TARGET
Seven possibilities that led to Hizbollah commander's death
Imad Mughniyah, one of the world’s foremost terrorists, was reportedly killed late Tuesday night February 12, 2008 Damascus time. No one has yet claimed responsibility. In this article, we discuss who might have eliminated Mughniyah. We look at motives, capabilities, and a history of similar actions. We see seven possibilities: 1- Israeli government; 2- Syrian government; 3- U.S. government; 4- the fundamentalist regime ruling Iran; 5- professional assassin; 6- Mughniyah’s rivals inside the Hezbollah; and 7- Mughniyah faked his death
>>>
STORY
All seven women. All seven prostitutes.
The body stunk to the point that several of the police officers had turned the same greenish shade as its decomposing skin. A smell more putrid than decaying garbage, yet with an underlying sickly sweetness that reminded Ramin of rotting flowers in unchanged vase water. As he approached, he could see that flies had already made their nests into the woman’s eyes, nostrils, ears and god knows what other orifices. The insidious insects had even found their way inside the mouth, eating away at its corners as they speedily lay their eggs, so that it looked as if the corpse was beckoning Ramin with a grotesque smile
>>>
BANOU PARSA
نقدی بر کتاب خانم وزیر – جعل بزرگ تاریخ
کتاب خانم وزیر تالیف منصوره پیر نیا آخرین شاهکار در بدنام کردن یکی از خوش نامترین زنان آزادی خواه، روشنفکر، دانشمند و مبارز ایرانی است که نامش در تاریخ اجتماعی نه تنها زن ایرانی، بلکه در جهان نیز می درخشد. شیوه محاکمه و اعدام این زن لکه ننگی است جاویدان بر پیشانی حکومت اسلامی. خانم فرخ رو پارسای را تنها به این دلیل که هرگز حاضر نشد در جلسات دادگاه یا حتی به هنگام اعدام چادر بسر کند در یک گونی بزرگ نهاده، سر گونی را محکم گره زدند و او را به دار آویختند. این واقعه ننگین البته در پرونده عدالت اسلامی ابدی است. آیندگان اگر هیچ چیز از کمالات و مبارزات آزادی خواهانه بانو فرخ رو پارسا که من و ما شاهد آن بوده ایم نخوانند و ندانند فاجعه اعدام او یادشان نمی رود و چه بسا زیر تاثیر این رویداد به دنبال شناخت حقایق تاریخی که او و پشت سر او ما ساختیم برود.
>>>
SOROUSH
بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی
دکتر سروش و همگنانش هرگز نخواهند توانست بدون توسل به سکولاريسم (آن هم نه تنها در معنای جدا کردن مسجد و کليسا از دولت، که در معنای جدا کردن دين و مذهب و شريعت از حکومت) تحولی بنيادين در زندگی مذهبی مردم ما ايجاد کنند و جريانی همچون پروتستانتيزم را در داخل باورمندی های امامی ايجاد نمايند. اين وظيفه بر عهدهء خود روحانيون (همچون لوتر و کالون در غرب و شيخ احمد احسائی و سيد محمدعلی باب در ايران) گذاشته شده است، هرچند که اين تجربه ها نيز چندان بدون خونريزی متحقق نشده اند. به عبارت ديگر، در مسير نوانديشی دينی، دينکارانی همچون مجتهد شبستری يا محسن کديور می توانند بسا بيشتر از دکتر سروش و دکتر عليرضا علوی تبار مؤثر و مفيد باشند.
>>>