فیلم شب نشنینی در جهنم از فیلم های قدیمی ایرانی است که با تأثیر ازحاجی آقای هدایت و نوکرش مراد، به صورت کمدی حاصل همکاری مشترک دو تن، داستان از مهدی میثاقیه و دیالوگ از حسین مدنی، به روال کمدی های مولیر نوشته شده است. در بخش اول فیلم که بخش عمده فیلم را دربرمی گیرد یک ساعت فیلم به نمایش خست حاجی و کنسی او اختصاص دارد. فیلم بر زمینه ای از نمایش روحوضی و یا آدابتاسیون «خسیس» مولیر به پیش می رود. آواز دلکش و ویگن و رقص عربی در کافه را نبایست از یاد برد و شیرین زبانی های ارحام صدر (+ چهچه به یاد منارجنبون اصفهان!) که مانند نخ داستان را به هم می پیوندد.
فیلم با انعکاس صدای اذان در مناره ها شروع می شود. حاجی جبار نزول فروش (آقای وثوق) در حجره خود است و دارد در زیرزمین خانه اش، پولهایش را می شمرد. ابراهیم (ارحام صدر) نوکر اوست. زندگی حاجی خسیس و نوکرش و زنش و دخترش پروین (خانم روفیا) که میل متقابلی به پسر خاله اش حمید دارد و از سوی دیگر پسر حاجی که از فرط عصیان به قمار روی آورده، و حاجی که جز به پول به چیزی نمی اندیشد و آینده دخترش را دارد به خاطر پول فدا می کند. حاجی جبار می خواهد پروین را به مرد مسنی (یک حاجی ترک شکم گنده) شوهر بدهد و حاجی به مردم و یتیمان رحم نمی کند و آنها را به دلیل ندادن اجاره از خانه بیرون می کند. دزدی قصد زدن گنجینه حاجی را دارد که ابراهیم توطئه او را کشف می کند و قضیه به خیر می گذرد. اما دست آخر حاجی جبار بیمار می شود و بدحال؛ ولی در همان حال نیز حاضر نیست پول ویزیت دکتر و یا دوا و یا نبات، حداقل برای مداوای خود را بدهد.
بخش دوم حاجی به خواب می رود و در خوابش ابراهیم هم با اوست و بین بهشت و جهنم و آن دنیا و پل صراط آواره. حاجی می خواهد قاچاقی به بهشت برود که نمی شود و بعد از جهنم سر در می آورد و جهنم درست همانطوری است که خدابیامرز یکی از عموهای مادرم می گفت: جهنم عین تلویزیون پر است از اشخاص غریب و چهره های مشهور سینمایی (با مونتاژ تصویر راج کاپور در فیلم!)، و آخرش هم شب نشینی و یا پارتی با رقص خارجی یا رقص با نوای صفحه گرامافون راک اندرول؛ جهنم درست مثل فیلمهای خارجی و تصاویر تلویزیون است و دوزخ دانته نیست. سرانجام در دادگاه عدل الهی حاجی محکوم می شود که به سگ تبدیل شود و در آتش جهنم بسوزد.
قسمت پایانی چند دقیقه بیشتر طول نمی کشد چون حاجی از خواب بیدار می شود و اموالش را می بخشد و وصیت می کند به حکم شرع باقی مالش را تقیسم وراثت کنند و بعد می میرد ولی چون فیلم کمدی است و قرار است همه چیز به خوبی و خوشی تمام شود او را می بینیم که این بار سوار بر کجاوه ای که بر دوش ملائک جوان حمل می شود (فانتاسم مذهبی) به بهشت می رود و حوری نگهبان (فرشته هالیوودی) در برابر حاجی این بار تعظیم می کند و به جای شمشیر کشیدن، بر عکس بار قبلی در خوابش برای او رورانس انجام می دهد و حاجی آخرش با رنگ ایرانی روی دوش حوریان جوان به بهشت و ملکوت می پیوندد.
قریب ده سال پس از انتشار «حاجی آقا» و چهار پنج سال پس از خودکشی هدایت، فیلم «شب نشینی در جهنم» یاد داستان او را در ناخودآگاه جمعی بیدار می کند. حاجی جباری که در پایان مال خود را بخشید و به بهشت رفت نیز یک فانتاسم جمعی است که متأسفانه تاکنون به حقیقت نپیوسته است و عموماً حاج آقاها اموال خود را برای آقازاده ها گذاشته اند و آقازاده ها و حاج خانم هایشان مدام در بهشت زمینی زندگی می کنند. بهشتی که می شود هالیوود را یک جا خرید و می شود جایزه نوبل را خرید و می شود جایزه قلم زرین را خرید و می شود با پول یتیمان و مردم بهشت را قاچاقی برای خود و بازماندگان تصاحب کرد. مگر الان این نشده؟
خانم روفیا بازیگر نقش پروین، پس از چند فیلم سینما را کنار گذاشته بود و در دوران کودکی ام در تهران، عکاسی - آرایشگاه داشت و مکانش به نام «روفیا» روبروی کوچه ما، واقع در منیریه کنار سینما فلور بود. مادرم گاهی مرا برای کوتاه کردن مو پیش خانم روفیا می برد. خانم روفیا درست مانند این فیلم، بلند قامت و برومند بود البته با موهای بلند رنگ شده (موهایش را بلوند کرده بود) و عکس بزرگی از چهره خود را پشت ویترین بیرونی آرایشگاه گذاشته بود. آرایشگاهش بغل پمپ بنزین منیریه بود، در همان خانه منیریه با درخت انار توی حیاطش بودیم که از دایی محمود خبر کشته شدن فروغ فرخزاد را شنیدم.
خانم روفیا اول خودش به رایگان، مشتریان عکاسی را آرایش و گریم می کرد و بعد باز خودش عکس می انداخت. هنوز عکس هایی از هنرهای دست و پنجه خانم روفیا یعنی با گریم و عکاسی ایشان توی آلبوم خانوادگی ما، به یادگار مانده است. یادم هست که افاده نبود، آرام بود و به کسی کاری نداشت و کار را خود را می کرد.
فیلم «شب نشینی در جهنم» را در زمان اکرانش نمی توانستم دیده باشم که چیزی به یاد داشته باشم اما بعدها تکه هایی را دیده بودم و صحنه هایی را، احتمالاً دربرنامه های تلویزیونی! و حاجی را در حال شمردن پول در زیرزمین یادم می آید و باقی را نه. گمانم یک بار در سالهای نود میلادی «شب نشینی در جهنم» را در جشنواره فیلمهای ایرانی در پاریس دیده بودم ولی باز چیزی یادم نمانده بود جز همان تصاویر حاجی و پول شمردن. این بار، گویا برای اولین بار، این فیلم را دیده ام. تصویر خانم روفیا برای من هم (مثل حمید) از توی کارت پستال جان گرفت و برخاست و در میان چمن ها و گلها دوید. فیلم را به صورت کامل ببینید. نسخه کاملش یک ساعت و نیم طول می کشد.
1H42 min, 1956/1335
شبنشینی در جهنم بازیگران: عزتالله وثوق، ارحام صدر، روفیا، پرخیده، هوشنگ مردای، علی زندی، کنعان کیانی، اکبر خواجوی، رحیم روشنیان، مهدی رئیس فیروز.
کارگردان : موشق سروری
نویسنده : حسین مدنی
تهیه کننده : مهدی میثاقیه
فیلمبردار : عنایت اله فمین
دستیار فیلمبردار : حسن درگزنی
سال ساخت: 1335
مدت : 90 دقیقه
رنگ : سیاه و سفید
Recently by Mahasti Shahrokhi | Comments | Date |
---|---|---|
رود خانه ای از شعر | 3 | Sep 10, 2012 |
محبوب و مردمی | 4 | Jul 31, 2012 |
در غیبت آن غول زیبا | 63 | Jul 23, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
حاج خانم سلام!
anglophileTue May 22, 2012 10:17 AM PDT
درسته خودم هستم، بقول خودتون"تیمسار"! یادتون میاد که؟ گفتم اگه ناراحت نمیشین یه یاد آوری کوچولویی بکنم که این داستان شب نشینی در جنهم بیشتر شباهت داره به داستان "کریسمس کارول" همشهری خودم یعنی مرحوم چارلز دیکنز. البته سهم همشهری شما مرحوم مولیر به جای خود محفوظ ولی یه همچین به این همشهری ما هم التفاتی بکنین. آخه بالاخره به غیر از فرانسه شما هم تو دنیا شهر و ده و قصبه هم وجود داره!
عرض دیگه نداشتم.
...
by Red Wine on Tue May 22, 2012 09:59 AM PDTفیلم در زمان خودش خیلی سر و صدا به پا نکرد،دستِ میثاقیه نیز در حنا بود و شاید دلواپسِ آن سرمایه ... ! سالها بعد در دو سری فیلم نمایش داده شد اما آنچنان که تنها در سینماهای نه چندان مطرحِ پایتخت و شاید در چند شهر نه خیلی مذهبی... حتی اندکی از منتقدین وابسته به از ما بهتران گفتند که هدف در آخر کمونیسم است و تو حال بخوان تا به آخرش !
بازیگری استاد صدر درین فیلم آنچنان ساده نبود،مردی که بیشتر تئاتر را به سینما ترجیح میداد،مردی که خواستار تماسِ مستقیمِ هنرش با مردمِ کوچه و بازار بود،با این حال از پسِ قضیه برآمد و واقعیت را بخواهید..تنها شیرینی کار درین است،با این احوالات فیلم قابلِ تقدیر است،آن هم در میان آن جمعیتِ خشکِ مذهبی و آن مردمانِ سطحی که دیدنِ موزیک و آوازِ میهنی را حرام و آر میدانستند و شب هنگام در هوسِ هم آغوشی زنی مو زرد و نوشیدنِ ویسکی اسکاتلندی !
صحبت و حرفِ برای این فیلم فراوان است ... با سپاس از مطلبِ نوشته شده،لازم است که ایرانیان این سبک دانستهها را بدانند که بد جور اکثریت در یک خاموشی متعلق در رابطه با هنرِ ایران،به خصوص سینمای ایران به سر میبرند.