برهۀ زمانی میان پادشاهی دارا تا پادشاهی اردشیر بابکان در شاهنامه را می توان دورۀ گذار از زمان نیمه اساطیری تا زمان تاریخی خواند.
>>>
زینهاری شدم از ناز نگاری که توانم را سود.
>>>
بسیار مشاهده شده است کسانی از ایرانیان که مدعی عدم وجود واژهگان عربی در
شاهنامه شده اند.
>>>
ما و این پارۀ نان و سخن روی حبیب
از خور و خواب خوش و بسترشان آزادیم
>>>
دژخیالی به من اینسان می گفت:
چهری این جامه برازندۀ اندام
تو نیست
>>>
شبی مگر بشکوهم در آستان حبیب
ازین دلی که شکستم درین دیار غریب
>>>
در جمال قدم سرو و زبان سوسن
سخن از آزادیست
>>>
چهری ببین از عشق نو گرمی به جانم می رسد
نقش رخ آن دلستان از گلستانم می رسد
>>>
چهریا، هوش جهان درمانده است
در شکوه عشق و ویرانی ما
>>>
رسم جهان بوده چنین از ازل
خاره گهی با گُهری می رسد
>>>
بی سبب نه بیستون فریاد فرهاد است.
آتش آجین گشتن یک جان شیرین، جان من، آنجاست
>>>
خِرَد آیا که بود باز ترازو گردد؟
نقدها را به عیاری سنجد؟
>>>