گویا ملاهای عزیز به عنوان یک اقدام فرهنگی دیگر تصمیم گرفته اند که اسم کتابهای درسی و بعضی مواد آموزشی را نیز تغییر دهند
>>>
به هر کس این قصه را گفتم از من گریخت
>>>
بیش از یک سال پیش اتحادیه اروپا سازمان مجاهدین خلق ایران را از لیست گروههای تروریستی حذف کرد و کمی بعد از آن اعلام نمود که این سازمان را به عنوان گروه سیاسی اصلی مخالفت با رژیم جمهوری اسلامی به رسمیت شناخته است
>>>
گوشه ای عده ای جمع شده بودند. مردی فکسنی عده ای را دور خودش جمع کرده بود و سعی می کرد با هنجره ای که به زحمت صدا از آن خارج می شد بلند بلند حرف بزند
>>>
اما بعد از این همه نارضایتی وظیفه هر ایرانی است که راه حلی ارائه بدهد و ما هم به همین حکم ساعتها در بحر تعمق غوطه خوردیم و صدف پندار گشودیم تا بالاخره در شاهوار چارۀ کار انتخابات را جستیم
>>>
مهران ده رنگ عوض کرد و آخر سر به رنگ سیاه رسیده بود. صورتش از فرط زوری که بهش می امد کبود شده بود و با دهان کلید شده بخار از گوشهایش به سقف اتاق می رفت
>>>
من که همیشه خودم را نخود هر آشی کرده ام پریدم وسط که این آش را بهتر از من نخودی نیست و مرا بفرستید تا حق مظلومان را از ظالمان بستانم
>>>
با این که سه سال در دوره راهنمائی انگلیسی بلغور کرده بودم، به اندازه یک گاو هم نمی فهمیدم
>>>
مدیر از آن آدمهای قالتاق بود. ضربۀ دستش گاو را از پا می انداخت. شاید به خاطر کشیده های آبدارش در تمام شهر شهرت پیدا کرده بود
>>>
همیشه فکر می کردم که آدمهای زمان قدیم بسیار خوشبخت تر از ما بودند. حسد می بردم به زندگی ساده در آن زمانها که مردم هوای پاک را استنشاق می نمودند
>>>
این چند بیت را عجالتاَ به مناسبت چهار شنبه سوری و مخالفت خامنه ای و آیات عظام با این رسم شاد و کهن ایرانی سر هم نمودیم. این هم داستان ضحاک زمان ما
>>>
تا ما جم می خوردیم دیگ بخار تحمل ایشون سوت می زد و خط کش را مثل گرز اسفندیار می برد بالا و به کت و کول ما فرود می آورد
>>>