در دوم تیرماه ۱۲۸٧ خورشیدی، قزاقان روس به فرمان محمد علی شاه قاجار، مجلس مشروطه را به توپ بستند. یک سال پس از آن، مشروطه خواهان بر تهران چیره شدند و «مجلس عالی» که موقتاً به جای مجلس شورای ملی نشسته بود، محمد علی شاه را از پادشاهی برکنار کرد و فرزند خردسالش را به جای او برتخت شاهی نشاند. اما محمدعلی قاجار و برادران خودکامه و فاسدش، از سودای بازگشت به شاهی و براندازی مشروطه دل برنکردند. دوسال پس از برکناری از پادشاهی، محمد علی میرزا به همراه برادرش، ملک منصورمیرزا شعاع السطنه، با پشتیبانی و تحریک روس ها و با جنگ افزاری انبوه، از راه ترکمان صحرا به ایران تاختند. گرگان، شاهرود و بابل به دست محمدعلی میرزا افتاد و برادرش، ابوالفتح میرزا سالارالدوله، به یاری گروهی از عشایر غرب و با پشتیبانی برخی از روحانیان شیعی، بر کرمانشاه چیره شد. بخت و تاریخ با مشروطه خواهان همراه بود و کوشش شاه خودکامه قاجار و برادرانش به جایی نرسید.
اینک که بیش از یکسد سال از آن هنگام می گذرد، شاهزاده ای دیگر، پس از چندسالی بازی با دموکراسی و سخن گفتن از این که او شهروند ساده ای بیش نیست، شرم و آزرم را یکسر به کنار نهاده است و نه تنها خویشتن را «پادشاه قانونی ایران» خوانده، که در سودای برای براندازی جمهوری اسلامی و بازگرداندن خاندان پهلوی به تخت شاهی، در ستایش از دخالت نظامی دولت های خارجی در ایران و به پیشباز رفتن ایرانیان «از مهاجمان خارجی»، زبان گشوده وچشم بر یاری «دموکراسی» هایی مانند عربستان، کویت و قطر دوخته است.
اشاره من، از جمله، به تازه ترین سخنان رضا پهلوی در گفتگو با یک روزنامه نگار آلمانی است.* کم آزار ترین بخش گفت و گوی ایشان، پیچیدن خویش در ردای یک حقوق دان و قانون شناس است و سخن گفتن از این که چون در بیستمین سالروز زندگی شان، در کشور مصر سوگند شاهی خورده اند، «بنا به قانون»، پادشاه ایران اند!
«این مراسم در بیستمین زادروز من برگزار شد. طبق قانون اساسی ما می بایستی به این سن رسیده باشم تا بتوانم شاه شوم. البته بعد می بایست در مجلس ایران [که دیگر در میان نمی بوده] هم سوگند پادشاهی یاد می کردم. بنابراین می توان گفت که "بنا به قانون" شاه ایرانم.»
بنا بر کدام قانون؟ قانون اساسی مشروطه ایران که در راهش جان فشانی ها شد و خاندان ایشان به آن جفا کردند؟ در کجای آن قانون اساسی آمده است که می توان در مراسمی در یک کشور خارجی، شاه قانونی ایران شد و هرآینه بخت و اقبال یاری نمود، «بعد می بایست در مجلس ایران هم سوگند» خورد؟ مجلسی که دیگر درمیان نبوده و نیست و در آینده هم، دست کم برپایه قوانین یکسد سال پیش، در میان نخواهد بود؟ اصل سی و نهم متمم قانون اساسی چنین است:
«هیچ پادشاهی بر تخت سلطنت نمی تواند جلوس کند مگر این که قبل از تاج گذاری، در مجلس شورای ملی حاضر شود و با حضور اعضای مجلس شورای ملی و مجلس سنا و هیئت وزراء به قرار ذیل قسم یاد نماید.»
آقای رضا پهلوی، برپایه کدام اصل نانوشته ی دیگری در قانون اساسی مشروطه، به یکباره به این اندیشه افتاده اند که «بنا به قانون، شاه ایرانم»؟ اگر پایان یافتن پادشاهی احمدشاه به زور ماده واحده و در پناه بیم و هراس نمایندگان از واکنش حضرت اشرف رئیس الوزراء، قانونی بوده باشد، که به داوری من بوده، چرا رای میلیون ها مردم به پایان پادشاهی قانونی نیست؟
گفتم که این بی آزار و کم هزینه ترین بخش سخنان آقای رضا پهلوی است. ایشان سخنانی را درباره شاه بودن خویش گفته اند که نه پیامدی دارد و نه هزینه ای. احمدشاه و پس از او برادرش محمدحسن میرزا هم پس از آغاز پادشاهی رضاشاه وتا هنگام مرگ، خویشتن را همچنان شاه و ولیعهد قانونی ایران می خواندند. سد سال پس از انقلاب فرانسه، هنری پنجم یا کنت دو شامبورد، خویشتن را پادشاه فرانسه می خواند! ای بسا آرزوکه خاک شده.
سخنان زیانبار و نادرست، در بخش های دیگری از گفت و گوی مدعی تاج و تخت از دست رفته پهلوی نمایان می شوند:
- در این که آقای رضا پهلوی، در وجود دولت های قرون وسطایی و واپس مانده عربستان، بحرین و قطر، هم پیمانانی برای براندازی جمهوری اسلامی می یابند و شادمانی خود را از این که آن دولت ها، بیش از غربی ها، هوادار قیام مردم ایران برای دست یابی به دموکراسی و حقوق بشر اند، پنهان نمی سازند؛
- در این که آقای رضا پهلوی، ناراست گویانه چنین می نمایانند که گروه گسترده ای از مردم ایران، برای ورود «مهاجمان خارجی»، دوچشم به راه و دوگوش بر پیغام بسته اند و برای مداخله نظامی در سرزمین شان، روزشماری می کنند.
ایشان، از این هم فراتر رفته و درایت عربستان سعودی و کشورهای زیردستش را می ستایند که دریافته اند «مسئله اصلی نه برنامه اتمی که حکومت است. سعودی ها و بحرینی ها و قطری ها این را می دانند. چنین می نماید که فقط غرب فراموش کرده است.»
آیا ایشان به راستی براین باور اند که دل مشغولی شیوخ عربستان سعودی که هنوز پروانه رانندگی را هم به زنان کشور خود نمی دهند و سلطان بحرین که راهپیمایی های مردم کشور خویش را به یاری سربازان عربستان به خون کشید، دموکراسی و حقوق بشر درایران است؟ آیا ایشان برآنند که دولت هایی از این دست، هم پیمانان اپوزیسیون دموکرات ایران برای دستیابی به دموکراسی و حقوق بشر به شمار می آیند و مخالفان تبعیض و خودکامگی در ایران، باید با چنین نیروهایی هم پیمان شوند؟ چنین سخنان نادرست و به دور از خرد، شاید کمک های مالی برای آقای رضا پهلوی را درپی داشته باشد، که گویا داشته است؛ اما هیچ یک از آن دولت های یاد شده را، دلبند و وارسته دموکراسی و سکولاریسم در ایران نمی سازد. ذات نایافته از هستی بخش، کی تواند که شود هستی بخش؟
در بخش های دیگری از گفت و گوی آقای رضا پهلوی، دم خروس بیش از پیش آشکار می شود. ایشان می گویند که با نگاه به آزمون سوریه و لیبی و «اینکه غرب با توجه به گسیختگی مخالفان، طرف صحبتی نداشت»، به این داوری رسیده اند که باید شورای ملی از گروه های خارج ایجاد کرد تا «از این اجتناب کنیم... با یک صدا حرف بزنیم». این راهم به آگاهی رسانده اند که چنان شورایی از پانزده گروه هم اکنون پدیدار شده و آماده رهبری مردم ایران است. رضا پهلوی برای این که گسترده و فراگیر بودن شورای ملی براندازی را به رخ بکشد، خودستایانه و بی پروا از پیامد سخنانش، به پرسش گر می گوید که با رهبران جنبش سبز «تماس دارم» و «گرچه با موسوی شخصاً تلفنی صحبت نکرده ام، اما شبکه هایی وجود دارد که از طریق آنها گفتگو می کنیم». ایشان سپس چنین می افزایند:
«آنچه مشخص است: مادام که این حکومت برسرکار است نمی توان انتخابات آزاد برگزار کرد. از این رو در گام اول هر اقدامی را انجام می دهیم تا از دست حکومت راحت شویم. بعد مرحلۀ گذار است که در این مرحله دولت موقت ضروری خواهد بود.»
هیچ رهبر فرهیخته و جدی، به یک خبرنگار نمی گوید که رهبران جنبش سبز در ایران هم با او در پیوند اند و از شورای ملی او که گام نخستش راحت شدن از حکومت از راه دست زدن به هر اقدامی است، پشتیبانی می کنند. از این خودستایی بی پایه و کم هزینه برای ایشان اگر بگذریم، پرسشی که هر انسان خردمندی می تواند از آقای رضا پهلوی بکند، این است که به هم پیوستن پانزده گروه خارج از کشوری که بنا است هر یک، نماینده ای به کمیته مرکزی شورای زیر رهبری ایشان بفرستد، در شرایطی که می دانیم بیشتر این گروه ها دارای پایه و هواداران بسیاری در خارج هم نیستند تا چه رسد به داخل کشور، چگونه نماینده ی جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران خواهد بود؟ آقای رضا پهلوی، پاسخ را از راه یک بررسی بسیار علمی به پرسش گر و از آن راه به مردم ایران داده اند:
«نام مرا هرکس در ایران می شناسد. اگر من از شما خواهش کنم با موبایل خود شماره ای را در ایران بگیرید، مردم آن سوی خط من را می شناسند... من رهبری ملی هستم. می توانم نلسون ماندلایی باشم، مهاتما گاندی ای باشم»!
دست مریزاد! مردم در ایران نام ایشان را می شناسند، باور نمی کنید به هرکس که می خواهید در ایران زنگ بزنید و بپرسید که آیا آن ها فرزند شاه پیشین را می شناسند و هرآینه پاسخ آری بود، همین برای پذیرش رهبری ایشان کافی است. گستاخانه تر هم این است که آقای رضا پهلوی که تا به امروز هزینه ای متحمل نشده و از برکت داراک پدری که گزارشی از آن را کسی ندیده زندگی کرده اند، خویشتن را با قهرمانانی مانند ماندلا و گاندی مقایسه می کنند که تا پای جان و به بهای از دست دادن همه چیز، در راه سربلندی و آزادی مردم شان کوشیدند. آیا اندکی فروتنی برازنده کسی نیست که ساعتی را در زندان به سر نبرده، روزی را بیمناک از زندگی خانواده اش نبوده، پاسی را بدون داراک بسیار نگذرانده و شبی را در تبعید و دربه دری سر بربالین ننهاده است؟ اگر ایشان، اینک که هنوز به جایی نرسیده اند، دیوار ادعایشان به کیوان برسد و خویشتن را تالی گاندی و ماندلا بدانند، فردا که زبانم لال به جایی برسند چه خواهند کرد و کدام سخن خودستایانه از زبانشان جاری خواهد گردید و چگونه درباره وجود نازنین خویش داوری خواهند کرد؟ مگر مردم ایران پیامد آن خودبزرگ بینی بیمارگونه پدرشان را فراموش کرده اند که خویشتن را بزرگ ترین رهبر سیاسی و اقتصادی جهان می دانست و در آستانه آغاز انقلاب، در اندیشه یاری رسانی به گرفتاری های کشورهای بزرگ غربی بود؟
آقای رضا پهلوی اگرچه نگفته اند که شورای زیر رهبری او با کدام نیرو و از چه راهی بنا است به «هراقدامی» دست بزند «تا از دست حکومت راحت شویم»، پاسخ را در جای دیگری داده اند: برگرده نیروهای نظامی خارجی. پرسش گر آلمانی می گوید که مداخله نظامی غرب در ایران می تواند به شکست بیانجامد و جمهوری اسلامی را تقویت کند. او به جای این که پاسخ دهد که با دخالت نظامی درایران از بنیاد مخالف است (چیزی که پیشتر گفته بود)، این بار در پاسخ به این ارزیابی روزنامه نویس، حرف دل خود را می زند:
«خیلی این حرف درست نیست. بسیاری از ایرانی ها حتی برای خلاصی از حکومت طرف مهاجمان خارجی را خواهند گرفت.»
نیک بنگرید که در هیچ کجای این گفت و گو، رضا پهلوی و یا شاید گاندی ایرانی، نمی گوید که او مخالف دخالت نظامی درایران است. او پس از ستایش از دموکراسی های حقوق بشری عربستان، بحرین و قطر که آشکارا هوادار حمله نظامی به ایران اند، می گوید که «بسیاری از ایرانی ها حتی برای خلاصی از حکومت طرف مهاجمان خارجی را خواهند گرفت»! گستاخی را هم مرزی بایستی و بی پروایی را میزانی. ایشان به دولت های خارجی اعلام می کنند که از پیامد دخالت نظامی درایران بیمناک نباشند زیرا ایرانی ها هم با آغوش باز به استقبال نیروهای نظامی شان خواهند آمد. همان سخن نادرستی که آقای چینی، معاون رییس جمهور پیشین ایالات متحد، برای پشتیبانی از لشکر کشی به عراق می زدند. بسیاری چونان من، پیشتر هم باورداشتند که چشم انداز و امید شورای ملی آقای رضا پهلوی برای «راحت شدن از حکومت با هر اقدامی»، دخالت نظامی خارجی درایران است و تنها در پیامد چنان رویداد ویرانگری و برخرابه بمباران ایران است که «دولت موقت» ایشان پدیدار خواهد شد وبه «انتخابات آزاد» روی خواهد آورد. اینک آقای رضا پهلوی، همه تریدها را از میان برده و همه پرده ها را افکنده اند.
این گفت و گو را نمی توان خواند و به بازنویسی تاریخ از سوی آقای رضاپهلوی اشاره ای نکرد. راستی این است که چگونگی ارزیابی او از کارهای پدرش، گواه چشم انداز آینده ای است که او در سر دارد. پرسش گر، با خودداری بسیار، به رضا پهلوی یادآوری می کند که «ایران در زمان پدر شما کشور چندان دموکراتیکی نبود». رضا پهلوی به جای آن که بی پروا و بدون درنگ پاسخ دهد، او که اینک سخت هوادار حقوق بشر است، از رفتار خودکامانه پدرش و سازمان پلیسی دوران او پشتیبانی نمی کند و بیافزاید که با ارزیابی پرسش گر همسو و هم رای است، کاسه کوزه را بر سر مردم ایران می شکند و به سان همه پاسداران خودکامگی و زور، می گوید، ایران آمادگی دموکراسی را نداشته است! می گوید که چشم انداز پدرش برای ایران یک کشور دموکراتیک بوده، اما مردم هنوز شایستگی دستیابی به آن را نیافته بودند:
«پدرم براین باور بود که باید ابتدا به مردم تا حدی آموزش بدهد تا دمکراسی امکان پذیر شود. می خواست ابتدا جامعه مدنی ایجاد کند.»
سخنی از این بی پایه تر در توجیه و پاسداری از دوران گذشته نمی توان برزبان آورد. به راستی که تباهی و جور و جنایت در این سی و سه سال جمهوری اسلامی به جایی رسیده که اینک فرزند محمدرضاشاه می تواند در باره کوشش پدرش برای بنای زمینه های دموکراسی داستان سرایی کند. مگر پدر ایشان قیم گروهی یتیم و نادان بودند که برای آموزش دموکراسی و ساختن نهادهای مدنی، چفت بردهان مردم بزنند و قانون اساسی را یک سر پایمال کنند؟ پدر ایشان، هر نهاد مدنی را که سرسپرده ی فرمانروایی او نبود، از میان می برد و هرکوشنده حقوق شهروندی را خاموش می کرد. روزنامه و کتابی بدون پروانه ساواک به چاپ نمی رسید و پی آمد داشتن وخواندن رمان هایی که در سیاهه کتاب های ممنوعه بود، پیگرد و زندان به دنبال داشت. والاترین نهاد مشروطه که مجلس شورای ملی بود، تیول خصوصی دربار شد و همان دو حزب دولتی هم که نمونه رام شده و خانگی «نهادهای مدنی» بودند، به فرمان آریامهر منحل شدند و دستور داده شد که همه مردم ایران، وابستگان و سرسپردگان حزب رستاخیز گردند. این سخن درست که اینک، با تبه کاری هایی بس گسترده تر روبروییم، نباید کسانی را به این باور خنده دار و شاید هم گریه آور اندازد که پیش از جمهوری اسلامی، ایران سرزمین پرورش مردم برای آماده سازی دموکراسی و ساختن نهادهای مدنی بوده است. پادشاهی که کمترین وفاداری به قانون و حقوق شهروندی نداشت، چگونه می خواست «ابتدا به مردم تا حدی آموزش بدهد تا دمکراسی امکان پذیر شود»؟ اگر رفتار سازمان امنیت و دیگر کارهای ناشایست گذشته، گواه وفاداری پادشاه به آموزش دموکراسی و ساختن نهادهای مدنی باشد، نیک است که تندیس هیتلر زینت بخش دفتر حقوق بشر سازمان ملل متحد شود که به یاری سازمان پر مهر گشتاپو، برای آموزش دموکراسی و بنای نهاد های دموکراتیک چنان خدمات ارزنده ای را به جامعه بشری کرد. دست مریزاد آقای رضا پهلوی، از این آزمون پس دادن تان پس از سال ها زندگی در دموکراسی های غربی و آشنایی با نهادهای مدنی.
درپایان به جا است که به یک درافشانی دیگر هم اشاره ای بکنم. آقای رضا پهلوی می گویند که پدرشان با چنان درایتی و «بدون این که به قدرت بچسبد»، ایران را ترک کرد که «بسیاری از انقلابی های آن موقع امروز نزد من می آیند و می گویند: بهتر بود پدرت ما را بازداشت و اعدام می کرد. ما که خبر نداشتیم چه پیش خواهد آمد!» نخستین سفارش من به آقای رضا پهلوی این است که هر آینه یکی دیگر از آن انقلابی ها به سراغ ایشان آمد و با پشیمانی از این که اعلیحضرت ایشان را اعدام نکرده، مراتب نارضایتی خویش را به آگاهی رساند، آن دیوانه زنجیری را به نزدیک ترین بیمارستان روانی راهنمایی کنند که جهان از گزند چنین پریشان احوالانی آسوده گردد. شاید هم اگر صداقتی در این سخنان ایشان باشد، نیک است که نام آن انقلابی های پشیمان از اعدام نشدن را آشکار سازند تا دیگران نیز از نزدیکی با چنین بیمارانی، دوری جویند.
اما، از شوخی گذشته، راستی تلخی در این سخن آقای رضا پهلوی نهفته است. ایشان سربسته می گویند که پدرشان بهتر می بود شماری بیشتر از «انقلابی های آن موقع» را اعدام می کردند تا شاید انقلابی در نمی گرفت و ایشان به جای آن که دل به سودای شاهی بر سبیل محمدعلی میرزایی بسته باشند، اینک برتخت نادری نشسته و شاه شاهانی دیگر می بودند. من خوانشی دیگر از سخن ایشان نتوانم کرد. این راهم بیافزایم که داوطلبانه ترک کردن کشور از سوی محمدرضاشاه، شاید افسانه ای باشد که خویشان و بستگان آقای رضاپهلوی به او گفته و او باور کرده باشد. محمد رضا شاه از ایران رفت، زیرا میلیون ها مردم به خیابان ها ریخته و رفتن او را می خواستند و دو دیگر این که نمایندگان دولت ایالات متحد، مانند ژنرال هایزر که بلندپایگان ارتش و نیروهای امنیتی ایران در کف با کفایتشان بودند، آمدند و به شاه دستور دادند که ایران را ترک کند. هیچ کار داوطلبانه ای در میان نبود.
هرآینه شاه، هنگامی که از میزان بیماری خویش آگاهی یافته بود که می دانیم سالیانی پیش از انقلاب است، پادشاهی را به سود پسرش رها می کرد و به راستی داوطلبانه کناره می گرفت و هرآینه، دولت مردان و آزاد زنان رژیم پادشاهی، پیش از آن که کار به تنگناهای ماه های پایانی برسد، «صدای انقلاب» و نا رضایتی مردم را از فساد و خودکامگی شنیده بودند، عوام فریبانی مانند آیت الله خمینی و دیگر رهبران انقلاب اسلامی نمی توانستند جامه از تن مردم هشیار بربایند و چه بسا که اینک، هنوز هم نظام شاهی بر ایران چیره بود و آقای رضا پهلوی را نیازی نمی بود که در سودای شاهی، چشم امید بندان به ارتش آزادیبخش ناتو، اسراییل و عربستان باشند.
محمد امینی
آدينه ۲ تير ۱٣۹۱ - ۲۲ ژوئن ۲۰۱۲
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Mr. Ang
by Fariba Amini on Wed Jun 27, 2012 07:01 PM PDTWow, Mr. Ang is back. I was wondering where he was hiding?
I believe M. A.'s article is fully factual. R.P. must come and defend himself if he believes the analysis and the conclusion is wrong.
It is so sad that this guy always comes after my family. There must be a reason and always referring to Dr. M. as Mossadegh Saltaneh.
We know who is behind it.
Who are you Mr. Ang?
The Shah and his entire family never believed nor practiced the Constituion of Iran. They were corrupt, out of touch with people and filled their pockets.
Nevertheless, I do not disagree with many things R.P. says. After all, I am a fair person, not like this guy.
FYI: the late Dariyoush Homayoun not only admired and respected my father but sitting next to my brother at a panel, praised him for his knowledge of Iranian history.
Deev
by Souri on Wed Jun 27, 2012 06:19 PM PDTNow, this is a good argument and I agree with you %100.
کجای رضا پهلوی شبیه گاندی و نلسون ماندلاست؟
deevWed Jun 27, 2012 05:15 PM PDT
دوستان سلطنتپرست - گیریم به فرض که هر چه جناب امینی در این نوشتار آورده دروغ و از روی خصومت و کینه بوده و رضا پهلوی فرشته ای بی عیب است - حال این ادعای آقا رضا را که با زبان خودش گفته که میتواند گاندی یا نلسون ماندلا باشد را چگونه توجیح میکنید؟
کجای کسی که غبغب فربه اش بیداد میکند از درد و رنج گشنگان بیخبر است شبیه زنده یاد گاندی است؟ کجای کسی که چهل سال در رفاه فراهم شده از اندوخته پدرش در حومه واشینگتن زیسته و شبی را دور از عزیزانش در کنج زندان سپری نکرده شبیه نلسون ماندلاست؟ شما اگر ادعای جناب امینی به تاریخدانی را گزافگویی میپندارید بی شک این مهملات بی پایه شاهزاده باید آزرده خاطرتان کند ولی دریغ از یک جو انصاف از شاهزاده و مریدانش.
مسعود: عروسی که ننش تعریفشو کنه بدرد عمش میخوره
BavafaWed Jun 27, 2012 03:15 PM PDT
You might consider, it is easy to claim "I" belong to the club of the good guys and many others are “charlatans” though I am certain there are charlatans out there and part of groups that cannot be described as anything else but charlatans.
Also, it should not come as a surprise that some may believe staying natural in such critical juncture may seem to be viewed as opportunist, considering we have had those groups in our past and recent history.
Lastly, my opinion may be false only based on your opinion but you cannot categorically reject it and claim it to be false.
'Hambastegi' is the main key to victory
Mehrdad
Mehrdad
by Masoud Kazemzadeh on Wed Jun 27, 2012 01:39 PM PDTMehrdad,
Your opinion is both false and insulting.
I have explained my opinions extensively here:
//iranian.com/main/blog/masoud-kazemzadeh/reza-pahlavi-american-invasion-iran-and-federalism-critique-dr-ramin-kamran-s
If there is a war between the fundamentalist terrorist regime and the U.S. in the next few years, I see the emergence of three main blocs, each with its clear and distinct policies.
Today, many groups are being disingenuous. Some claim not to be supporting the vf regime or lobbying for it, but many believe that they are lying and in fact they are supporters of vf regime but hide it.
JM is different than charlatans that are dime a dozen. JM has always been honest and up front, promoting what it believes to be in Iran’s national interests whatever the personal costs to us. We have opposed the Shah and the vf regime when it was far more safe and convenient to do otherwise. That is what makes JM, JM. People may disagree with us or agree with us, but they do not call us disingenuous. The know that we say what we think, and we do what we say.
If there is a war between the fundamentalist terrorist regime and the U.S., I foresee three main blocs.
1. Pro-IRI bloc. This would include the hardliner factions, and probably the leadership of the Reformist faction as well.
2. Pro-U.S. bloc. This bloc includes those parties that support the American military invasion of Iran. They include Reza Pahlavi, Democratic Party of Iranian Kurdestan, Komaleh, and the PMOI (MEK). They will be like the Norther Alliance in Afghanistan. Or SCIRI, al Dawah Shia parties in Iraq. Or the Kurdish parties in Iraq. Northern Alliance, SCIRI, Dawah, and Kurdish parties of Iraq closely worked with the U.S. in the invasion of Afghanistan and Iraq.
3. Neutral bloc. This bloc includes and will be led by the pro-democracy parties such as JM, INF-OA, NAMIR, Iran Liberal Party. I think also semi-democratic groups may join this such as Melli Mazhabis. Many (most?) Of the Leftists parties will join this bloc. I think that many radical reformists (e.g., Rooz online folks) would join this group. If this bloc is formed early and become powerful, probably it would attract many supporters of the Reformists as well. This bloc will use civil disobedience and mass popular uprising before or after American attacks on the coercive apparatuses of the terrorist regime (e.g., IRGC, Basij, Ministry of Intelligence, Niroy Entezami). This bloc will not side with the terrorist regime. This bloc will not side with or cooperate with the U.S.
I suppose it is possible for some parties to remain silent and not take any position. I think many individuals may decide that they rather remain silent than do what they think is in the best interests of the Iranian people. This might be the easy path, but it is irresponsible. The role of parties is to tell the people what they should do: to guide the people in tough and dangerous times.
In my opinion, the U.S. will use massive bombardment for many weeks. What the pro-IRI bloc advocates is basically a suicide mission. The pro-U.S. bloc would work with the U.S. with the possibility of suspending our sovereignty for some time at least. The Neutral bloc would do what is in the best interest of Iran: overthrowing the terrorist regime and keeping Iran’s sovereignty and independence.
If the pro-IRI bloc gains majority to do what it wants, there will be massive bloodshed. If the pro-U.S. bloc gain the majority support, there is a high likelihood of territorial disintegration of Iran. If the Neutral bloc gains the majority support, there will be a quick transition to democracy, and human rights, and pluralism.
If my analysis is correct, it is in the interest of the Iranian people to make the vf regime as weak as possible and the pro-democracy opposition as strong as possible. To protect the national interest of Iran we have to be realistic and not live in fantasy. We have to be honest. And we have to be courageous. I believe that is precisely what INF-OA has been doing.
Masoud
وقتی ابتذال تبدیل به افترا میشود
anglophileWed Jun 27, 2012 01:14 PM PDT
"خوانش" محمد امینی ازرویدادهای تاریخی و تعبیر شخصی و غرض ورزیهای مرسوم خانوادگی چیز تازهای نیست و سابقه "تاریخی" دارد. ولی همانطور که مشاهده میشود آقای امینی که خودرا تاریخدان معرفی میکند (تعریف جدیدی از این واژه باید ارائه داد) "خوانش"های شخصی خودرا از مرحله ابتذال به مرحله افترا نزول داده است. البته باید انصاف داد که خود ایشان معترف است که "تاریخدان" بی طرفی نیست به این معنا که از تاریخ آن قسمت هایی را انتخاب میکند که در جهت اهداف سیاسی مالوف شخصی و خانوادگی مثمر ثمر میباشند و جأییکه این تاریخ زبان بسته در خلاف امیال سیاسی مالوف ایشان زبان باز میکند بوسیله آقای امینی سانسور میگردد. تا به اینجا ایشان با "تاریخدان" محبوب جمهوری اسلامی یعنی خسرو معتضد همگام و برابر هستند. ولی میبینیم که آقای امینی از معتضد هم پیشی گرفته و در کسب جلب اعتماد و فراهم آوردن اسباب رضایت اربابان معتضد (و همیاران دیرینه مرحوم ابویشان) که اینروزها در بدر به دنبال کوبیدن جناب رضا پهلوی هستند دست به افترا و جعل حقایق زده و اسمش را هم میگذارند "خوانش" من از مصاحبه آقای پهلوی!!
البته باز هم جای تعجّب نیست چون معبود آقای امینی یعنی مرحوم مصدق السلطنه هم دقیقا به همین شکل قانون اساسی را زیر پا میگذاشته و مثلا مجلسین را منحل اعلام کرده و رفراندم میگرفت و وقتی از ایشان میپرسیدند که به کدام مجوز قانونی نخست وزیر میتواند مجلس منحل کند میگفت "خوانش" من از قانون این بود که من میتوانم اینکار را بکنم!! در حالیکه هیچ جایی از قانون حق "خوانش" به نخست وزیر داده نشده است. بگذریم.
آقای امینی در "خوانش" خود از آقای پهلوی فراموش میکنند که یک "تاریخدان" هرچقدر هم که بی اعتبار باشد نباید اعتراض به حقایق تاریخی کند بلکه باید تاریخ را همانطور که هست (و یا به قول امینی "خوانش" میکند) عنوان کند. . برای مثال اگر شاهزاده میگوید که که "پدر من بر این باور بود که مردم آمادگی برای دمکراسی ندارند" ایشان یکمرتبه به یاد مرحوم ابوی افتاده و رگهایشان متورم گشته و میگویند که "غلط کرده پدرت که این مزخرفات رو گفته البته که مردم آمادگی دموکراسی داشتند و تو هم غلط میکنی که حرف پدرت رو تکرار میکنی"!! حتما ایشون انتظار دارند که شاهزاده میگفت "بله اون پدرم فلان فلان شده من میگفت که مصدق السلطنه فقط بلد بود دموکراسی به مردم یاد بده که اون هم اربابای من آوردنش پائین که من برم جاش بنشینم." یا مثلا اگر شاهزاده یک حقیقتی را که همه ما میدونیم ولی به روی مبارک خودمون نمیاریم را عنوان میکنه که " خیلی از مردم در ایران بدشون نمیاد که نیروی خارجی بیاد بزنه پدر آخوند و طرفدارانشو در بیاره" آقای امینی میاد میگه "ببینید نگفتم رضا پهلوی ته دلش میخواد آمریکا و اسرائیل به ایران حمله کنند!!"
اینجاست که ابتذال به افترا تبدیل میشه و یه عده اخوند هم توی ایران میگن "به به ببین این پسر امینی دیگه در چاخان کردن دست مصدق السلطنه رو هم از پشت بسته!!" با با یه تشکری باید ازش بکنیم.
MK: Your second post….
by Bavafa on Wed Jun 27, 2012 10:28 AM PDTI read the portion you have provided and I think your second post speaks more to the concern and the specific question.
With all due respect to their position, it is my opinion that a genuine and meaningful opposition to war ought to include ways and options that would prevent that threat. By blaming solely one side, we are in effect supporting the other side, the West/Israel position, and by definition support their action including the possibility of war therefore their opposition to war is rather disingenuous. Unless of course they have a clear roadmap that shows how Iranians can remove VF prior to any military attack and therefore that threat is nullified. I am not aware of such plan/roadmap.
However, this should not be interpreted as a support for the ruling Mullahs.
'Hambastegi' is the main key to victory
Mehrdad
Bavafa
by Masoud Kazemzadeh on Wed Jun 27, 2012 09:25 AM PDTINF-OA blames the vf regime for the war. INF-OA opposes war. The solution to prevent war is to get rid of the vf regime and have a secular democratic republic that lives in peace with the world.
Bavafa
by Masoud Kazemzadeh on Wed Jun 27, 2012 09:21 AM PDTاعلام پشتیبانی از چنین حکومتی در صورت وقوع جنگ تنها به ترغیب حکومت در ادامه سیاست های سرکوب گرانه اش خواهد انجامید. تنها مخالفت با آتش افروزان جنگ کافی نیست، باید هرچه بیشتر از این حکومت، که ما را به این دوران بحرانی کشانده، پرده دری نمود و در کنار آن عواقب و نتایج جنگ احتمالی را برای مردم آگاه و دلسوز جهان روشن ساخت.لازم است در فعالیت های روشنگرانه به مردم جهان اعلام نمائیم که ما در هیچ شرایطی از این نظام عقب افتاده مذهبی و حکومت استبدای دفاع نمی نمائیم و در هیچ زمانی در کنار یا در پشت سرکوبگران مردم قرار نمیگیریم. ما با این گروه غارتگر ثروتهای ملی که هیچگونه اعتنائی به صیانت و نگاهداری مملکت و امنیت مردم کشور نداشته و ندارند، مبارزه میکنیم. ما آتش افروزان این جنگ احتمالی که جان و مال مردم بیگناه برایشان پشیزی ارزش ندارد را محکوم میکنیم. ما بسهم خود همه مبارزان راه آزادی را بخصوص در خارج از کشور فرا میخوانیم که خطرات و مصیبتهای پیش رو را جدی گرفته و برای مقابله با آن بیکار ننشینند. باید در حد توان خود به مبارزه ای وسیع برای آ گاهی مردم جهان بپردازیم و برای جلوگیری از برافروخته شدن آتش جنگ در ایران آنچه را که در توان داریم انجام دهیم.
Dear Arash Kamangir
by Ashk Dovom on Wed Jun 27, 2012 08:37 AM PDTWhat do you mean by " non-scholar"? Do you perhaps mean non-secular? With all due respect when you use sweeping words like "only" and say Reza Pahlavi is the only one that can bring democracy to Iran, it gives me the creeps. Remember during the revolution we also heard that Khomeini is the "only one" who can bring the promised heaven to the Iranian soil. So I am very suspicious of extreme statements like that. But you are right, Iranians have learned from the experience of the past. They have learned from the experience of the revolution. They have also learned from the experience of living under the Pahlavi tyranny and moreover have witnessed 35 years of insincere talk and vulgar political posturing by Reza Pahlavi. More than anything else Iranians have learned to rely on themselves and their own strength. No one parson can deliver us from dictatorship. We have to work together as a nation and learn to count on our OWN efforts. Those who tell you that without this or that person you cannot do anything are either trying to deceive you or lack imagination!
MK: Thanks again for the links….
by Bavafa on Wed Jun 27, 2012 08:32 AM PDTI read both links and although it defines the JM position regarding the legitimacy of Iranian nuclear program under IRI and who they hold responsible for the consequences of such program, it does not state their position clearly in case of war and a military strike on Iranian nuclear sites.
In case of a military campaign by the West/Israel against the Iranian nuclear site/program, do you know if they will:
1- Hold IRI responsible while condemning such attack
2- Hold IRI responsible and support such attack
or
3- JM position explained by you
'Hambastegi' is the main key to victory
Mehrdad
Ashk dovom
by Arash Kamangir on Wed Jun 27, 2012 06:34 AM PDTOnly under Reza Pahlavi we can establish a country and a government that is respected by the World. Millions of Iranians are fed up with political groups that are either non-scholar or leftist and are only after own benefits. People want nothing but stability, security, decent lives and respect in the globalized World. I think the IR era has been a good experience for everyone and people are not prepared to play in the hands of political groups anymore.
Mr Arash Kamangir
by Ashk Dovom on Wed Jun 27, 2012 05:18 AM PDTYour argument is a non sequitur which means an inference or a conclusion that does not follow from the premises. Yes Islamic Republic's days are numbered but that does not mean that Reza Pahlavi's chances are increasing. Unless you mean that Iranians have no option but to choose between the devil and the deep blue sea or between a rock and a hard place. Iranians want to get rid of the present regime in order to replace it with something better and not to supplant it with a variation on the same theme. They want the fulfilment of their national aspirations and not the implementation of American, Israeli and Saudi agenda.
Attacks on Reza Pahlavi are increasing by day
by Arash Kamangir on Wed Jun 27, 2012 01:44 AM PDTAs the geopolitical situation in Middle East is rapidly changing, IR's fans have started to think that the Regime in Tehran is in a very shaky situation and and it may not hold on together for long. That is why the attacks on Reza Pahlavi are increasing by day.
...............................
by Shemirani on Tue Jun 26, 2012 10:31 PM PDTSaying you that you are a dynastic family of opposants its not a personal attack just an observation ! Personal attack is your speciality (your only target is RPR ) and it's fair enough It's politics ! But when you allows yourselves to talk on the name of iranians you should have the "courtesy" (oh gosh i used a very "bourgoisie" expression .....i hear 1357's chants taghooti taghooti beghirineshhhh !yallahhh ) to introduce yourselVES with transparency !
Your father was a Mayor of Tehran before or after the Revolution? Cause if he was a mayor before the Rev its means he was part of the dictatorial regime (as you qualify it !), he accepted a state's job...how come an honest man would accept to collaborate with the Evil ?!! As a republican against monarchy he could just refuse the job and work in a private business like many others.
Or He was the mayor after the Revolution as a reward of his effort to bring the holy revolution in our country ?!
By asking clarification i want to make you understand that its much more easier to be a nonstop opposant only critisizing others but its much more harder to have some Self critics (but i think you don't wanna know that)
About your Proletariat comment on Royal assets, Yes Iran had a Royal Family with mansions and castles To be very honest with you it never shocked me !!!! quoi de plus normal enfin !
I remember just after Rev people used to visit Niavaran's palace offended by the wealth, It never shock me actually i think it was a very simple place ! Maybe because i was lucky enough to visit europe's castle in very young age but i can see You still have your radical leftist view about it !
What REALLY SHOCK ME and i feel VERY OFFENDED is that this Mozazafin revolution made it possible for mullahs to be richer than any king or any life president !!This something i think Disgusting untolarable, that uneducated psychopaths "priests' having all the wealth of our land ! and you know that they are not just one family!
ps: i will certainly focus on the article just want a the proper translation of the german article
Souri jaan + Demo jaan
by deev on Tue Jun 26, 2012 07:07 PM PDTEnjoyed reading both of your replies, sometimes disagreements can be enjoyed when both sides see a fresh perspective, shaad o pirooz baashid
Mr.M.K
by maziar 58 on Tue Jun 26, 2012 06:40 PM PDTCan you please write your responce to Mehrdad in farsi?
(from after I have been arguing ........)
Thanks Maziar
انسانم آرزوست!
DemoTue Jun 26, 2012 06:26 PM PDT
کاشکی که نام تنها مقیاسی بود در سنجش انسان. ولی نه انتخاب نام دیو انسان را اهرمن و یا شیفته فرهنگ ایرانی میسازد و نه نامیدن نور بر فرق کسی هاله نور میگذارد و نه نام ایمان در شناسنامه بشری از عشق بی حدش به تازیان حکایت میکند. امّا دیو است انسانی که شکل انسان دارد و نامش دل انگیز ولی در عمل شیطان را معلم است و دیوانی دیگر کمربسته در خدمت به دربارش! حال چرا مجموعه اشعار شاعرانمان را دیوان می نامیم بماند!
نام نیکو نگیرد کَس را که بنیادش بد است
نام زیبا اهرمن را چون فرفره بر گنبد است
دیو عزیز
SouriTue Jun 26, 2012 05:49 PM PDT
کاملا میفهمم شما از چی صحبت میکنید. فکر نکنید که
هویت ملی برای ما مهم نیست. منتهی هر یک از ما، به نحوی به این مسئله نگاه
میکنیم و هر یک از یک زاویه. من نه مثل بعضیها کوروش کوروش میکنم و نه
حاضرم که یک ذره از خاک میهنم، به دست بیگانه بیفته.
هدف من از این بحث با شما هم همین بود که بگم، در یک جامعه دموکراتیک، همه ما به نحوی باید کومپرومایز کنیم (فارسیش چی میشد؟ :))
شما،
مسلما به خاطر گرایشهای ادبی و فلسفی که دارید، بیشتر به هویت تاریخی
میهن خودمون میاندیشید، که هیچ اعتراضی هم به اون نیست و در جای خودش
بسیار با ارزش و قابل احترامه. منتها، همه اینطور فکر نمیکنن. بعضیها
گرایشهای دینیشون حتّی بیشتر از گرایشهای ملی هست (در همین ایران
خودمون) پس نمیتونیم، با معیار هائی از این قبیل، همه رو از دم تیغ وطن
پرستی رد کنیم.
در ضمن، من گفتم : لتس سی که ایشون مذهبی هستن،
یعنی بگذارید فرض کنیم که اینطور است. هر چند که تا جایی که من اطلاع
دارم، آقای رضا پهلوی، واقعا گرایشهای اسلامی دارند. نه اون اسلام فناتیک
که الان همه داریم در ایران میبینیم، ولی نوع اسلامی که پدر و مادرش
داشتند و قبل از انقلاب هم در ایران خیلی رایج بود. مثل خیلیها که مرتب
نماز نمیخوندن و یا روزه نمیگرفتند ولی به مشهد و قم برای زیارت میرفتند و
نذر هم میکردند. البته همه اینها، مسائل خود ایشونه و هیچ ربطی به ما
نداره، تا جایی که ایشان سعی نکنه افکار و امیال مذهبی خودش رو به عنوان
یک رهبر به ملت تحمیل کنه.
ولی من واقعا به مسائلی مثل نام
فرزندان، در موارد سیاسی اعتبار زیادی نمیدم. فکر میکنم که این خیلی
شخصیه. چه بهتر که اسم بچه هامون بازتابی از افکار و عقاید میهنی ما باشه،
اما اگر نبود، دلیلی بر نفی میهن پرستی ما نباید باشه.
Bavafa
by Masoud Kazemzadeh on Tue Jun 26, 2012 05:29 PM PDTMehrdad,
Here are our official positions:
//iranian.com/main/news/2011/11/25-2
//www.iranazad.info/jebhehkharej/jkh11/11/09solh.htm
MK
Souri jaan
by deev on Tue Jun 26, 2012 05:19 PM PDTبرای من که در عرصه موسقی و شعر ایرانی فعالیت میکنم گرامیداشت فرهنگ ایرانی از عقاید سیاسی به مراتب مهمتر است زیرا افراد و به خصوص سیاستمدران عقایدشان با منافع روزانه شان همگام است ولی نام و فرهنگ و هویت ملی اشخاص به سادگی عوض نمیشود و خواهشمندم خودت را گول نزن شاهزاده ای که چهل سال در حومه واشنگتن میزیسته مسلمان دو آتشه نیست که بر پایه باورهای قرآنی اش نام فرزندانش را برگزیده باشد و اگر هم هست صد چندان بیشتر از چنین فرد اسلامگرایی باید دوری جست
MK: Thanks for explaining JM position …
by Bavafa on Tue Jun 26, 2012 05:06 PM PDTIn regards to regime change by the West thru a military means.
Do you know what the JM and INF-OA positions are and if they support any military attack over the suspected nuclear program in Iran?
'Hambastegi' is the main key to victory
Mehrdad
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست!
FaramarzTue Jun 26, 2012 04:48 PM PDT
Here are the most popular baby names in the US.
Girls: Emma, Olivia, Sophia, Ava and Isabella
Boys: Mason, Liam, Ethan, Noah and Jacob
Now, let's go out there and make some babies!
dear deev
by Souri on Tue Jun 26, 2012 04:31 PM PDTSorry i think I wasn't clear in my argumentation.
Romney may or may not win. Nevertheless, he is a confirmed presidential condidate which means he has already got many people's vote.
His religion, hasn't counted as an element for disqualifying him for the presidential.
Now, many people may not vote for him, because of his religion.
This is exactly what I was talking about.
Let say, RP is a believer Muslim and he choose quranic name for his children (which in any case, shouldn't be a concern for us) but only when he is candidate, then some the Iranians who have more racial tendencies will not vote for him, if they don't find it very patriotic.
But you can't exclude him from the presidential only because he choose arabic name for his children. Do you think that we have less Arab blood than the Americans have the English blood?
When it comes to the leadership, I'd rather to hear more about the political values and qualities of the person, rather than his religion or his sexual tendenties......etc.
Reza Pahlavi is charismatic, competent, & more democratic than
by Oon Yaroo on Tue Jun 26, 2012 04:24 PM PDTmany of then Marxist Leninist and now Mosadequist whose family members collaborated with Khomeini!
And, he is considered a viable option by both Iranians and Westerners as well.
And, last but not the least, many many millions of Iranians have great memories of his father's and grand father's era despite your displeasure and chagrin!
Now, please go pound some kashk!
Mardom Mazloom
by deev on Tue Jun 26, 2012 04:17 PM PDTDear friend, have no doubt that if I ever name my kid Ahriman I'd still be proud of its Persian origin as I'm currently proud to have paid homage to my culture and Ferdowsi's Shahnameh by choosing Deev, something that unfortunately Reza Pahlavi cannot claim.
For me ...
by Mardom Mazloom on Tue Jun 26, 2012 04:04 PM PDTIt is not surprising that someone whose name is Reza, having a grandfather and a father who were also called Reza and Mohammad-Reza, call his daughters Farah (as the name of his mother), Noor and Iman
As it's not surprising that someone whose name is deev call his sons Sheytan, Ahreman and Ebliss !
Souri jaan
by deev on Tue Jun 26, 2012 04:00 PM PDTFirst let Romney win then congratulate Americans on their open mindedness in embracing Mormons, also religion is one's relationship with God, culture is one's sense of identification with society, two separate matters, and allow me to remind you Iran is not America and we were not born in Detroit, and lastly if America is so accepting to foreign names why do majority of immigrants change their names to Tom, Dick, Harry and Sally upon arriving in order to assimilate and pave their way for career advancement? Please get off your ideologically democratic high horse and smell realism.
Ali P.
by deev on Tue Jun 26, 2012 03:49 PM PDTخیر جانم استدلال شما اشتباه است به چند دلیل - آمریکاییها کینه چنانی از انگلیسها به دل ندارند زیرا نه تنها بسیاری از نیاکانشان با می فلاور به این سرزمین تشریف آورده اند و زبان انگلیسی زبان رسمی این مرز و بوم است بلکه اگر شما امروز از دوستان آمریکایی خودتان بپرسید آیا از گزندهای انگلیس در زندگی روزمره تان آزرده اید میزان پاسخ مثبتی که میشونید با میزان پاسخ مثبتی که از ایرانیانی که همین امروز هنوز از هجوم تازیان نالاند یکسان نخواهد بود پس خواهشمندم از مقلطه گری دوری بجویید
وانگهی «جان» یکی از رایجترین نامهای آمریکاست - آیا نور و ایمان و فرح از نامهای رایج کشورمانند؟ خیر زیرا فهرست نامهای رایج در ایران را بار دیگر در دانشنامه ویکیپیدیا میابید پس خواهشمندم قبل از بحث بیهوده کمی مطالعه و تحقیق انجام دهید
Bavafa
by Masoud Kazemzadeh on Tue Jun 26, 2012 03:41 PM PDTMehrdad,
JM and INF-OA oppose military invasion of Iran in order to remove the vf regime.
JM and INF-OA will NOT cooperate with any entity in any capacity for a plan of foreign invasion for the purpose of removing the vf regime.
I have described the position of JM and INF-OA in here:
//iranian.com/main/blog/masoud-kazemzadeh/reza-pahlavi-american-invasion-iran-and-federalism-critique-dr-ramin-kamran-s
I have been arguing to my colleagues that after we issue statement opposing American invasion, we should remain neutral. In other words, in my analysis it is in the national interest of Iran that we oppose both American invasion AND the vf regime. It is MY analysis that due to the adventurist and bellicose policies of Khamenei, there will be war with the U.S. The U.S. has been trying to avoid a war with the vf regime.
It is MY position that the Iranian pro-democracy forces should prepare for a mass uprising to overthrow the vf regime. If the Iranian people could overthrow the vf regime before the American bombings, then we should do that. If the Iranian people could not overthrow the regime before American bombing, it is my position, that we should do so as soon as possible after the American bombing.
I hope this answers your questions.
MK