
2) in that Focus article which was the subject of this entire discussion he never claimed to be a king CANDIDATE but claims to LEGALLY be the KING, not candidate, not crown prince, but LEGALLY KING, which is a falsehood under the provisions of law and common sense.
Ali P.
by P_J on Thu Jun 28, 2012 10:16 PM PDTPeople of Iran did VOTE! Iranian REVOLUTION was it. It ultimately not only dissolved but nullified monarchy.
You seem to be UNSURE and all over the map on that. Imagine, hypothetically if you will, that someone by the last name of Hitler wanting to run for office in Germany, or worst yet, lay claim to the leadership of that country just because he was Hitler’s son! How do you think German people react?
You must believe that they are going to say welcome back Hitler… where have you been…or all forgiven and everything is HUNKY DORY, or they would react strongly against that name and kick this man's ASS out! I BET they would go with the my later option.
And that is where RP is today to most Iranians! An unknown suspicious character, with a hateful TOXIC name.
Bye!
جناب دیو
Ali P.Thu Jun 28, 2012 06:34 PM PDT
1) People of Iran voted to abolish monarchy, effectively stripping away his right to the throne.
When did this happen?
There was a "vote"? Are you referring to the "YES" to the Islamic Republic of Iran, with 98% majority? Are we recognizing that as the ligitimate voice of the Iranian nation? Why are we not accepting that explicit "YES"( to the Islamic Republic), but recognizing that implied "NO" to monarchy?
2) Even if the mashrooteh constitution was still valid he cannot LEGALLY
claim to be a KING until he takes his oath in the Iranian parliament,
until then he should refrain from falsely claiming to a king as it's as
valid as the the Mohammad Ali Shah's claim in the example provided in
the article.
He has said it, time and time again, that his "kingship" depends on the will of the Iranian nation. The old constitution appoints him, as the "King candidate". Whether or not the nation wishes to grant him the honor, is yet to be seen.
I don't know what's in his heart; but this is, at least, what he claims.
areyo barzan
by deev on Thu Jun 28, 2012 05:09 PM PDT"getting to know your leader is your duty and not the other way round."
Yes indeed and having gotten to know RP thus far, aside from his repeated usage of the word democracy he isn't very likable, per his low number of likes on facebook, because he's all talk and no action, had he been a man of action we would have a library or a cultural center or a scholarship or a successful business or many books and degrees bearing his name, we don't because he has been mostly dormant and idle in the past 4 decades, hence I'm doing my duty as an Iranian to inform my people of his poor resume.
And in regards to being "next to the throne and a legal king according to mashrooteh law" I agree that he is a price of course, but certainly not "next to throne" because...
1) People of Iran voted to abolish monarchy, effectively stripping away his right to the throne.
2) Even if the mashrooteh constitution was still valid he cannot LEGALLY claim to be a KING until he takes his oath in the Iranian parliament, until then he should refrain from falsely claiming to be a king as it's as valid as the the Mohammad Ali Shah's claim in the example provided in the article.
sorry Chaps, close but no ciegars
by areyo barzan on Thu Jun 28, 2012 03:41 PM PDTbut I have got no viable answer yet
Dear Ashk Dovom
If you think this is my first time dealing with an angry faul mouth, who blame everyone and every thing for his own errors without acepting any personal responsibility then I am sorry to disapoint you. You can continue the rest of your life insulting other people andbring ing down their efforts. But as long as you have not provided a viable answer to a legitimate question then you are the ultimate looser in this argument.
so! I will ask you again whom do you support. Who is your candidate. At least we know where RP stands for good or bad. But you still seem to be hiding in a closet.
As for myself, I only care about democracy and not the name or type of it. if I hear or see any other viable leader whose words make sense or at least has the currage to raise his voice I support him for what is is worth.
So I ask you again enough with the negativism. what are you afraid of
Whom you are suporting, let us know who is your candidate and where are his/her credentials. You never know, we might surprise you and stand bside you tin supporting that leader.
Dear Deev
getting to know your leader is your duty and not the other way round. Think of him as a job aplicant read his CV his writtings and listen to his words and decide for youself.
Now don't get me wrong if any thing I welcome your scepticism as I belive we should have more peope like you around as you are our only safity net. Furthermore if we had one Deev in each area (Mahalleh) in Iran on 1979 may be that disaster of revolution would not have hapened.
Having said that however, in order to be a good judge one needs to first set aside presumptions and prejeduice and accept that no one is perfect.
If you look fairly at the coments of RP he has always stated that the future type of covernemnt in Iran is decided by Iranian people. However that will not change the fact that he is still the next to the throne and a legal king accourding to mashrooteh law if we Iranian decided to go into that rout. But he would only be stored to power if and that is a BIG IF we vote for a constitutionl monarchy.
As long as we can have a free fair referendum and RP and his followers respect the outcomes of that referendum the rest iare just speculations and not important.
Furthermore the reasone for RP getting such amount of atention is that currently there are no other viable candidate around and the ones who want to nominate themselves have even less credit and crudentials than him.
Only the number of comments on this blog shows how much leverage he has over our people.
Sso my sugestion and apeal to you and others is to firstly be fair and non bias for the sake your own credibility if notting else and more importantly introduce your candidate and the type of govenrment you want.
At least be as open as RP and as I told our firend we might surprise you and support your candidate
Since Quoting Milani has become the JM new Bible ...
by Darius Kadivar on Thu Jun 28, 2012 03:08 PM PDTOnly when his arguments fits yours mind you ...
;0)
May I offer the following rebuttal to his claim ? :
Shah Admonishes The Working Class: "Stop Praying All Day and Roll Up Your Sleeves"
Didn't he also suggest that the so called coup was actually a counter coup ? ...
Abbas Milani : Mossadegh knew that his dismissal was legal
Mind you well that argument suits me fine ...
;0))
From M. Amini (not Dr.)
by Fariba Amini on Thu Jun 28, 2012 01:34 PM PDTیادداشتی پیرامون «آرزوهای محمدعلی شاهی»
پس
از پخش نوشتار من در بررسی گفت و گوی رضا پهلوی با رسانه آلمانی «فوکوس
آنلاین»، آتشبار پشتیبانان پادشاهی برمن باریدن گرفت و کسانی با نام های
ساختگی و یا راستین، به من توفیدند که چرا بر «شاهزاده» که اینک در سودای
گردآوردن «اپوزیسیون» و به راه انداختن کنگره ملی است، خرده گرفته ام. برخی
هم با درشتی و طرف کلاه کج نهادن، یادآور شدند که «دبیرخانه رضا پهلوی» در
یادداشتی به رسانه ها و از جمله به «فوکوس آنلاین» گوشزد کرده اند که در
برگردان این مصاحبه از انگلیسی به آلمانی به کژراهه رفته و زبان و فرهنگ
آقای رضا پهلوی را به درستی بازگو نکرده اند. بخشی از «اطلاعیه دبیرخانه
رضاپهلوی» که تاریخ آن، پنج روز پس از چاپ مصاحبه در رسانه آلمانی است،
چنین است:
«فوکوس، هفته نامه آلمانی مطلبی از مصاحبه ایی که با رضا پهلوی ۲۵ ماه مه گذشته در شهر برلین صورت گرفت را به تاریخ ۷
ماه جون در سایت خود منتشر کرده است، همچنین ترجمه متن این مصاحبه به زبان
فارسی در سایت ایران در جهان به چاپ می رسد. در این راستا لازم می دانیم
این نکته را متذکر شویم که این مصاحبه با اشتباهات مختلفی از زبان انگلیسی
به آلمانی وسپس به فارسی ترجمه شده است. بسیاری از مطالب درج شده در این
متن به زبان آلمانی وهمچنین نسخه فارسی آن با ادبیات رضا پهلوی همخوانی
ندارد.»
کدام
بخش از آن چه به چاپ رسیده «با ادبیات رضا پهلوی همخوانی ندارد»؟ کدام بخش
از آن چه فوکوس آن لاین به چاپ رسانده، «با اشتباهات مختلفی از زبان
انگلیسی به آلمانی وسپس به فارسی ترجمه شده است»؟ آیا شایسته نمی بود که
«دبیرخانه» کسی که سودای بازگشت به پادشاهی را دارد، چنین نارسایی و کژی ها
را در برگردان سخنان ایشان، با ما در میان نهند؟
دبیرخانه،
بی آن که به آن «اشتباهات مختلفی که از زبان انگلیسی به آلمانی وسپس به
فارسی ترجمه شده» بپردازد، از «هم میهنان گرامی دعوت به عمل می آورد که خود
به داوری نشینند و «به
مصاحبه های دیگر در ارتباط با همین محتوا که در همان هفته با رسانه های
دیگر آلمانی زبان (بیلد) یا فارسی زبان (دویچه وله، تلویزیون ایرانیان
برلین، رادیو صدای ایران، بی بی سی فارسی، رادیو فردا، رادیو اسراییل،
رادیو زمانه) انجام شده است، رجوع نمایند» و دریابند که رسانه آلمانی فوکوس
آنلاین، سخنان فرزند پادشاه پیشین ایران را وارونه ونادرست بازگو کرده
است.
آشکار
است که اگراین سخنان درست باشد و آن رسانه آلمانی به نادرست سخنان آقای
رضا پهلوی را بازگو کرده باشد، من نیز به کژراهه رفته و به گفت و گویی نقد
کرده ام که روی نداده ویا برگردان آن نادرست بوده است. بگذریم که برگردان
آلمانی به فارسی، سرمویی از راستی به دور نیست. پس شاید گرفتاری در برگردان
انگلیسی به آلمانی بوده باشد. از این رو، به رسانه یادشده نامه ای نوشتم و
چند و چون گفت و گو را جویا شدم. شگفت آور نبود که دریافتم:
- آن
رسانه، تاکنون نامه ای از دبیرخانه آقای رضا پهلوی دریافت نکرده است و در
هیچ یک از زیرنویس های آن گفت و گو در تارنمای رسانه، اشاره ای به نادرستی
گفت و گو و یا دیدگاه دبیرخانه به چشم نمی خورد.
- گفت و گو با آقای رضا پهلوی ضبط شده و نسخه ای از آن در دست ایشان و یا همکاران ایشان است.
- آن اطلاعیه فارسی دبیرخانه، برای مصرف ایرانیان نوشته شده است.
افزون
براین، هرآینه «اشتباهات مختلفی از زبان انگلیسی به آلمانی وسپس به فارسی
ترجمه شده» و در آن رسانه ها آمده، چرا دبیرخانه آقای رضا پهلوی به آن
«اشتباهات» اشاره نمی کند تا برایرانیان و نیز این کمترین آشکار گردد که
آقای رضا پهلوی، خودرا تالی ماندلا و گاندی نخوانده؛ دولت های واپسگرای
عربستان و بحرین را یاران دموکراسی خواهان ایران ننامیده؛ پیرامون پیشباز
ایرانیان از «مهاجمان» به سرزمین شان سخنی نگفته؛ از پشیمانی «انقلابیون
سابق» در اعدام نشدن به دست پدرشان یاد نکرده؛ درستایش از آموزش دموکراسی
از سوی محمدرضا شاه زبان نگشوده؛ و سرانجام، خویشتن را شاه قانونی ایران
ندانسته است.
مگرمی
توان پذیرفت که نسخه ای از آن گفت و گو در دست پیرامونیان آقای رضا پهلوی
نباشد؟ گیرم که نیست؛ ایشان یا وکیلان شان می توانند از آن رسانه نسخه ضبط
شده ای را درخواست کنند و هرآینه آن رسانه، در گفت و گو دست برده و زبانم
لال، به نام شاه قانونی ایران، دروغ پردازی کرده باشد، آن رسانه را به
دادگاه بکشند؛ نه این که توپخانه داران دبیرخانه را به سراغ من بفرستند که
چرا درباره گفت و گویی که به چاپ رسیده داوری کرده ام!
هنوز
هم دیر نشده، دبیرخانه می تواند متن درست آن گفت و گو را با ایرانیان در
میان نهد و من، از پیش می گویم که هرآینه، آن گفت و گو روی نداده باشد و یا
آن سخنان در آن گفت و گو نمی بوده، من از همگان پوزش خواهم خواست که
برپایه یک سند ساخته شده، به داوری نشسته ام.
اما
راستی این است که آن گفت و گو، روی داده و آن سخنان از زبان آقای رضا
پهلوی به پرسشگر آلمانی گفته شده و اگر هم این جا و آن جا، در برگردان
انگلیسی به آلمانی و آلمانی به فارسی، سستی هایی در میان بوده باشد، گوهر
گفت و گوها همان است که چاپ شده و همگان دیده اند. دسیسه ای هم در کار
نبوده و دارویی هم در نوشابه گفت و گو شونده نریخته اند.
شایسته
است که آقای رضا پهلوی و دبیرخانه ایشان، به جای این که منقتدان خویش را
آماج آتشبار و ناسزاگویی سازمان یافته سازند، به خود بیاندیشند و به مردم
ایران بگویند که ایشان، سخنان نادرستی را به زبان رانده و شاید در تب و تاب
سیاست و بلغمی شدن سودای فرمانروایی، حرف هایی زده اند که اینک از گفتن آن
ها پشیمان اند. بگذریم که به داوری من، ایشان حرف دلشان را زده و به آن چه
گفته اند، باور دارند.
درپایان،
این را بگویم که وفاداری من به راستی، حقوق بشر و مردم ایران است و در
سودای دیگری جز این نیستم. امیدوارم که خرده گیران به داوری من نیز، سودایی
جز این نداشته باشند.
محمد امینی
پنجشنبه ٨ تير ۱٣۹۱ - ۲٨ ژوئن ۲۰۱۲
I certainly share dear Azarbanoo sentiments …
by Bavafa on Thu Jun 28, 2012 12:34 PM PDTAnd have been enjoying/learning the exchanges here. Thank you all, specifically the Amini family (brother and sister) for their contribution here.
'Hambastegi' is the main key to victory
Mehrdad
F. Amini, You Said Great Words in " A few words"
by Azarbanoo on Thu Jun 28, 2012 12:13 PM PDTI just Loved it. With reason & Logic. Thanks for participating inthis forum.
Dear Fariba!
by P_J on Thu Jun 28, 2012 01:34 PM PDTEnjoyed reading your logical/accurate and quite ELEQUENT response!
On this thread you are not looking at people that you can rationally talk to, or discuss policy differences with. These folks, as I had mentioned before, are the HEIR apparent SAVAKis on the FRENZIE of their Shahollahi zeal; which means going back to the good old days of EMBEZZELLING robbing public funds, reestablishing their own OLD torture chambers, and doing exactly what the Mullahs are doing, but in military uniform rather than turban, as it is done today!
This kind of thinking has brought out the worst memories of the Pahlavi era and with it the public TORTURE and ransacking of Iranian treasure by the criminal entity, I call Pahlavi Criminal Enterprise and its leader, Mohammad Reza Pahlavi, the TYRANICAL TRAITOR.
On the positive side is that, these PAID Pahlavi HUSTLERS have been nothing short of a public relation disaster/night mare, and sanity dictates a directional change, by cutting these free loading parasites off the Pahlavi payroll.
Finally, as you have correctly mentioned no one has promoted or given more money to these BLOOD thirsty Mullahs than the CORRUPT and EXPEDIANT government of Mohammad Reza Pahlavi, the TRAITOR had.
On the other hand, history has vindicated GREAT men, like Dr. Mossadegh, or Amir Kabir who had fought them and their SICK influence tooth and nail!
دلیل ترس از رضا پهلوی
deevThu Jun 28, 2012 11:06 AM PDT
جناب آریو برزن - ترس ما از این است که بار دیگر یک مهره ناشناخته و بی لیاقت به کمک اربابان اجنبی اش با حیله گری به راس امور برسد همانگونه که خمینی از هیچی به اقتدار رسید.
رضا پهلوی گرچه دارای نامی شناخته شده است ولی اهداف و افکارش در نوسان و کاملا ناشناخته اند - یک روز میگوید شیوه حکومت را باید مردم تائین کند و فردای آن با اطمینان خاطر اعلام میکند که شاه قانونی ایران است - دقیقا همانند خمینی ناشناس که اول میگفت میخواهد رهبر معنوی مردم باشد ولی دیدیم که سودای خودکامکی به سر داشت.
اما در مورد بی لیاقتی - با در نظر گرفتن اینکه جناب پهلوی در طول چند دهه گذشته علیرقم برخورداری از اندوخته مالی نتوانسته اند هیچگونه مرکزی را برای جمع آوری ایرانیان و ترویج فرهنگ ایرانی سازمان دهی کنند میتوانیم به بی عرضگی ایشان پی ببریم - دریغ از یک کتابخانه - یک مرکز فرهنگی - یک بورس تحصیلی به یادبود نام پهلوی - یک رسانه یا نشریه ملی یا حتی یک بیزینس موفق که بتوان به سازندگی او ایمان آورد - حداقل خمینی چند کتاب فقه و شعر را توانسته بود بنویسد ولی حتی دریغ از نشر و تحقیق و دانش آندوزی از شاهزاده ای که به جز خوردن و خوابیدن و شعار دادن وظیفه دیگری ندارد.
در انقلاب پنجاه و هفت مردم از شاه دلزده بودند و یک مهره ناشناس و بی لیاقت فرصتطلب توانست به همیاری شرکت کنندگان کنفرانس گوادالوپ و با بوق و شیپور بی بی سی مطرح شود و سر مردم را شیره بمالد و ما اگر از این ماجرا درس عبرت نگیریم احمقیم بنابرین اگر میبینید افرادی همانند من و جناب امینی از رضا پهلوی بیمناکیم و در آگاهسازی در این باب کوشا هستیم به این دلیل است که وی همانند خمینی مرموز و فرصتطلب است و از پشتیبانی اربابان قدرتمند و حیله گری برخوردار است که ممکن است به زور حمله نظامی زمامدارش کنند هرچند که لیاقت رهبری جامعه ما را ندارد.
of GOD?
by Demo on Thu Jun 28, 2012 10:45 AM PDTof the same GOD who created the 'being' among all other things which 'exists' around it! And the same GOD who taught HUMAN how to read! But the much disgraceful HUMAN assembled its own made alphabets & presented him with ATHEISM in exchange!
Mr ARYOBARZAN
by Ashk Dovom on Thu Jun 28, 2012 10:32 AM PDTMr ARYOBARZAN I am so sorry to be the only one who is hiding behind an assumed name! I congratulate your parents for choosing you such a wonderful name that you never feel any need for replacing it with any other one! Save your vulgar cliches like "put up or shut up" and the rest of that crap for yourself and your mindless friends. It is my democratic right to speak up and exercise my freedom of speech and no amount of Savaki coercion is going to make me stop! As I was too young I played no part in 1979 revolution. Nevertheless I have nothing to blame my parents for and the Iranian people. Their tragic mistake however was that instead of developing a critical mind and looking deeply into the implication of their actions and where they were heading, they listened to people like you who invited them "to put up or shut up". "Put up or shut up" is a recipe for ignorance and political irresponsibility. It was what Hitler, Mussolini and Saddam Hussein commanded people to do and is the byword of tyranny and fascism. But you and your friends should be excused because you don't usually think about the significance of your words and what they imply. As far as as my strategy for the future is concerned: move forward, rely on democratic aspirations of your people and stand up on your own two feet. Don't let Americans or Israelis groom another Ahmad Chalabi for the future leadership of your country. It is immoral and moreover it is a waste of time. It did not work in Iraq and it definitely wont wok in Iran.
More Lies Ms Amini?
by anglophile on Thu Jun 28, 2012 11:22 AM PDTMs Amini
Why do you insist on discrediting yourself (and indirectly your brother) more than the needed daily dose madam? Is this all you gained from a stint in academic research?
In a most feeble and pathetic attempt to ridicule Mohammad Reza Shah you direct the reader to a bogus photograph (without providing a link) in which the Shah is allegedly kissing Ayatollah Kashani's cheek:
"I refer those of you to a very sad photo of the Shah kissing the cheeks of Ayatollah Kashani, the mentor of Khomeini. Sad, yes."
I assume you are talking about this photograph:
//72.41.82.130/?p=26847
If the man kissing Kashani's cheek in the photo is Mohammad Reza Shah then let me tell you who I am by showing you my hitherto undiclosed picture:
//www.listal.com/viewimage/1990248
Are you happy now?
Now for your information and that of the other readers the man in the photo you are referring to is Mr Mohammad Hassan Salemi (later Dr Salemi) who is Ayatollah Kashani's grandson who carried and submitted the letter from Kashani to Mossadegh Alsaltaneh on the eve of 28 Mordad :
//ghanoononline.ir/News/Item/23919/22/28-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D9%85%D8%B5%D8%AF%D9%82-%D8%A8%D9%87-%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AF-%D8%A2%D9%88%D8%B1%D8%AF-(1).html
Also Dr Salemi is sitting next to his grandfather in this picture:
//rasekhoon.net/article/show-89171.aspx
But talking about intimate relations between Kashani and others how do you like these romantic photos?:
Bedside visit:
//www.radiofarda.com/content/f10_radio_series_on_chronology_of_iran_us_relations_part_16/2311496.html
Stretching out to appease the Ayatollah:
//ettelaat.net/05-05/news.asp?id=5108
Handshake:
//vista.ir/article/334023/%DA%A9%D8%A7%D8%B4%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%85%D8%B5%D8%AF%D9%82-%D8%9B-%D8%A7%D8%B2-%D9%87%D9%85%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AA%D8%A7-%D9%88%D8%A7%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C
Head kiss:
//www.ahestan.ir/wp-content/uploads/2011/12/6.jpg
Hand kiss (scroll down the page):
//harfeakhar.com/content/article/show/113/%D8%AC%D9%86%D8%A8%D8%B4%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A7%D8%B2-%C2%AB-%D8%AA%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D9%84%DB%8C-%C2%BB/
It is sad, isn't it?
Of God ...
by Darius Kadivar on Thu Jun 28, 2012 10:20 AM PDTWhich One ? ...
THE STORY OF GOD: Robert Winston explains Zoroastrianism
Or maybe you would be kind enought to give me the benefit of the doubt ?
ATHEISM 2.0 : Alain de Botton on What Atheists Can Learn From Religion
The Ethernal Ashk!
by Demo on Thu Jun 28, 2012 09:44 AM PDT"You have to remember that ultimately we are all going to be ACCOUNTABLE to our CONSCIENCE and to HISTORY."
What kind of ANIMAL is HISTORY? If that is about the 'true' recordings of the past, then the conflicting reporting of the the Pahlavi's era, as IN-TORY or OON-TORY below, are both good to be saved in no place other than the trash bin!
The 'truth' stands only & only with GOD alone who gave meanings to the words ACCOUNTABLE and CONSCIENCE! And no matter how lenghty one praises Shah (e.g. DK) and and how hard one tries to make an angle out of him (e.g. Anglophile) his soul is now before GOD's Supreme Court for the final judgment! And the same is true for Mosdaegh, Khomeni, all other VIPs??, & their fans altogether! May GOD does not turn our cries ethernal upon facing our own HISTORY one day before him! Amen!
Dear Ms Amini
by areyo barzan on Thu Jun 28, 2012 09:10 AM PDTFrom you blog is obvious that you also see RP as a viable leadership candidate if not the only viable candidate to get us out of this mess. Of course I and everyone else accept that he is not perfect and no one is disputing the error made by his father which let into his downfall.
You see the problem with us Iranians is that we often do not practice as we preach.
I am still to see one former activist, party or leader who participated in the national suicide of1979 to come clean and admit to their error of blindly following one Khomeini to the hell that is IRI and not listening to the last advice of one Dr Shahpoor Bakhtiar.
The fact of the matter is that when Mr Bakhtiar came to the power and political prisoners were freed in 1979 that was when you people needed to pull the hand break and stop handing the country to a few incompetent murderer mullahs.
Even Shah in his last book have admitted to some if not all his errors and any monarchist who is not willing to accept this errors is a fool.
However for us to be credible we need to first come clean with our own errors instead of just trying to blame others.
At the end of the day RP is the leader of a group of Iranians whether we like it or not.
My problem is that now a day anywhere I look I can not find any other half decent let alone viable party of leadership candidate for the job.
I have no problem with those who do not want anything to do with RP or what he stands for and instead are advocating a Democratic Republic. But in case they want my support and the support of millions of Iranians like me, they need to come out of the closet and let us know whom they are supporting, what is their strategy and more importantly whether they are ready to practice what they preach and accept their error of 1079.
I have already provided these questions in another blog and I am interested to have your answer and views on it as well
A few words
by Fariba Amini on Thu Jun 28, 2012 08:40 AM PDTThank you PJ for coming to my defense though everyone who knows me will attest to my honesty and fairness, even DK. I don't have a problem with monarchists, only those who use foul language, those like Mr. Ang who is always looking for an excuse or a reason to bash my family. But to no avail. It doesn't work Mr. Ang. At least I have the courage to say who I am, where I come from, who my family is, WHO ARE YOU? Why are you afraid to tell us your real name??
Actually, the Shah thanked my father for taking him on a tour of southern Tehran when he was the mayor. " This was one of the best days of my life," he told my father. But the Shah changed and he became too full of himself, lost touch with reality and let his corrupt family and his sycophants take control. He liked to hear "baleh ghorbans." He did not listen to the wise words of those who told him, "Your majesty, you are wrong." See Alam's' memoirs
Why doesn't RP come and say the Pahlavis made lots of mistakes, we had torture, we had Savak, we had political prisoners, we had corruption. We were too dependent on the West, the same ones who actually helped bring my grandfather to power, then forced him to abdicate, then brought my father to power and asked him to buy and buy more arms, more military equipment, become a satellite office of the U.S.
I have talked to RP not once but twice at least. I don't find him arrogant or self-absorbed but he must come clean if he wants people to listen to him. I told him that your father arrested and imprisoned my father 6 times but I don't hold a grudge. However, what did the JM people wanted ? What did Dr. M. wanted? Only that the Shah should reign and not rule. They wanted the implementation of Iran's Constitution. They were not even after regime change, only checks and balances, only regards for the rule of law.
Having said that, I do not compare the IRI to the Shah's regime, not at all. It is like day and night. But if you let people torture and if violence is not to be abhored, the endresult is an IRI.
Let us also not forget that during his majesty's rule, there were more mosques built than any other institution. (see Abbas Milani's book).
Unfortunately, the Shah listened to the advice of the West again. Instead of alligning himself with nationalists and even leftitsts, he gave in to the clergy. Big mistake!
I refer those of you to a very sad photo of the Shah kissing the cheeks of Ayatollah Kashani, the mentor of Khomeini. Sad, yes.
and yet, look at a photo of Dr. Mossadegh, being the ultimate man of susbtance and protocol, kissing the hands of the then Queen Soraya.
Now, tell me, which photo is better?!!!!
Ashk Dovom
by areyo barzan on Thu Jun 28, 2012 06:55 AM PDTWell sir
Enough of the negative and let’s have a bit of the positive.
Good or bad we all know what RP has done over the past 33 years and what prices he and his family have paid.
All this while he did also have the option of living a quiet, private and luxury life for himself and his family in some private Island in a remote country. Just like one Ahmad Shah.
I assure you that I know my history enough to know who The Pahlavis were or what they have and have not done to and for this country and I will pass my judgment over the ballot box when the day comes
However! what I am interested here is to know what you people are made of, what is your mandate for saving this country and whom you are supporting.
It is very easy to hide in the closet and throw sticks at any one who is trying to do something for this country as in a way you people are doing the job of IRI for it by bringing down every opposition movement.
But at the end of the day if you do not know what you actually believe in and are spending your life on bringing others down then I am afraid however low you think RP is you guys have sank even lower.
So come-on people, even if for once in your miserable life be brave enough to first accept your drastic error of 1979 and more importantly to tell us who is your leader what is your mandate and where is your strategy and more importantly what have you done beside talking or just negative blogging while hiding behind a made up name.
Even as a mutual activist who does not favour any system or candidate over the other I am getting a bit fed up with your sleazy approach and if anything you are pushing me and people like me more and more towards RP as I keep finding him as the only viable candidate for leadership.
So to cut a long story short! It is now about high time for all of you numbing nay bobs of negativism to either put up or shut up as currently you are doing more damage to the republican cause than any good
Afraid of Accountability?
by Ashk Dovom on Thu Jun 28, 2012 06:24 AM PDTPlease don't talk about accountability, you make yourself more ridiculous than you already are. You don't know the meaning of the word! Who has Reza Pahlavi been accountable to in the past 35 years? What has he done except shoddy interviews, appearing in third-rate television talk shows and diminishing the reputation and stature of the Iranian nation and country? Has he been able to form any coherent platform or gather a group of respectable people into a team of political experts? What kind of accountability has he been able to uphold if he has not been able to dispel charges against receiving money from CIA, Israelis or Saudi government? Probably you guys don't know the real meaning of the terms responsibility and accountability or you would not use it so loosely. Who are you trying to kid? How can you live with your conscience when you root for someone of such flimsy character? Or are you after wreaking revenge against your country and your countrymen? You have to remember that ultimately we are all going to be ACCOUNTABLE to our CONSCIENCE and to HISTORY. Don't squander your valuable time and your country's future.
La jeunesse a l'assurance de celui qui paie argent comptant
by Mardom Mazloom on Thu Jun 28, 2012 05:51 AM PDTRP's declaration is worth thousand words like "we think that he thinks so"
Merci Darius!
پیام رضا پهلوی به همایش دفاع از تمامیت ارضی ایران
Darius KadivarThu Jun 28, 2012 05:36 AM PDT
Wednesday, June 27th, 2012 byرضا پهلوی
هفتم تیرماه ۱۳۹۱
در طی هزاره ها ایرانیان بارها و بارها ثابت کرده اند که حفظ و حراست از تمامیت ارضی میهن برایشان از بالاترین اولویت هاست و در این راستا از بذل جان نیز دریغ نداشته اند.
یکپارچگی و تمامیت ارضی ایران مهمی است که به هیچ روی ایرانی در مقابل تهاجم به آن سکوت نخواهد کرد و پاسداری از آن را نمادی ازهویت ملی خود می داند.
برای ایرانیان راستین همانقدر که کاهش سهم ایران در دریای خزر دردناک است، که مخدوش شدن نام خلیج فارس بوسیله همسایگان و یا موسسات علمی و فرهنگی جهان. بی درایتی رژیم حاکم، زمینه ساز پایمال شدن حق ایران و ایرانی در گسترۀ جهانی شده است.
در این راستا ست، که من تلاش های هم میهنانی که همواره در صحنه جهانی حضور می یابند تا صدای حق خواهانه ایرانیان را به گوش جهانیان برسانند و حراست از مرز و بوم میهن عزیزمان را یک وظیفه میهنی تلقی می کنند را قدر می دارم و هم صدا با آنان به جهانیان گوشزد می کنم که ایرانیان نه متجاوز به حقوق دیگرانند و نه تجاوز دیگران به حقوق حقه خود را بر می تابند.
خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی
//www.rezapahlavi.org/details_article.php?persian&article=608
Ms Amini you are not being fair madam
by anglophile on Thu Jun 28, 2012 06:55 AM PDTYou say:
"It is so sad that this guy always comes after my family."
Well madam, if you are the same Ms Amini that we know as a contributor to this site for many years, daughter of the late Mr Nosratollah Amini and sister of Dr Mohammad Amini, then I am afraid I am not the one who comes after your family but, ironically, it is your dear family who comes after us (meaning the monarchists). Your lovely family have turned the opposition to the monarchists, in general, and to the Pahlavis, in particular, into a family franchise.
Your very presence on this blog in defence of your good brother, a very commendable sisterly act indeed, proves my point.
So please don't take it personal, you are in it en famille!
They are afraid of Accountability and too proud to admit
by Darius Kadivar on Thu Jun 28, 2012 04:46 AM PDTto their guilt for having misled the people and Screwed Up the Nation by naive romanticism and admiration for South American and Cuban Style Revolutions ...
pictory: Yazdi, Castro and Pretty Interpreter (1978)
all that with the childish intention of replacing a 25 century old institution which for better of for worse shaped our identity and defines who we are as a nation ...
Words For Eternity ...
Reedeen Deegheh and More and more people are seeing through you Jomhurykhah pretense as through a crystal glass for what you really were and probably still are ...
Mohsen Namjoo-Che Guevara
You are Just Full of "nombrilism" which you want to pass for intellectual prowness ...
You folks have more in common with Trita Parsi and his Click trying to Safeguard the Butchers ruling Iran at all costs than come to help your fellow countrymen get rid of this unIranian regime !
GIVE ME BACK MY COUNTRY: Bold Poem by a fellow compatriot denounces Ahmadinejad's Iran (VAGHTY TOH MEEGOOYEE VATAN)
The day you wake up it will be too late and if Iran ever turns upside down like Syria torn by civil war it will be your Fault not ours !
Don't count on us Constitutionalists to join your Fake Solidarity calls anymore ...
LIMITS TO HAMBASTEGHI: Fravahar on impossibiity of Rallying Jomhurykhahs (Secular or Not)
What the hell are you so afraid of
by areyo barzan on Thu Jun 28, 2012 03:55 AM PDTCome on now
I mean really guys, what are you afraid of????.
What is it about RP that makes you feel to weak, threaten and adgitated?
Aafter all as you put it "he is a nobody" or is he? So why to be so afraid of a nobody and what does that say about your self confidence
Answers here please
P.S I mean if you have any courage left in you as I have given up on your logic long ago
Dear Fariba!
by P_J on Wed Jun 27, 2012 10:25 PM PDTThere are those who are bothered by TRUTH and belong to the "WIND" party…meaning that they change direction, or party affiliation, in an instant. In quite the same way that a chameleon changes color, and depending on who pays them MORE.
In other words, yesterday’s SAVAKIs are today’s Shahollahis/Hezbollah or Basidgis. Most of these folks are PAID by the embezzled loot of the PAHLAVI CRIMINAL ENTERPRISE and are not, but court JESTERS!
These successors to SAVAK are not, but public relation disasters...arousing more, public hatred and discontent toward the Pahlavi’s than EVER before, as we have witnessed on this site and elsewhere....Mullahs MUST love this.
The MOST UNREALISTIC part is that they are trying to compare Dr. MOSSADEGH, one of the most honorable, cherished Iranian leaders of all time to a despicable thieving RAT like Mohammad Reza Pahlavi, the TYRANICAL TRAITOR, and are shameless. They must believe, they are either dealing in a VACUUM or the entire world has turned deaf, blind or amnesiac!
Reason, in my humble opinion, is total lack of moral compass, that can and has opened the door to the world of self-deception and lies, and ability to hide your proverbial HEAD in the SAND.
Last but not least; I also must tell you that my father worked with the late Dr. Amini and considered him one of the most honest public servants.