معلوم نشد چگونه انبوه خران
از ذره و کهکشان فراتر دیدند
>>>
ترسم قلم سحر سرای خیام
این نکتۀ خوشنمای پالغز نگفت.
>>>
در پهنۀ باور تو ای شیرینکار
هستی همه مطربی و باقی هیچ است
>>>
گر فکر دوفردا ننمودی خمار
این باده ترا کجا رسیدی, هشیار؟
>>>
گفتند که حق به جانب مستان است
لایعقلی خلق چه کارستان است
>>>
با همه شوریده حالی و عتاب محتسب
در سری شوری و در دستی سبویی داشتیم
>>>
شهریاری گر شد، ای دل، شهرِ یاران پا بجاست
پرتوافشان می شود پهنای ایران؛ غم مخور
>>>
از سردیی جانسوز درونم چو بدیدیم
یک ذره به یلدای دل افسرده ندادند
>>>
یک جو از مهر نگارم ز جهان کم نشود
لاله ار شد؛ به بهایش گل و نسرین دادند.
>>>
آن مجیزی که بیان گشت به سبک چامه
مخمل ار بود, چنان وصلۀ ناجور افتاد
>>>
حلقۀ گوشه نشینان چو ز کانون بگریخت
دلبر ماست که چون نقطۀ پرگار بماند
>>>
موج و اقیانوس در پیش اند و من با زورقی
در دل گردابها بی وقفه می رانم هنوز
>>>
حاصل مهر نگاریست که در دفتر شعر
از نوک خامه دوصد گونه گهر می بارم
>>>
چهری, که فنا دید درین کوچ پیاپی؟
بنگر که چسان در گذر از نیست به هستیم.
>>>
همه ره تلاشم امشب که چکامه ای سرایم
که بماندم به دوران سخنی به یادگاری
>>>