FRIEND
فنون عاشقی را با سختی و مرارت به من بیست ساله آموخت
اول خیابان آذربایجان انزلی سمت چپ نانوایی جهانی است. مغازه ی پدر ناصر جهانی رفیقی که در سال شصت و هفت اعدام شد. دیشب خواب دیدم برای خریدن نان به در نانوایی رفته ام و ناصر با چشم همیشه شوخش داشت مشتری راه می انداخت. ناصر قد بلند و همیشه با لبخندی بر لب در روزهایی که فضای اتاق مملو از عرق و گرما بود برای من و جاوید "کلیدر" می خواند
>>>
REVIEW
Chekhov's "The Man in a Case"
Belikov is a small fellow who feels the morbid need to protect himself from the outside world, and to put order in everything. He creates for himself a carapace, a case based on his limited understanding of duty, conventions and hierarchy. Going out, he always wears his galoshes and carries his big overcoat and umbrella in summer and winter. He goes around only in covered carriages. He has a case for his watch, a case for his eyeglasses and one for his umbrella
>>>
پرده ها را می کشیدند، پنجره ها باز می شد تا هوای دم کرده ی قلعه تازه شود
>>>